#مادرانه💕
°•|🌿🕊|•°
وصیت ڪردہ بود:⇣
رو قبرش ننویسیم #مادرشهید!
مےگفت:⇣
قاسم بیاید،👣
ببینه مادرش این سے سال
فڪر مـےڪردہ پسرش #شهید شدہ،🕊
دلگیر میشه :)♡
#مادرانشهید
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🏷تو وصیت نامه اش اینجور نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من می خنــدیدند ،
یک عمر هــرچی میخواستـم به مردم محبت کنم ، فکــر کردند من آدم نیستم ،
مسخره ام کــردند…😔
یک عمر هـرچی جدی گفــتم ، شوخی گرفتند…
یک عمر کسی رو نداشتــم باهاش حــرف بزنم ، خیلـی تنــها بودم.😭
اما مردم❗️ حالا که ما رفتیم بدونیــد، هر روز با #آقــام حـرف می زدم.
آقا بهم گفت : تو #شهیــد می شی . جای قبــرم رو هم بهم نشـون داد
این رو هم گفتم اما بــاور نکردید❗️❗️
#امامزمان
#شهیدعبدالمطلباکبری
راوی:حجت الاسلام انجوی نژاد
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
ساعت نزدیک چهار بعدازظهربود رفتم سر مزار #شهیدپلارک نشستم.
داشتم با ایشان درددل میکردم ک متوجه شدم از ردیف قبر هایی ک مزار مبارک هم درآن ردیف است شخصی ب طرف من میاید وقتی ب مزار رسیدند ب من گفتند: شهید پلارک عزیز را همه می شناسند من ب شما پیشنهاد میکنم ک مزار #مصطفیابراهیمیمجد را حتما زیارت کنید ایشان زمان حیاتشان ب دیدار امام زمان(عج)نائل شده اند .
من دارم الان میروم آنجا شما هم اگر میخواهید با من بیایید.😊
ما در عرض چند دقیقه کنار مزار #شهیدمجد رسیدیم و من نشستم ک فاتحه بخوانم و نکته حساس اینجاست ک من عکس ایشان را ک ب صورت عمودی روی مزارشان نصب شده است را ندیدم گویا بین من و آن عکس حجابی حائل شده بود.😔
آن فرد من را قسمت پشت مزار برد ک وصیت نامه #شهید بطور کامل آنجا نصب شده بود.
ایشان با انگشت اشاره خود آن قسمتی از وصیت نامه را آوردند ک"همانطور ک بزرگان ما گفته اند #نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز محبوبم را صاحبم را دیدار کردم"😍 و ب من گفتند:این نشان میدهد ک ایشان خدمت امام زمان(عج)رسیده اند و تا زمانیکه زنده بوده اند ب کسی نگفته اند و از روی وصیت نامه یشان این قضیه را فهمیده اند.
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
همین را گفتند و رفتند. همان موقع پشت سر ایشان راه افتادم و چند قدمی با ایشان فاصله داشتم در یک لحظه احساس کردم تعداد زیادی پرنده مثلا صد تا پرنده ک پرواز میکنند چ صدایی ایجاد میشود، چنین صدایی از پشت سرم احساس کردم برگشتم اما پرنده ای ندیدم😰 اما صدای پرواز پرنده ها ب گوشم می رسید سرم را برگرداندم و دیگر آن شخص را ک جلوتر از من بود ندیدم.
کم کم قضیه برایم تعجب برانگیز شد تا اینکه فردای آن روز اسم شهید را در اینترنت جستجو کردم در آن قسمتی ک گوگل ب عنوان نتیجه آورد عکس #شهید قرار داشت،همین ک عکس را آورد یکهو میخ کوب شدم چون احساس کردم این همان فردیست ک دیروز اورا دیدم و من را کنار مزار #شهیدابراهیمیمجد بردند.
آن مرد در واقع صاحب این عکس خود شهید مصطفی ابراهیمی مجد بود... ❤️
#شهیدانزندهاند
#شهیدمصطفیابراهیمیمجد
📚اظهارات خانم م_ض از کتاب فیض حضور
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💎 #غذایاعیانی
🏷خاطره از همسر بزرگوار شهید مدافع حرم#مهدی_حسینی
👈همسرم
این عکس در دست تو بماند به امانت، تا آن زمان که من #شهید شدم. آنوقت به کسانی نشان بده که میگویند: "هرکس بره سوریه نونش تو روغنه..."❗️💔
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
هدایت شده از 🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
زندگے به سبک شهـــــدا
ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت، انتظار ماه رمضان را میکشید که #اعتکاف کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید....
او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر میدانست و سفارش میکرد که به ایتام رسیدگی کنیم، از بچههای کشافه میخواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانوادههای مستضعفی که میشناخت میداد، با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش میداد و هم انجام کار گروهی و در واقع میخواست همه را در این امر مستحب شریک کند...
#مدافـــــع_حـــــرم
#شهیـد #احمد_محمد_مشلب
✍ طرحِ جالبِ یک #شهید در خانه برای ترک گناه
یه صندوق🗳 درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت.
مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن.
طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناهها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر میدادند😉
🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاتهسیفری
📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145
🆔 @loveshohada28
میگفت «من زشتام! اگه #شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… این را یکی از دوستان «هادی» عزیز از او روایت کرده است...
واین تصویر همان طرح سفارش اوست و چه شیرین است این لبخند...
🌹وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة...🌹
🌹چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی و خندان و مسرور است.🌹
(سوره مبارکه عبس/ 38 و 39)
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💠عباس هادی،برادر شهید ابراهیم هادی:
🍃🌸پنج ماه ازشهادت ابراهیم گذشت.
هرچند مادر از ما می پرسید:چرا ابراهیم مرخصی نمی آید؟
بابهانه های مختلف بحث راعوض می کردیم!
می گفتیم:الان عملیاته،فعلانمی تونه بیاد و...خلاصه هرروز چیزی می گفتیم.
تا اینکه یکبار مادر آمد داخل اتاق.
روبروی عکس ابراهیم نشسته واشک میریخت!جلو آمدم. گفتم:چی شد!؟
گفت:من بوی ابراهیم روحس می کنم!
ابراهیم الان توی این اتاقه!
همینجاست...
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمانم که ابراهیم #شهید شده.
ابراهیم دفعه اخر خیلی فرق کرده بود.
چند روزبعد دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود وگریه می کرد. مابالاخره مجبورشدیم دایی رابیاوریم تابه مادرحقیقت را بگوید.
🍃🌸آن روز حال مادر به هم خورد.
ناراحتی قلبی اش شدیدتر شد و درسی سی یو بیمارستان بستری شد!
سال ها بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا(س) می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل وچهار برود.
به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام می نشست.
هرچند گریه برای او بد بود. اماعقده دلش را آنجا باز می کرد وحرف دلش را با شهدای گمنام می گفت.
📚کتاب سلام برابراهیم ۱،ص۲۲۱
♻️پ.ن:
بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده و شهید شد،مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر میکردیم قندِ مادر بالا رفته به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر ؛ دکتر گفت : مادر شما هیچ مشکلی ندارند.
بعد از من پرسید مادرتون ناراحتی دارد؟
گفتم: یکی از پسرهایش دو سه ماهی است مفقود شده ؛دکتر گفت این یخ و برفک یخچال میخورد چون جگرش دارد میسوزد
دکتر گفته بود ممکنه قلبش❤ از داخل منفجر بشه.
همینطور هم شد.😔
🆔 @Loveshohada28
•🌸•
لحظهی آخر قمقمه را آوردن
نزدیک لب های خشکش ...
گفت : مگه مولایمان حسین (ع)
در لحظه شهادت آب نوشید ؟!
#شهید که شد
هم #تشنه بود ،
هم #بی_دست ...
📎پ ن: سردار سپاه عاشورا " شهید شاپور برزگر "
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💠عباس هادی،برادر شهیدابراهیمهادی:
🍃🌸پنج ماه ازشهادت ابراهیم گذشت.
هرچند مادر از ما می پرسید:چرا ابراهیم مرخصی نمی آید؟
بابهانه های مختلف بحث راعوض می کردیم!
می گفتیم:الان عملیاته،فعلانمی تونه بیاد و...خلاصه هرروز چیزی می گفتیم.
تا اینکه یکبار مادر آمد داخل اتاق.
روبروی عکس ابراهیم نشسته واشک میریخت!جلو آمدم. گفتم:چی شد!؟
گفت:من بوی ابراهیم روحس می کنم!
ابراهیم الان توی این اتاقه!
همینجاست...
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمانم که ابراهیم #شهید شده.
ابراهیم دفعه اخر خیلی فرق کرده بود.
چند روزبعد دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود وگریه می کرد. مابالاخره مجبورشدیم دایی رابیاوریم تابه مادرحقیقت را بگوید.
🍃آن روز حال مادر به هم خورد.
ناراحتی قلبی اش شدیدتر شد و درسی سی یو بیمارستان بستری شد!
سال ها بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا(س) می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل وچهار برود.
به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام می نشست.😔
هرچند گریه برای او بد بود. اماعقده دلش را آنجا باز می کرد وحرف دلش را با شهدای گمنام می گفت.
📚کتاب سلام برابراهیم ۱،ص۲۲۱
♻️پ.ن:
بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده و شهید شد،مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر میکردیم قندِ مادر بالا رفته به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر ؛ دکتر گفت : مادر شما هیچ مشکلی ندارند.
بعد از من پرسید مادرتون ناراحتی دارد؟
گفتم: یکی از پسرهایش دو سه ماهی است مفقود شده ؛دکتر گفت این یخ و برفک یخچال میخورد چون جگرش دارد میسوزد
دکتر گفته بود ممکنه قلبش❤ از داخل منفجر بشه.
همینطور هم شد.😔
🆔 @Loveshohada28
مادر در خواب پسر شهیدش را میبیندپسر به او میگوید:
توی بهشت جام خیلی خوبه...چی میخوای برات بفرستم؟
مادر میگوید:
چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم...
میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀
پسر میگوید:
نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!
.بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد!
قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن...
خبر میپیچد!
پسر دیگرش، این را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند...
حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند!
قرآنی را به او میدهند که بخواند!
به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛
اما بعضی جاها را نه!
میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!»
مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط
آیت الله نوری با گریه، چادر مادر #شهید را میبوسند و میفرمایند:
«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از #قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨
"شهید کاظم نجفی رستگار"
#شهدا شمع محفل بشریت اند