4_6021552305134895759.mp3
15.75M
مادر اومدم دم درخونت مادر ، مادر این فاطمیه بلندم کن این فاطمیه پر پروازم بده 😭
🎤صلوات حضرت زهرا (س)حاج مهدی رسولی
هدایت شده از كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
4_182190790414434491.apk
1.63M
🔮 #نرم_افزار های بهشتی
ـــــــ
🕯ویژه فاطمیه واعتقادات
🌴نرم افزار قدر
📚پاسخ صدها شبهه از زندگی و شهادت مادر سادات،حضرت زهرا سلام الله علیها، با استناد به منابع اهل سنت و شیعه
May 11
✍نحوه شهادت شهید احسانی راوی همرزم وآزاده سرافراز حاج ماشاءالله عسگری زاده
شب ۲۱بهمن ۶۱ ساعت یازده شب بود که مشغول عملیات شدیم 💣🔫داخل خاک دشمن حرکت کردیم تا اینکه به خط دشمن رسیدیم .دشمن زمینه روخالی کرده بود و می خواست با تاکتیک نعل اسبی ما رو دور بزنه😡 وقتی متوجه شدیم عملیات لو رفته بچه ها به صورت گروه گروه شدن تا نزدیکی وقت نماز صبح به صورت پیاده به طرف دشمن راه می رفتیم تقریباً ساعت ۸ صبح بود که بچه ها یکدفعه یا مهدی گفتن به خاطر اینکه فکر کردن اگر نیروهای خودی جلو هستن ادرکنی بگن برای اینکه رمز بین بچه ها بود همینکه بچه ها فریاد یا مهدی دادن بعثی ها تازه از خواب بیدار شدن و به طرف تانک ها و دوشیکاهاشون رفتن😔 و بچه ها رو زیر آتش گرفتن بچه ها مثل گل پرپر می شدن و روی زمین می افتادن😭یه کانالی اونجا بود که به کانال تیشه ای معروف بود ودر حقیقت این کانال یه طعمه بودبچه ها داخل کانال رفتن ،فکر کردن که کانال به یک جائی ختم می شه و منجر به نجات میشه😔امام متاسفانه وقتی داخل کانال شدیم ویه مقدار به جلو حرکت کردیم دیدیم که کانال به بن بست برخورد کردبچه ها یکی یکی تیر می خوردن😭 و شهید می شدن تا اینکه یه مقداری مقاومت کردیم و از کانال بیرون امدیم.من بودم و شهید احسانی و شهید حجت الله نورشرق و شهید حمزوی.ازکانال بالا امدیم و رفتیم داخل یه جا تانکی که تقریباً چهار پنج متری کانال قرار داشت.عراقی ها مثل روز روشن توی خط ما قرار داشتن الآن دیگه ساعت حدود ۱۳ ظهر بود.جاده و بیابان خیلی صاف و هموار بودبعثی هابراحتی ما رومی دیدن وتو فاصله ۲۵تا ۳۰ متری ما قرارداشتن وقتی رفتیم داخل جا تانکی مونده بودیم که چکار کنیم از همه طرف داشت آتش می بارید💣☄شهید حمزه علی احسانی که معاون گروهان شهید صدوقی بود اسلحه کلاشینکف روکنار گذاشت و یه موشک روی آرپیچی گذاشت و همونطور که روی زانو نشسته بود به طرف دشمن شلیک کرد💥و بعد دوباره اسلحهشو برداشت و به ما گفت بیائید جلو. اسلحه کلاشینکف روی حالت رگبارگذاشت و با صدای تکبیر و الله اکبر جلو می رفت✊حدود پنج شش متری دشمن رسیده بود که من یکدفعه دیدم یک شعله ای گرفت و خاموش شدمتوجه شدیم که بعثی ها با موشک آرپیچی هفت به طرفش شلیک کردن و اینطوراسمونی شدو مهمان حضرت زهرا (س)🌷
پلاکت را به خاک بخشيدي،راهت را به ستاره ها و عشقت را به کوچه هاي غريب بني هاشم💔تا زنده جاويد باشي.زنده جاويد کيست؟کشته شمشير دوست.
اي در آسمان معروف و در زمين گمنام،اي رفيق گل هاي پرپر،سردار سلام،فاصله پشت فاصله،سرگذاشته ام از خيابان پر امد و شد،گذشته ام تا خلوت نخلستان ها،تا دل رملستان ها،تا ديار گمنامي،پيش امده ام سراغ تو را از بيرق ،از علمدار،از پيشاني بند يا زهرا(س)🌷از خاک گرم خوزستان،از نسل سرفراز گرفتم ،همه تو را مي شناسند،با ان نگاه پر از شوقت،با ان نماز بي ريا و ذکر نيمه شبت،با ان عزت حسيني ات ،مسجد تو را عاشقانه مي ديد،جبهه تو را عارفانه مي ديد و ما تو را گمنام مي بينيم سردار دلمان برايت تنگ مي شود.
گوشه اي مي ايستم.بهشت بهشت، به گوشم حاجي دلم تنگ است اخر سلامی کلامی پیامی دلم تنگ ساده زیستن خاکی و خلوص شهداست و تو همچنان در اسمان گمنامي چون ستاره مي درخشي و من مانده ام غرق دنیا😔دستگیرمان باش ای شهید 🌷