ارزوم‌بود علیه صهیونیست ها در فلسطین بجنگم وقتی گفتم‌میخوام برم مامانم به شوخی میگفت غزه رو رفتی حالا میخوای سوریه بری😅اجازه خواستم نه نگفت برو نگفت نرو☺️

داداش بزرگم مخفیانه برای دفاع راهی سوریه شد🚶منم بعد مدتی عزم رفتن کردم اونم‌مخفیانه تا مامانم متوجه نشه ☺️خلاصه رفتمو بعد سه ماه تماس گرفتم البته داداشم میدونستو گفته بود اما مامانم‌باور نمیکرد 😢خیلی حساس بود حتی اجازه نمیداد تنها از شهر خارج بشم چه برسه برم یه کشور دیگه☺️البته ما پنج تا داداش افتخار نوکری خانم زینب (س) پیدا کردیم و لباس مدافعین حرم به تن 💪

اولین بار سال ۹۲ رفتم سوریه۱۸سالم بود و تو بهداری مشغول شدم دوسداشتم تو میدون نبرد باشم اما بهم اجازه ندادن😔وقتی برگشتم مادرم کاملا رضایت داد و دایما میرفتم بعد مدتی هم شدم فرمانده😎

منطقه و بچها خیلی روم‌تاثیر گذاشتن اخراش خیلی تغییر کرده بودم 😊تا حدی که همه اقوام و خانوادم متوجه شده بودن دایما هم یکی از مداحی های اقای هلالی گوش میدادم و هر بار بعد مرخصی بیشتر وقتم هیئت بودم سال اخری که ایران بودم محرم با اینکه مداح نبودم تو حسینه مداحی کردم☺️

اخرین تماسم ولادت حضرت زهرا (س)بود😍 که تماس گرفتم تا روز مادر به مامانم تبریک بگم 👌با همه صحبت کردم و گفتم مامان دعا کن فردا عروسی داریم اخه عملیات داشتیم ☺️

بار اخر به پدرم گفتم دعا کنید شهید بشم البته چند باری خطر از بیخ گوشم رد شده بود اما شهادت نصیبم نشده بود 😔 ۳۱فرودین عملیات بصری الحریر درگیری ها بالا بود وآسمونی شدم اما کسی از عاقبت و پیکرم خبری نداشت 😇

مامانم روزهارو‌میشمرد و‌منتظرم بود تا برگردم 😭همش چشمش به تلویزیون و اخبار بود میترسید اسیر داعش شده باشم خلاصه بعد نه ماه پیکرم به دست نیروهای خودی افتاد☺️و‌برگشتم به اغوش خانوادم

بعد دو سال مبارزه با کفار👊 چند روز بعد از تولدم لایق شهادت شدم😇 و پیش خانم حضرت زینب سربلند خدایا شکرت

مزارم گلزار شهدای قم 😇پابوس خانم‌حضرت معصومه اومدید به منم سر بزنید خوشحال میشم☺️

مستند شهید سید مصطفی موسوی حتما ببینید رفقا 😔اشکتون جاری شد حقیرم یاد کنید

😭 سینه زنی رزمندگان شب قبل از عملیات بصری الحریر

خیلی ممنون از دعوتتون رفقا پشتیبان ولایت فقیه باشید 👌 نذارید سلاحمون زمین بمونه 🔫 شهید بشین ان شاالله 😇 یا حسین ✋