هدایت شده از سید محمد حسین بنی سعید
وقتی درونت پاڪ باشد؛
خـدا چـهره ات را گیـرا میڪند
و این گیرایی نَ از زیبـایی است
نَ از جـوانی
این گیرایی بخاطر نورایمانی است، ڪه در ظاهر هم نمایان میشود🌷
نیت کنید رفقا امشب مهمونمون از دیار شهید پرور تبریز ان شاالله دستگیرمون بشن ☺️
وقتی درونت پاڪ باشد؛
خـدا چـهره ات را گیـرا میڪند
و این گیرایی نَ از زیبـایی است
نَ از جـوانی
این گیرایی بخاطر نورایمانی است، ڪه در ظاهر هم نمایان میشود🌷
نیت کنید رفقا امشب مهمونمون از دیار شهید پرور تبریز ان شاالله دستگیرمون بشن ☺️
بعد مدتی هم که شهدای مدافع حرم به شهر می اوردن از فرودگاه پیکرهارو تحویل میگرفتیم و همه کارهارو تا زمان دفن انجام میدادیم علاقه زیادی به شهید تجلایی و شهدای غواص داشتم ☺️از شهدای مدافع حرم هم به شهید بیضایی ارادت خاصی پیدا کرده بودم وقتی شهید حامد جوانی در بیمارستان بستری بودن 😔با خانواده شهید بزرگوار ارتباط زیادی برقرار کردم و به ملاقات شهید رفتم که از هر دو چشم هر دو دست مجروح بودو به اقا ابوالفضل اقتدا کرده بود 😭بعد شهادت حامد یه صندلی از انبار اسقاطی سپاه گرفتم و تعمیر و جوشکاری کردم و بردم کنار مزارش نسب کردم تا پدرو مادر شهید در کنار مزار فرزندشون راحت باشن👌
فتنه ۸۸پدرم فرمانده سپاه تبریز بود 😎و شرایط تبریز هم بهم ریخته شده بود پدرم منو صدا کرد و گفت توام اماده شو تیمی که برای ماموریت اعزام میکنم همراهشون برو 💪منم راهی شدم اما چند ساعت بعد با دست باند پیچی برگشتم پدرم گفت چی شده گفتم چیز خاصی نیست چند هفته ای گذشت که دستم ورم زیادی کرد و درد داشت رفتم بیمارستان متوجه شدم تاندون انگشتم پاره شده و باید عمل کنم که هزینه عمل رو سپاه داد اما بعد چند ماه من همون مقدار پول داخل پاکت گذاشتم و بردم سپاه و تحویل دادم و گفتم نمیخوام مدیون بیت المال بشم 😊