eitaa logo
کانال رسمی خط سرخ
50 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
145 ویدیو
88 فایل
🌷نشر مطالب بدون لینک با ذکر صلوات هدیه به شهدای بزرگوار سبب خوشحالی ماست هدف معرفی هر چه بیشتر راه و سیره شهداست ان شاالله🌷 ارتباط با خادم الشهدا @Sharahani
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ای سالارشهیدان خیلی دوست داشتم که به زیارت قبرشش گوشه ات می آمدم وخاک کربلا رامرحم دردهایم می کردم. 🌷شهید حسن نوفلاح🌷 عضو تیم ملی واترپروی ایران سال ۶۱فکه آسمونی شدن▪️
💠امام علي عليه السلام : إنَّ أحَبَّ المُؤمنِينَ إلَي اللَّهِ مَن أعانَ المُؤمِنَ الفَقيرَ مِنَ الفَقرِ في دُنياهُ و مَعاشِهِ «محبوبترين مؤمن نزد خداوند ، كسي است كه مؤمن فقيري را ، در تنگدستي دنيا و گذران زندگي ، ياري رساند» تحف العقول ، ص ۳۷۶ .
🎪آنهمه راه آمدکه نجات دهدکوفیان را ازشریزیدی ها! 💌هرسال محرم نیز کلی راه می آیدکه نجات دهدقلبمان را ازشریزید نفس مان! 😔ولی امان که حب مال وجان،کاردست کوفیان داد! دست ما هم....
در بین صفوفِ هیئتی ها ،خالیست جاییست میان روضه هرشب خالیست امسال میانِ سینه زن های حسین جایِ مدافعانِ زینب♥️خالیستـ... 🌷شهید حجت اسدی
🌷شهید محمود کاوه اول خرداد ۱۳۴۰مشهد به دنیا اومدن سال ۶۵عملیات کربلای ۲در بلندی های قله ۲۵۱۹بر اثر اصابت خمپاره آسمونی شدن در اولین برخورد و صحبتی که با هم قبل از ازدواج داشتیم، به من گفت: من مرد زندگی نیستم آدمی نیستم که در ستاد بنشینم! من مرد جبهه ام! حتی اگر جنگ ایران و عراق تموم بشه، باز در لبنان یا در جای دیگر به مبارزاتم علیه باطل ادامه خواهم داد✌️ تنها از شما می‌خواهم که مرا درک کنی و زمانی که اسلحه ام به زمین افتاد، شما زینب وار راهم را ادامه دهید. 🌷سالروز آسمانی شدنت مبارک ای شهید راه حق🌷
✍راوی سید مجید ایافت یک بی‌سیم قوی برایش آوردیم، گفت: «ببندیدش به ماشینم برویم دور و بر شهر ببینیم بردش چقدرست» حدود 20 کیلومتر از شهر دور شدیم که گفت: خوب ست برمی گردیم. پنج نفر بودیم من و محمود و راننده ومتصدی بی‌سیم و کاک عارف فرمانده پیشمرگان سقز، توی یکی از معبرهای خطرناک نزدیک روستای «کمن تو» برخوردیم به کمینی با زنجیره پانصد متری از آدم و اسلحه که برای ما چیده بودند اطراف جاده، ماشین محمود را کاملا می‌شناختند. از رنگش بگیر تا شماره پلاکش و معلوم بود در مسیر برگشت منتظرمان بودند تا بزنندمان. راننده که نامش آقای کاظم افخمی و از پاسداران مشهد بود، اصلا خودش را نباخت و با حدود صدکیلومتر سرعت، فرمان را کج کرد و یک چرخ را برد تو خاکی و پایش را تا ته گذاشت رو پدال گاز. ما هم شیشه‌ها را دادیم پایین و از تو قاب پنجره شلیک می‌کردیم. صدای پوکه‌ها غوغایی به پا کرده بود. دو طرف همدیگر را به رگبار بسته بودیم، با این تفاوت که ما پنج نفر بودیم که دو نفرمان راننده و بیسیم چی بودند، اما آنها زنجیره پانصد متری از چریک بودند.محمود به بیسیم چی داد زد گفت: زود بگو بچه‌های گروه ضربت آماده‌باشند کارشان دارم. از کمین رد شدیم و رسیدیم به بچه‌های گروه ضربت سپاه سقز، نشسته توی ماشین و مسلح به کالیبر پنجاه، محمود از ماشین پرید پایین گفت:«آماده‌اید؟» همه با صدای بلند گفتند «بله» ماشین ما آبکش شده بود ولی خودمان حتی زخمی کوچک هم بر نداشته بودیم.به کاظم که راننده‌اش بود، گفت: ماشین را سروته کند، و با دست علامت داد حرکت می‌کنیم.و به من گفت: یک ستون نیرو بردارم و بروم توی دره‌ای نزدیک مرز، که هردومان می‌دانستیم راه فرارشان آنجاست. خودش و بچه‌های گروه ضربت هم با شتاب رفته بودند به محل کمین،کمینی‌ها آمده بودند توی جاده که ببیند چه کار کرده‌اند که بر می‌خورند به محمود و کالیبر پنجاه‌های گروه ضربت. فراری‌هایشان می‌آمدند طرفی که منتظرشان بودیم. فرصت تعجب هم بهشان ندادیم، همه‌شان را بستیم به گلوله، هیچ‌کدامشان نتوانستند از برد تیرهامان در بروند. شهید کاوه منطقه را این طور امن می‌کرد، با ضدکمینی که حتی خودمان ازش خبر نداشتیم، چه برسد به آنها که کمین زده بودند
کانال رسمی خط سرخ
✍نحوه شهادت راوی همرزم شهید عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران و به منظور تصرف ارتفاع ۲۵۱۹ انجام می‌شد؛ ارتفاع مشهوری که در زمان جنگ چند بار بین ایران و عراق رد و بدل شد. شهید کاوه، چون در گرفتن این ارتفاعات زحمت زیادی کشیده بود، حساسیت خاصی نسبت به این منطقه داشت. این منطقه در جریان یک تک دشمن، به تصرف دشمن درآمده بود. در عملیات اولیه بازپسگیری، شهید کاوه در اثر اصابت ۱۳ ترکش نارنجک به شدت مجروح شد و به مدت یک ماه بستری شد. هنوز خوب نشده بود که با سر و بدن باندپیچی شده به منطقه بازگشت و مجددا دستور انجام عملیاتی را برای بازپسگیری ارتفاعات ۲۵۱۹، از فرماندهان جنگ دریافت کرد. شب اول عملیات وی در قرارگاه بود، اما در شب دوم، خود را به صحنه نبرد رساند. یک بار در گرماگرم نبرد به عقب نگاه کردم، دیدم سه نفر می‌آیند. از نحوه راه رفتن فهمیدم که یکی از آن‌ها شهید کاوه است. ایستادم تا به من رسید. گفت: حالا بیا رویت را ببوسم. انگار که به او الهام شده بود. خلاصه روبوسی کردیم و از او خواستم که برگردد؛ ولی او اصرار کرد که بیاید. من به جان حضرت امام قسمش دادم که برگردد. محمود گفت: «اصرار نکنید، من باید بیایم؛ ولی فرماندهی نمی‌کنم.» گفتم خوب وقتی داری می‌آیی فرماندهی باید بکنی. اما او نپذیرفت. حرکت به جلو را آغاز کردیم. به نقطه‌ای رسیدیم که ۲ سنگ به هم چسبیده بودند و چیزی شبیه غار ساخته شده بود. من به محمود گفتم که شما اینجا با بی‌سیم‌چی‌ها بمانید و ما می‌رویم. او ماند و ما ۳۰ یا ۴۰ متر رفتیم و به عراقی‌ها رسیدیم. آنجا محمود دستور داد که آتش را بریزید. آتش شروع شد و دشمن هم بی‌پاسخ نگذاشت. من در این حین ناظر جریان بودم. دیدم یکی از خمپاره‌های دشمن نزدیک جایی فرود آمد که شهید کاوه در آنجا حضور داشت. محمود ناظر آتش ما بر روی دشمن بود که خمپاره به او اصابت کرد. بی‌سیم‌چی تماس گرفت که محمود مجروح شده است. دستور انتقال وی را به پشت جبهه دادم. محمود را به ۲ تن از نیرو‌ها سپردم و خودم عملیات را ادامه دادم. در ادامه عملیات، من از ناحیه دست راست مجروح شدم و عملیات تا صبح هدایت شد و صبح برای پانسمان به اورژانس رفتم و از حال شهید کاوه پرسیدم. متوجه شدم که آن‌ها خبر ندارند. برای جلوگیری از هراس و دلهره، به آن‌ها گفتم: پس حتما جراحت سطحی بوده که او را اینجا نیاورده‌اند. پس از پانسمان به ستاد معراج شهدا رفتم و پیکر پاکش را مشاهده کردم. پیکر شهید را به ارومیه و از آنجا با هواپیما به مشهد منتقل شد. 🌷۱۱ شهریور سال ۱۳۶۵ که شهید کاوه در عملیات کربلای ۲ به درجه رفیع شهادت رسید، مردم مهاباد پابرهنه زیر پیکر پاک و مطهر این سردار، بر سر و سینه می‌زدند، اشک می‌ریختند و ضد انقلاب را نفرین می‌کردند.
4_6008034174743610973.mp3
35.2M
🎤حاج مهدی رسولی
4_5924954582227616464.mp3
26.25M
بابا خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته نمیتونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست 😭 🎤 حاج مهدی رسولی التماس دعا✋
💠امام كاظم عليه السلام : إنَّ لِلّهِ عِباداً فِي الأرضِ يَسعَونَ في حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ يَومَ القِيامَةِ «خداوند در زمين بندگاني دارد كه براي برآوردن نيازهاي مردم ميكوشند ؛ اينان ايمني يافتگان روز قيامت اند» الكافي ، ج ۲ ،ص ۱۹۷
VID_20190903_124400.mp3
4.61M
میگن روضه دلمردگیه/میگن گریه افسردگیه نمیدونن خبر ندارن/حسین آغاز زندگیه اتفاقا روضه نور میده دلارو/اتفاقا گریه میبره بلا رو اتفاقا حسین زنده کرده ما رو میگن بسه غصه بسه غم/میگن بازی شال و علم نمیدونن با روضه شدیم رها از زیر بار ستم اتفاقا این غم باعث نشاطه اتفاقا این شال پرچم حیاته اتفاقا حسین کشتی نجاته هر کی با حسین باشه/سرزنده و آزاده است شیعه تا حسین داره/یک لشگر آزاده ست 🎤حاج مهدی رسولی