👊ما اذن جهاد با اسرائیل و آمریکا را از خدا گرفته ایم پیش از این! 👈«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»↔وقطعا در این نبرد، دست قدرت خداوند، یاورمان است تانابودی صهیونیسم👈«وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»💔فلسطین پاره تن اسلام است که دشمنان خدا، به ظلم غصب نموده اند مرزهایش را و آواره کرده اند اهالی مظلومش را👈«الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ»[حج/۳۹و۴۰]
______________
لقد أخذنا إذن الجهاد ضد إسرائيل وأمريكا من الله قبل الآن.
👈«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»↔
بالتأكيد في هذه المعركة يد الله تنصرنا ، الى تدمير الصهيونية
👈«وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»💔
فلسطين فلذة كبد الإسلام و أن أعداء الله قد اغتصبوا حدودها وشردوا شعبها المظلوم.
👈«الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ»[حج/۳۹و۴۰]
#الموت_الاسرائیل
#الموت_امریکا
#ما_به_انتظار_ایستاده_ایم
✍داشتـنـــت؛
هیــچ نمی خواهــد...
قطره ای اخلاص کافیست؛
تا زمین را به دست موعودش برسانیم.
✨آقا جان؛
قصه یِ غصـه هایت کوتاه...
دیگـر؛
#ما_به_انتظار_ایستاده_ایم .
#ادرکنی
#مرا_دریاب
مشترک مورد نظر همواره در دسترس قرار دارد..📞
» خدایا تو آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی...
#گوش کن_نجوایی از آسمان_صدایت_می کند
شبتون شهدایی التماس دعا ✋
دوران دبیرستان مکتب الحسین سپاه گذروندم فعال بودم پر تلاش خصوصا در زمینه شهدا😇وقتی شهدای تفحص شده رو تبریز می اوردن منو رفقام استخون های پاک و مطهر شهدارو داخل پارچه میگذاشتیم و به خانوادهاشون تحویل میدادیم🌺
بعد مدتی هم که شهدای مدافع حرم به شهر می اوردن از فرودگاه پیکرهارو تحویل میگرفتیم و همه کارهارو تا زمان دفن انجام میدادیم علاقه زیادی به شهید تجلایی و شهدای غواص داشتم ،از شهدای مدافع حرم هم به شهید بیضایی ارادت خاصی پیدا کرده بودم وقتی شهید حامد جوانی در بیمارستان بستری بودن 😔با خانواده شهید بزرگوار ارتباط زیادی برقرار کردم و به ملاقات شهید رفتم که از هر دو چشم هر دو دست مجروح بودو به اقا ابوالفضل اقتدا کرده بود 😭بعد شهادت حامد یه صندلی از انبار اسقاطی سپاه گرفتم و تعمیر و جوشکاری کردم و بردم کنار مزارش نسب کردم تا پدرو مادر شهید در کنار مزار فرزندشون راحت باشن👌
فتنه ۸۸پدرم فرمانده سپاه تبریز بود و شرایط تبریز هم بهم ریخته شده بود پدرم منو صدا کرد و گفت توام اماده شو تیمی که برای ماموریت اعزام میکنم همراهشون برو 💪منم راهی شدم اما چند ساعت بعد با دست باند پیچی برگشتم پدرم گفت چی شده گفتم چیز خاصی نیست چند هفته ای گذشت که دستم ورم زیادی کرد و درد داشت رفتم بیمارستان متوجه شدم تاندون انگشتم پاره شده و باید عمل کنم که هزینه عمل رو سپاه داد اما بعد چند ماه من همون مقدار پول داخل پاکت گذاشتم و بردم سپاه و تحویل دادم و گفتم نمیخوام مدیون بیت المال بشم