eitaa logo
خط ولایت...
5.9هزار دنبال‌کننده
173.7هزار عکس
199هزار ویدیو
252 فایل
﷽ 🔹 قُلِ الحَقَّ و لَو على نفسِک🔹 حق را بگو هر چند به زیانت باشد این رسانه مردمی است و متعلق به هیچ نهاد یا گروه سیاسی نیست 🔺هدف : صرفا جهاد تبیین به امر ولی... جهت تبلیغات : @meghdad_23
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ مدعیان بی عمل 👈 قابل توجه همه کسانی که می‌گویند: وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد / ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند تاکنون امام خامنه‌ای به چه نوع جهادهایی امر کرده‌اند: 1️⃣ جهاد علمی: من عقیده‌ام این است كه كار علمی در دانشگاه و در كشور باید جهادی باشد؛ كار علمیِ جهادی انجام بگیرد. ۹۲/۵/۶ 🔸یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه‌ی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. ۸۹/۴/۲ 2️⃣ جهاد اقتصادی: امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. ۹۴/۱/۱ 🔸تعصب در مصرف ؛ محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند. ۹۳/۱۱/۲۹ 3️⃣ جهاد فرهنگی: واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناك‌تر نباشد، كمتر نیست؛ این را بدانید؛ واقعاً یك میدان كارزار است اینجا. ۹۲/۹/۱۹ 4️⃣ جهاد سیاسی: یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوماً جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است. ۸۷/۷/۱۰ 🔸باید احساس وظیفه را فراموش نکنیم؛ مجاهدت را فراموش نکنیم؛ جهاد در صحنه‏‌های مختلف وظیفه‏ ماست و ضامن پیشرفت و پیروزی ماست. در صحنه‏ سیاسی هم جهاد هست. ۸۶/۵/۲۸ 5️⃣ جهاد تشکیل خانواده و فرزند آوری: مسئله‌ جمعیّت یكی از خطراتی كه وقتی انسان درست به عمق آن فكر می‌كند، تن او می‌لرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است. یعنی مسئله‌ی جمعیّت از آن مسائلی نیست كه بگوییم حالا ده سال دیگر فكر می‌كنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل‌ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست. ۹۲/۹/۱۹ 🔸 یكی از مهمترین مجاهدت‌های زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است؛ اوست كه زحماتش را تحمل می‌كند، اوست كه رنج‌هایش را می‌برد، اوست كه خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. ۹۲/۲/۱۱ 6⃣ جهاد تبیین: «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است و هر کسی که می‌تواند [باید اقدام کند].» ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ 🔸«در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بی‌امانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟» ۱۴۰۰/۱۱/۲۰ ✅ آیا من و تو و شما ، چقدر به این دستورات ولی امر عمل کردیم آیا باندباز ی ها ،حزب بازی ها ،گروه بازی ها، رفیق بازی ها، منافع طلبی ها، محافظه کاری ها، دروغ گویی ها ،گزارش های کذب، منیت ها، مصلحت گرایی های شخصی وباندی، به کارگرفتن مدیران کم تعهد و بی تخصص و سفارشی گذاشته اا حرف و دستور امام خودمان را انجام بدهید.؟ 👈 چرا کشور در ناامیدی است؟ 👈 چرا صنعت کشور سیر نزولی دارد؟ 👈چرا تورم افسار گسیخته جولان می دهد؟ 👈 چرا سن ازدواج خیلی بالا رفت؟ 👈 چرا بی حجاب و بی عفتی آغاز شده است،؟ 👈 چرا مدیران به اسم مردم با حقوق ها نجومی و شرکت های خصولتی برگرده مردم سوارند؟ 👈 چرا تعارض منافع و اعمال نفوذ در سه قوه سیستم اداری کشور را به فساد کشانده؟ 👈 چرا بحران هویت و اعتقادی در ببین جوانان در حال گسترش است؟ ⬅️جواب این چرا ها و ده ها چرا ی دیگر چیست؟ جواب : ما مدعیان بی عمل در صحنه سیاسی ،فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به فرامین رهبرمان هستیم و اگر ادامه دار شود خدا عذابش را بر ما نازل می کند. ✅ از خواب گرانژ خواب گران ،خواب گران برخیز ✍ ارجمندی(دانشگاه علم وصنعت ایران) @khatevelayat
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی صحرای وانفسا 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 یکدفعه صدای آهسته ای به گوشم خورد از توی حیاط بود صدای بسته شدن در کوچه، آن هم با احتیاط، یک آن دلم از خوشحالی لرزید عبدالحسین هشتاد روز مرخصی نیامده بود فکر این که او باشد از خانه کشاندم بیرون. حدسم درست بود جلوی در هال دیدمش، با همان لبخند همیشگی، سلام و احوالپرسی که کردیم با صدای ذوق زده ام گفتم:« برم بچه ها رو بیدار کنم» آهسته گفت:« نه نمی خوام بچه ها رو بیدار کنی» «چرا؟!» «بگذار بیام تو برات می گم» جوری گفت که زیاد ناراحت نشوم فردا صبح زود باید می رفتکاشمر، هم قرار بود سخنرانی کند،هم با فرمانده ی آن جا وعده داشت گفت: «إن شاءالله فردا بعد از ظهر هم بر می گردم و می آم پیش شما،این جوری بچه ها رو بهتر و سیرتر می تونم ببینم...» یک ساعتی مانده بود به اذان صبح، از خواب بیدار شدم چراغ آشپزخانه روشن بود یقین داشتم عبدالحسین است. بیشتر وقت ها که می آمد مرخصی، روزه می گرفت یکدفعه هم یادم نمی آید که مرا بیدار کرده باشد که سحری درست کنم یا مثلاً چای دم کنم همه ی کارها را خودش می کرد از جام بلند شدم رفتم آشپزخانه یک قوری چای و دو تا استکان گذاشته بود تو سینی، به اش سلام کردم جوابم را با خنده و خوشرویی داد به سینی اشاره کردم و پرسیدم: «اینا رو جایی می بری؟» خندید و آهسته گفت:« یک بنده خدایی تو کوچه است نمی دونم ،مسافره، زواره می خوام براش چایی ببرم، ثواب داره صبح جمعه ای» سینی را برداشت و رفت بیرون، بی سر و صدا. مدتی بود که هر وقت می آمدمرخصی سابقه ی این کار را داشت یا چای می برد بیرون و یا هم میوه و غذا،هر بار که می پرسیدم برای کی می بری؛جوابهایی از همان دست می داد جالب این بود که همه ی آن مسافرها و رهگذرها هم، اکثراً ماشین داشتند! " 1 ". پاورقی ۱ - همیشه یکی دو نفر محافظ داشت. به خاطر فرار از منیت و خودستایی، تمام آنها را مسافر و رهگذر معرفی می کرد. این مسأله را تا بعد از شهادتش نفهمیدم.