eitaa logo
ختم و چله
1.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
25 فایل
ایدی مدیر👈 🆔 @Baghani ایدی کانال👈 🆔 @khatm_chele لینک پیام ناشناس به مدیر کانال👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17013351538880
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد :«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» 💠 قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. 💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. 💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. 💠 عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. 💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. 💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر می‌زد و پس از هشتاد روز دیگر از چشمانم به جای اشک، خون می‌بارید. می‌دانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمی‌ترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می‌فهمیدم نزدیک ظهر شده و می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر داعشی شوم. 💠 پشت بشکه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد می‌شد و عطش با اشکم فروکش نمی‌کرد که هر لحظه تشنه‌تر می‌شدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و این‌ها باید قسمت حیدرم می‌شد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و فقط از درد دلتنگی زار می‌زدم... ✍️نویسنده: ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
4_5773760652392792087.mp3
4.4M
32 🍃با نماز میتونید به عالیترین درجه برسید . 🌀 تفکر در مورد ابدیت ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨ 1⃣1⃣. روز پیام و ولایت رسول خدا(ص) (در روز غدیر) فرمود: اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: كسى را كه به من ایمان آورده و مرا تصدیق كرده است، به ولایت على سفارش مى‏كنم، آگاه باشید ولایت على، ولایت من است و ولایت من، ولایت‏خداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم كه فرمانم داد تا به شمابرسانم. 🌹🌹🌹 2⃣1⃣ .روز اطعام امام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روزى است كه رسول خدا(ص) على(ع) را بعنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشكار كرد و جانشین خود را معرفى كرد، بعد بعنوان سپاسگزارى ازخداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه‏دارى و عبادت و طعام دادن و به دیدار  برادران دینى رفتن است. آنروز روز كسب خشنودى خداى مهربان و به خاك مالیدن بینى شیطان است. 🌹🌹🌹 ۱۵روز تا عید ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️ 🔻چهل حدیث تا محرم🔻 3⃣1⃣. مخلوقات، مأمور به اطاعت از اهل بيت(ع) «وَ اللّهِ مَا خَلَقَ اللّهُ شَيْئاً إِلا وَ قَدْ اَمَرَهُ بِالطّاعَةِ لَنَا». امام حسين (ع) فرمود: «سوگند به خدا كه خداوند هيچ موجودى را نيافريد، مگر آن‏كه او را به اطاعت از ما، امر كرد». (بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۱ ح۱ ) ▪️▪️▪️ ۲۸روز تامحرم ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا تن آدم میلرزه با دیدن این سکانس😞😔 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
ختم های در حال اجرا
🔹 ساعت 21 دعا فرج فراموش نشود التماس دعا فرج
✍️ 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم می‌خواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله می‌شدم مبادا مرا ببینند و شنیدم می‌گفتند :«حرومزاده‌ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه!» 💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای سر رسیده‌اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته‌ترم را از پشت بشکه‌ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره فقط خودم را به سمت‌شان می‌کشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می‌ترسیدند باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه بالا بردم و نمی‌دانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم می‌چکید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :« نباشه!» زیبایی و آرامش صورت‌شان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. 💠 با اسلحه‌ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی‌جان کاری برنمی‌آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین می‌کشیدم و می‌دیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمت‌شان چرخیدم و شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. 💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را روی زمین می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته و می‌دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم می‌زد و این جشن بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را می‌سوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!» 💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می‌دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می‌لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه‌ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» 💠 باورم نمی‌شد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه‌هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را می‌شنوم و حرارت سرانگشت را روی صورتم حس می‌کنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه می‌زدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود... ✍️نویسنده: ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
4_5776175025308565550.mp3
3.83M
33 🍃با تمرکز، با نماز ارتباط برقرار کن 🍃 اسماء اعظم 🍃کارنیکو کردن از پر کردن است. 🌀 به هر چی عشق بورزی ،قیمتت همونه . ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
✨چهل حدیث تاعید غدیر ✨ 3⃣1⃣. روز هدیه امیر المؤمنین(ع) (در خطبه روز عید غدیر) فرمود: وقتى كه به همدیگر رسیدید همراه سلام، مصافحه كنید، و در این روز به یكدیگر هدیه بدهید، این سخنان را هر كه بود و شنید، به آن كه نبود برساند، توانگر به سراغ مستمند برود، و قدرتمند به یارى ضعیف، پیامبر مرا به این چیزها امر كرده است. 🌹🌹🌹 4⃣1⃣. روز كفالت امیر مؤمنان(ع) فرمود: ... چگونه خواهد بود حال كسى كه عهده‏دار هزینه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن (در  روز غدیر) باشد، در صورتى كه من پیش خدا ضامنم كه از كفر و تنگدستى در امان باشد. 🌹🌹🌹 ۱۴روز تا عید ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️ 🔻چهل حدیث تا محرم🔻 4⃣1⃣. دوستى اهل بيت(عليهم السلام) «مَنْ اَحَبّنَا كَانَ مِنّا اَهْلَ الْبَيتِ». امام حسين (ع) فرمود: «كسى كه ما را دوست بدارد، از ما اهل بيت است». (نزهة النّاظر و تنبيه الخاطر، ص ۸۵ ح۱۹) ▪️▪️▪️ ۲۷روز تا محرم ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای امام زمانم چه کنم؟ 🎬 کلیپ 🔷 برای کمک به لازم نیست میلیاردر باشیم‼️ 🔺ما کجای کاریم⁉️ ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
غم با انسان چه می کند ؟! حضرت علی (ع):🌺🌺🌺 قوی ترین و سخت ترین مخلوقات خدا ده چیز میباشند: _کوه ها _اهن،که کوه را میتراشد و از کوه قوی تر است _اتش از اهن قوی تر است زیرا اتش اهن را اب میکند. _اب از اتش قوی تر است اب اتش را خاموش میکند. _ابر از اب قوی تر است زیرا ابر اب ها را حمل میکند و منتقل میکند. _باد از ابر قوی تر است باد ابرها را جابجا میکند. _انسان از باد قوی تر است هرچقدر باد شدید باشد دستش را جلوی صورتش قرار میدهد و رد میشود. _مستی از انسان قوی تراست و بر انسان غلبه میکند. _خواب از مستی قوی تر است چون انسان میخوابد و مستی اش از بین میرود. _ غم از خواب قوی تر است چرا که انسانی که ناراحتی و غم دارد نمی تواند بخوابد پس هم و غم بر خواب غلبه میکند. پس سخت ترین و شدیدترین مخلوق خدا هم و غم است . هم و غم از کوه ها و اتش و اهن و..قوی تر است و بدن ضعیف انسان را نابود میکند. انسانی که زیاد غصه میخوردباعث پیری زودرسش میشود. برای هر موضوع بیخودی روح ورانت را از بین نبر🌺🌺🌺 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
؟ 🍃از آیت الله بهجت سوال شد چه کنیم‌نماز صبح‌مان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند ،خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.. ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
برای امام زمانم چه کنم؟ حدیث پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: 🌸هر کس فراوان استغفار نماید خداوند او را از هر غم و غصه ای رهایی می بخشد و در هر تنگنایی راهی را به سویش می گشاید و به او از جایی که گمانی نمی کند رزق و روزی می دهد. 📚بحارالانوار ج ۹۳،ص۳۸۴ ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ✔ ❌ می گویند:بی حجابی بی دینی نیست. دلت پاک باشه! قبول،✋ بی حجاب بی دین نیست، اما قبول داری که حجاب از ضرورتهای بارزدینه؟!🙄 حالاچجوری میشه که قلب پاک ازاجرای حکم دین سرپیچی می کنه؟🤔 این قلب از چه چیز پاکه؟از گناه یاازاطاعت؟! نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْض رو واسه همین دل پاکا گفتن دیگه! 😥 حالا نمیشه قلب و ظاهرت باهم پاک باشه؟ 😊 ✅ امام علی(ع) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است. 🌸🍃🌸🍃🌸 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
🔴آیا پوشیدن چادر مشکی که یکی از لزومات حجاب است مکروه است؟ جلباب یعنی سیاهی چادر و کلمه جلب به سیاهی شب می گویند و خداوند نام چادر را در قرآن جلباب گذاشته است و این سیاهی اصلاً کراهت ندارد ضمناً رنگ سیاه را خداوند برای اعلام دور باش به هوسرانان برای رنگ چادر انتخاب کرده است چون از نظر روانشناسی رنگ سیاه جاذبه ای ندارد🌸🌸 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
🔉 💟 چادر رو عاقلانه انتخاب کردیم،😊 ❣عاشقانه سر کردیم...❣ 🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸 🔹ما اینجا اگه از چادر صحبت میکنیم، اصلا منظورمون این نیست که هیچ حجابی جز چادر رو قبول نداریم✋ ↩️همه ی حجاب ها اگه حجاب کامل باشن عالی هستن ...👏 🔹اما حرف ما اینجا اینه که ما دنبال حداقل ها نیستیم... حجاب اگه حداقلی باشه دیگه نمیشه دوستش داشت یا بهش افتخار کرد💔😏 👈 مثلا هیچ کس نمیتونه بگه من نمازامو تند تند میخونم، آخر وقت میخونم و از روی رفع تکلیف میخونم که خونده باشم ولی من عاشق نمازمم..😳 اما کسی که نماز با توجه میخونه ، نماز اول وقت میخونه، نماز قشنگ میخونه میتونه بگه نماز رو دوست دارم...💝 بین حجاب ها ، چادر هم همین حالت رو داره.. چون حجاب برتره میشه دوستش داشت...💓 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
Panahian-Clip-ElhamatGhalbi128k.mp3
2.79M
🎵الهامات قلبی رو دست کم نگیر! ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
ختم های در حال اجرا