#تلنگر
بہ روزے فڪر ڪن ڪہ مرگ
بہ سراغت میاد و راه فرارے نیست،
تو ڪہ مےدانے در مقابل مرگ چاره اے ندارے پس مراقب اعمالت باش.
🌾🌺قال الله فی القرآن::
أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ :
هر کجا که باشید #مرگ شما را در می یابد هر چند در برج های محکم باشید.
(#سوره_نساء_آیه78)
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
ختم خوانی ( مراحل عزاداری )
ريشه مجالس ختم، هفتم و چهلم چيست؟
آيا در روايات و احاديث و سنن به آن
موضوع توصيه شده است؟
آن چه در منابع اسلامي مورد تاكيد است بزرگداشت اموات و فرستادن هديـه معنوي مانند قرائت قرآن و خيرات و مبرّات براي آنها است .
ولي برگزاري مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد و امثال آنها در اين منـابع وارد نشده است ولي در عين حال نه تنها با موازين و معيارهاي د يني منافـاتي
ندارد بلكه با آن هماهنگ و همسو است زيرا هدف ايـن مراسـم يـاد خيـر از اموات و فرستادن هديه و فاتحه و خيرات براي آنها است .
پس در روايات چهلم و سالگرد گرفتن براي ميّت نيامده است بلكه ايـن يـك رسم عُرفي است كه به خاطر تعظيم و احترام ميّت گرفته مي شود تا احسان و
ثواب در حق ايشان باشد .
به هر حال روايت به خصوصي كه دلالت بر اين موضوع داشته باشـد نـداريم , بلكه برخي از فقيهان از رواياتي كه توصيه به بردن غذا براي نزديكان ميّت تا
سه روز مي كند.
از جمله روايتي كه پيامبر اكرم (ص) كه به فاطمه زهرا (س) بعد از مرگ جعفر بن ابي طالب(ع) : مي فرمايد كه با عده اي از زنان به خانه اسماء بنت عُمَيس
برود و براي آنها تا سه روز غذا ببرند. استفاده كرده اند كه حد عزاداري براي ميت تا سه روز مي باشد.
حدائق الناضره ج 4 المحقق البحراني
🍁🍁🍁
در روايتي از امام صادق (ع) آمده است بيشتر از سه روز عزاداري و نشستن در ماتم جايز نيست مگر زوجه كه تا انقضاء عده برايش جايز مي باشد.
وسائل الشيعه 2 ج ص 914
🍁🍁🍁
برخيز كه غير از تو مرا دادرسي نيست
گويي همه خوابند ، كسي را به كسي نيست
امروز كه محتــاج توام ، جاي تو خاليست
فردا كه مي آيي به سراغم نفسي نيست
هوشنگ ابتهاج
🍁🍁🍁
آيا گريه كردن نشانه ضعف است؟
در روان شناسي جديد، گريه نكوهش شده و آن را نشانه ضعف و زبوني دانسته اند. پس چرا در عزاداري امام حسين (ع) به آن سفارش مـي شـود؟
آيـا ايـن برخلاف يافته هاي علمي نيست؟
پاسخ: گريه هميشه حاكي از غم و نشانه زبوني نيست . از ديدگاه علمي به ويژه بر اساس رويكرد روان شناختي، هر نوع غمگيني، بيماري و نابهنجاري شمرده
نمي شود. غمگيني زماني بيماري است كه از نظر شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهميت رويداد، جنبه افراطي بيابد . اگر عزاداري با نشانه هايي ماننـد از
بين رفتن تن درستي، كناره گيري اجتماعي، ا حساس بـي ارزشـي، احـساس گناه، فكر خودكشي، پيش فعالي بي هدف و مانند آن همراه باشد، بايـد آن را غمي بيمارگونه به شمار آورد.
افزون بر اين، گريه اقسامي دارد كه مهم ترين آنها عبارت است از گريه ترس و هراس، گريه جلب ترحم، گريه غم و اندوه، گريه شوق و شادي، گريه بـر سـتم
ديده و گريه تقوا و رشد روحاني كه اين مورد اخيـر، در عقايـد ريـشه دارد و بيشتر گريه ها در مناجات هاي امامان معصوم از اين نوع است.
پس غمگين بودن براي امام حسين (ع)، نشانه سـلامت اسـت، نـه بيمـاري و ناهنجاري. چه بسا غمگين نبودن و سوگواري نكردن، براي يـك فـرد بـزرگ، نشانه بيماري يا رفتار نابهنجار باشد.
پرسش ها و پاسخ ها
(پاسخ هاي برگزيده ويژه ماه محرم) ص 3
🍁🍁🍁
داستان ها و شواهد پيرامون گريه اهل بيت (ع)
مورد اول:
من چند مثال براي شما مي زنم: پيغمبر خدا (ص)پسري به نام ابراهيم داشت، هيجده ماهش بود يعني يك سال و شش ماه داشت كه مُرد بچه ي يك سال و شش ماهه اول شيرين زباني اش است. تازه به حرف آمده، كمي راه افتاده پيغمبر، (ص) خيلي متأثر شد، در تشييع جنازه اش گـريـه مي كرد عايشه اعتراض كرد: يا رسول االله، چرا گريـه مي كنيد؟ فـرمود:
ليس هذا بکاء َّ هذه رحمه
اين اشك دل سوختن است، قلبم مي سوزد و َ اين اشك رحم است اشكم جاري مي شود من نمي توانم جلوي اين گريه را بگيرم.
بعد فرمود: كسي كه رحم نداشته باشد خدا هم به او رحــم نمي كند.
لذا لايـرحم لا يـرحم
اين يك شاهد؛ در منابع اهل سنت هم آمده كه پيغمبر اشك ريخت.
وسائل الشيعه 3 ج ص 281 بحار الانوار ج 22 ص 1
#حدیث
مورد دوم:
جعفر ابن ابي طالب(ص) شهيد شد؛ جعفر برادر اميرالمؤمنين(ع) اسـت، او در جنگ موته شهيد شد.
پيغمبر(ص) در بعضي از جنگ ها نبوده اسـت از جملـه جنگ موته. پيغمبر(ص) در مدينه بود او از طريق غيب با خبر شد كه جعفر (ع ) برادر اميرالمؤمنين(ع) شهيد شده است، پيغمبر(ص) داشت در مـسجد بـراي مردم تعريف مي كرد و اشك مي ريخت كه اميرالمؤمنين(ع) از در مسجد وارد
شد. حضرت فرمود: ساكت باشيد برادرش دارد مي آيد داغ برادر سخت است ، ساكت باشيد كه متوجه نشود.
👇
اميرالمؤمنين وارد شد وقتي نگاهش بـه چهـرة
پيغمبر(ص) و اصحاب افتاد ديد چهره حضرت عادي نيست . گفت: يا رسول الله چه شده؟
من برادر در سفر دارم، اتفاقي افتاده؟
پيغمبر اكرم فرمود : خدا به تو صبر دهد، برادرت به شهادت رسيد .
هر دو شـروع بـه گريـه كـردن نمودنـد .
اميرالمؤمنين(ع ) فرمود: كمرم شكست؛ تعبيرش اين اسـت :
انفـصم َظهـري
برادرم جعفر در كمر من جدايي انداخت؛ يعني پشت و پناهم از بين رفت .
مردم به خانه اش آمدند، منظور من اين جاست رسول خدا (ص) به خانة اسماء آمـد، عبدالله بن جعفر بچه بود، او را روي زانوي مباركش نشاند، دسـت روي سـرش كشيد و گريه كرد.
به حضرت زهرا (س ) دستور داد سه روز براي خانة اسـماء غذا ببرند كه در خانه غذا درست نشود تا اسماء بتوان عزاداري كند.
ايـن هـم يكي ديگر از شواهد تاريخي است، حضرت نفرمود: . گريه نكنيد.
الامالي للطوسي ص 388
@khatmkhanimajma
مورد سوم:
وقتي حمزه(ع) در اُحد شهيد شد پيغمبر(ص) كنار جنازه اش آمد و گريه كرد.
آمد مدينه ديد از همه ي خانه ها صداي گريه مي آيد، عزاست اما حمزه گريـه کـن ندارد.
پيغمر فرمود:
لکن حمزه لابـواکي له
عمويم حمزه كسي ندارد كه برايش گريه كند.
زنان مدينه وقتي شنيدند كه پيغمبر ناراحت شده، همه مجلس هايشان را تعطيل كردند و آمدند براي حمزه گريه كردند.
اين هم يكي از شواهد تاريخي است. اين ها فقط در كتاب هاي ما نيست در منابع اهل سنت هم هست.
من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 183
🍁🍁🍁
مورد چهارم:
رسول خدا(ص)كنار قبر مادرش آمد، مادرش چه وقت از دنيا رفته است؟
پيغمبر شش ساله بوده است. حدود سي،چهل سال بود كه پيغمبر(ص ) مبعوث شده بود، كنار قبر مادرش آمد:
زار قبر امه فـبکي وابکي من حوله
صورت روي قبر مادر گذاشت و اشك ريخت، بعد از چهل سال! مادرش است دلش مي سوزد.
مسكن الفؤاد، ص 104 ارمغان شهيد ص 9
🍁🍁🍁
اميرالمؤمنين (ع) شب مي رفت كنار قبر حضرت زهرا(س) گريه مي كرد.
حضرت زهرا (س) مي آمد كنار قبر حمزه و گريه مي كرد.
وقتي كسي بشنود يك طفل شش ماهه در بغل پدرش جان داده، تشنه بوده ، متأثر مي شود.
مگر انسان چقدر مي تواند عواطف و احساساتش را خاموش كند. در عربستان در تشييع جنازه هاي وهابي ها ، هيچ كس گريه نمي كند ، مي گويند گريه حرام است.
گاهي انسان مي بيند كسي در اثر تصادف پدر و يا
برادر و يا فرزندش را از دست داده اما چون آنها مي گويند گريه حرام است گريه نمي كند؛ ولي واقعاً دارد منفجر مي شود.
🍁🍁🍁
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
رفتي و رفتن تـو آتـش نهاد بر دل
از كاروان چه ماند جز آتشي به منزل
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
نمك بر زخم من شيرين تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شـود تا يك پسر مثل پدر گردد
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
به گمانت نرسد داغ جوان آسان است
خون اگر گریه کنی بهرجوان جا دارد
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
افسوس مادرت شب شادی ات ندید
چشم پدر حجله ی دامادی ات ندید
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
گـر چـه من ديگر نمي بينم گل روي تو را
خاطراتت را در اين غمخانه مهمان مي كنم
گــوهــر يــكـدانـه ي مــن ، پسـرم
تـا ابـد يـاد تو را در سينه پنهان مي كنم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بالای نعش تو پسرم میخورم زمین
آتش گرفته این جگرم میخورم زمین
مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای
حق دارم ای پسرم پدرم میخورم زمین
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
خبر مرگ تو را تا که شنیدم پسرم
مرگ را در نظر خویش بدیدم پسرم
تا رسیدم به سر نعش تو تازه جوان
چون هلال از غم داغ تو خمیدم پسرم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
نمک بر زخم دل شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد
پدر در کودکی دست پسر گیرد به امیدی
که روزی هم پسر دست پدر گیرد
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
از دست من اي چرخ گرفتي پسرم را
لعـنت بـه جفاي تو شكستي كمرم را
رحمي به من تازه جوان مرده نكردي
پـنهان بـه دل خاك نمودي گهرم را
افسوس كه روي مَـه او سـير نـديدم
بر خــاك فكندي ز چه زيبا پسرم را
هم نور دو چشم من و هم طاقت جان بود
بردي ز كــفم طاقت و نـور بـصرم را
اين تازه جـوان حاصل عمر و ثمرم بود
بـر بـاد فـنـا داده اي آخر پسـرم را
از دست من افتاد عصا در موقع پيري
صـد پاره نـموده غم مرگش جگرم را
جز صبر ندارم به جهان چاره ي ديگر
اين گـونه نـوشـتند قـضا و قدرم را
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
اي پسر از غم تو خون شـده اشك بصرم
خـيز و بنگر كه ز بعد تو چـه آمد بسرم
زنـدگـانـي شـده بـهر پـدرت درد آور
خون دل مي چكد از ديده بسوزد جـگرم
آنكه مرده است منم بعد تو اي باخته جان
زده آتـش بـه همـه هسـتيم آه و شررم
از غمت موي سياهم شده چون روز سپيد
تا به كي با دل خون گشته به راهـت نگرم
تـو نـه تنها پسرم پشـت و پناهم بودي
كـاش بعد از تو دگر جان بســلامت نبرم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
قصــه مــرگ تــو را نا گه شنــيدن زود بود
در عزايت جـــــامه اندرتن دريــدن زود بود
آخراي جــان پســراي مــــيوه قــلب پدر
در ديار نيــستي،منــزل خـــريدن زود بود
اشك حسرت از دو چشم مادرت هرصبح و شام
ازغم هــــجر رُخ ماهت چكيدن زود بود
جان شيـــــرين تر ز جانت از جفاي روزگار
درشبــاب زندگي بر لب رســيدن زود بود
مــادر بيچــــاره ات دائم كــند آه و فـغان
بهــر او داغ غــم مــرگ تــو ديدن زود بود
ديــــده بگــشا با برادرهاي خود برگو سخن
نطق تو خــاموش از گــفت و شنيدن زود بود
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
چشام از گریه امشب مثل دریاس
امان از داغ اولاد ایهاالناس
برو پشت و پناه تو علمدار
تو رو امشب سپردم دست عباس
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
تو را بر ساقی کوثر سپردم
تو را بر آل پیغمبر سپردم
جوون خوش قد و بالامو امشب
به دستای علی اکبر سپردم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
رفتی و بعد ازتو دگر یاری ندارم
می بارم از داغت چو اَبرِ نوبهارم
بعد از چهل روز و چهل شب نور چشمم
ای کاش بودی تا ببینی حالِ زارم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
گل رفت ؛ گلی که دل سرایش کردم
او رفت ؛ کسیکه جان فدایش کردم
دیدید گرَش ؛ ز من بگویید به او
باران باران گریه برایش کردم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
گلي بــــودم نـه وقـــت چيـــدنم بـود
جـــوان بــودم نه وقــت مـــردنم بـود
گـلي بــودم مــيان شــــاخه گــــلها
نه وقت زير خــاك خــــوابيدنم بــــود
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
به دریای غمت پهلو گرفتم
به آهنگ فراقت خو گرفتم
نمی ره خاطر ما روز آخر
سرت را بر روی زانو گرفتم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بچینم شمع و گریم در عزایت
به زیر خاک غم قد رسایت
نمی شد باورم ای نازنینم
خودم سنگ لحد چینم برایت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
نشسته تیر غصه در کمینم
شب و روز از فراقت دل غمینم
دلم میخواست تا روی مزارت
برایت حجله ی شادی بچینم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
سايه اي بود و پناهي بود و نيست
شانه ام را تكـيه گاهي بود و نيست
سخت دلتنگم ، كسي چون من مباد
سوگ،حتي قسمت دشـمن مباد
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
به کجابرم غمت را که تو دسمت من بگیری
به چه طاقت آورم من که بمانم و بمیری
همه اشک می فشانم که تو را ز دست دادم
همه حسرتم از آن است که ندیدمت به پیری
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
خوش آنروزي كه نقل مجلس اين خانه بودي
فـروغ روشـني بـخـش همين كاشانه بودي
خـوش آن وقتي كه ميديدم جمال دلربايت را
بـرايـم بـلـبل و شـمع و گل و پروانه بودي
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت بااشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
خزون باغ و بهارم را گرفته
چراغ شام تارم را گرفته
فلک خونه دلم از دست دنیا
همه دار و ندارم را گرفته
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
اي چرخ فلك خرابي از كينه توست
بيـداد گـري شـيوه ديرينـه توست
اي خـاك اگـر قلـب تو را بشكافند
صد گوهر قيمتي كه در سينه توست
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
ديدي اي دل كه خزان با گل و گلزار چه كرد
تيـغ طوفان بلا با گــل بي خــار چه كرد
شعله شمـع به آرامي و مظلـومي ســوخت
داغ آن بـا دل پــروانه ي بي يار چــه كرد
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
غنيمت دان دمـي اي دل ، تو ايام جواني را
مـده از كـف تـو بـيهوده،بهار زندگاني را
توانت تا بوَد در تن ، تو دست ناتوانـان گير
به ياد آور در آن لحظه ، تو روز نـاتوانـي را
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
دانـي كه بـهار جـواني چـسـان گــذشـت؟
زود آن چنان گذشت كه تير از كمان گـذشت
نـيـمي بـراه عــشق و جــوانـي تـمام شد
نيـمي دگـر بـه غفلت و خواب گران گذشت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
باغبـان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
بر جفـاي خار هجران صبر بلبل بايدش
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني مَنال
مرغ زيرك چون به دام اُفتد تحمل بايدش
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
در شـهر خـرابـات كـسي پـير نـشد
از خـوردن آدمـي زمـين سيـر نـشد
گفتم جوانيم به پيري برسد توبـه كنم
از بـس كـه جوان مُرد ، كسي پير نشد
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
تنها نه ز داغ تو همين بال و پرم سوخت
آنـگونه زدم ناله كه پا تا به سرم سوخت
خـورشيد صفت ، ماه ز آه سحرم سوخت
تنـها نـه سراپاي وجودم جگرم سوخت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
هـر گـل كـه بـه گلشن بيشتر ميدهد صفا
گلـچـين روزگـار اَمـانــش نــمــيـدهد
گلــچـين روزگــار عـجب با سليقه است
مي چـينـد آن گلي كه به گلشن نمونه است
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
صــد بار خدا مرثيه خـوان كـرد مرا
در بـوته صبـر امتحـان كـــرد مـرا
هرگز نشكست پشـتم از هـيچ غمي
جز داغ جوان كه نيـمه جان كرد مرا
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بعـد پـرپـر شـدنت اي گـل زيبا چه كنم
مـن بـه داغ تو جوان مرده به دنيا چه كنم
بـهر هـر درد دوائيـست مـگر داغ جـوان
من به دردي كه بر او نيست مداوا چه كنم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
خـبر مرگ تو را تا كه شنيدم پسـرم
مـرگ را در نظر خويش بديدم پـسرم
جان شيرين به لبم،از غم داغ تو رسيد
بر سر نعش تو آندم كه رسيدم پـسرم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
پسرم ز هجران تو پرپر مي زند دل
ز دل تنگي به هر در مي زنــد دل
چـــو بلبل در فراق رويت اي گل
به ديــوار قفـس سر مي زند دل
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بنـشينم و از سوز جـگـر نالـه بـرآرم
بگذار ز لبهاي تــو يك بـوسه بـرآرم
رسم است كه بر نعش جوان لاله گذارند
من لالــه به غــير از شـرر ناله ندارم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
چرا تو در جواني، سينه ام را پُر شــــرر كردي؟
جوان رفتي، پدر را در غمت، خونين جگر كردي
تو كــه يار پـدر، روح و روان مـــادرت بودي
چرا با آن همه مهر و وفــا، عزم سفــر كردي؟
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
زداغت روز و شب باديده خونبار مي نالم
به ناكامي تو با آه آتش بار مي نالم
تماشا ميكنم اي نازنين عكس جمالت را
ز بس درد فراقت می دهد آزار می نالم
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
به باغ دل گلی فصل خزان نیست
مرا چشمی بغیر از خون فشان نیست
شنیدم ناله ایی از عمق سینه
که داغی بدتر از داغ جوان نیست
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
فغان از سینه ی صد چاک میرفت
شرار از غصه تا افلاک میرفت
به چشم خویش دیدم بار الها
جوان ما به زیر خاک میرفت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
صفا را از میان خانه بردند
گلم را از دل گلخانه بردند
خودم که با چشمان خونبار
عزیزم را بروی شانه بردند
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
ای پسر من پدر پیر توام
پدر پیر و زمین گیر توام
سخنی گوی و دلم را خوش کن
تو که آتش زدهای ، خاموش کن
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
آفتابی در جهان تابید و رفت
عمر کوتاهش جهان را دید و رفت
دست گلچین فلک با دست جُور
غنچه امید ما را چید و رفت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشهی عمر من است
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند
تار موی توست اما ریشهی عمر من است
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت
امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت
زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم
ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
بنويسيد بعد مــرگم روي سـنگ
با خطوطي نــرم و زيبا و قشـنگ
اينكه اينجا خفته در اين گورِ سرد
بودنــش را هيچكـس باور نكرد
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
رباعیات دشتی
برای ختم جوان
لالا لالا لالا ای مهربونم
لالالالالالا آروم جونم
لالا میگم گلم راحت بخوابی
لالالالا گل شیرین زبونم
🍁🍁🍁
لالا لالا لالا ای نازنینم
لالا لالا لالا ای مه جبینم
دلم میخواد از شب تا خود صبح
بیام پیش مزار تو بشینم
🍁🍁🍁
لالا لالا لالا ماه شب افروز
شبم با گریه میشه صبح هر روز
دلم از رفتنت آتش گرفته
دلی از غم همه سوز و همه سوز
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
#جوان
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین