فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ۴ خاصیت صلوات
🎙استاد عالی
بعضی از آدما آنقدر خوبن که به دل نمیشینن به جون میشینن میشن
آرامِ جان میشن انگیزه میشن امید میشن دلیل زندگی
فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه
ای خورد.تاریک بود، فکر کرد طلاست.
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید 2 ریالی است. بعد دید کاغذی که آتش زده ، هزار تومانی بوده.
گفت: چی را برای چی آتش زدم ! و این حکایت زندگی خیلی از ما هست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی ارزش آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم. آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود میکنیم و سلامتی امروزمان را با استرسها و نگرانی های بی مورد به خطر می اندازیم
بخاطر بسپارید ، آبشار هم با تمام زیبایی؛
و اقتدارش برای رسیدن به "مقصود" فرو میریزد گاهی باید درخود شکستن را
تجربه کرد ، تا به دریا رسید
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
برخورد متفاوت آقا با دختر و پسر دانشجویی که باهم دوست بودن در کوهپیمایی
یکی از محافظان رهبری تعریف میکردن
روزی که آقا برای کوهپیمایی به اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو مواجه شدیم که وضع ظاهری مناسبی نداشتند. از حالتشان مشخص بود که حسابی ترسیدهاند و فکر میکردند آقا دستور برخورد با آنها را خواهد داد.
اما برخلاف تصورشان، آقا با لبخندی گرم به آنها سلام کردند و با مهربانی پرسیدند: "شما زن و شوهر هستید؟"
پسر که تحت تأثیر رفتار کریمانه آقا قرار گرفته بود، حقیقت را گفت: "نه، ما فقط دوست هستیم."
آقا با مهربانی پیشنهاد دادند: "بد نیست صیغه محرمیتی بینتان جاری شود و با هم ازدواج کنید."
حتی فرمودند: "اگر مایل باشید، من شخصاً خطبه عقدتان را میخوانم و بهشان گفتند در فلان روز میتوانم در دفتر خدمتتان باشم."
چند روز بعد، آن دو به همراه خانوادههایشان نزد آقا آمدند و خطبه عقدشان جاری شد. این برخورد کریمانه مسیر زندگی آن دو جوان را تغییر داد؛ دختر، محجبه و معنوی شد و پسر هم به یک جوان مذهبی تبدیل شد.
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
نسخه ی الهی
#قسمت_شصت_نه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
مثل او چند تا نیروی دیگر هم .داشتیم همه شان جوان بودند و از آن اخراجی ها از همان اول جذب حاجی می
شدند. حاجی هم حسابی روی فکر و روحشان کار می کرد
جوری که همه، دل بخواهی می رفتند تو گروهان ویژه یعنی گروهان آرپی چی زن ها همیشه سخت ترین قسمت عملیات با گروهان ویژه بود.
مدتی بعد همان «دادیرقال» شدفرمانده ی گروهان ویژه و مدتی بعد هم اسمش رفت تو لیست شهدا
یک روز به خاطر دارم حاجی به فرمانده ی قبلی «دادیرقال» می گفت:« شما این جوان ها رو نمی شناسین یک بار نمازش رو نمی خونه کم محلی می کنه یا یه کمی شوخی می کنه سریع اخراجش می کنید اینها رو باید با زبان بیارین تو راه اگه قرار باشه کسی برای ما کاربکنه همین جوان ها هستن.
مجید اخوان
قاسم از بچه های خوب و با معرفت بود آن وقت ها حاجی برونسی فرمانده ی گردان بود و قاسم هم دستیارش
یک روز آمد پیش حاجی و بی مقدمه گفت: «من دیگه نمی تونم کار کنم!»
«چرا؟»
نشست سرش را این طرف و آن طرف تکان داد انگار بخواهد گریه کند با ناراحتی گفت: «این قدر ذهنم مشغول شده که داره به کارم لطمه می خوره می ترسم اون جوری که باید،نتونم کار کنم از من ناراحت نشی حاجی،ازمن دلگیر نشی ها!»
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
نسخه ی الهی
#قسمت_هفتاد_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
شاید فقط من و حاجی می دانستیم مشکلات شدید خانوادگی گریبانش را گرفته بود باز شروع کرد به حرف زدن معلوم بود دل پردردی دارد حاجی برونسی همه ی هوش و حواسش به حرف های او بود.
از این موردها تو منطقه زیاد داشتیم حاجی حکم یک پدر را پیدا کرده بود همیشه بسیجی ها، حتی آنها که
سنشان از حاجی بالاتر بود می
آمدند پیش او و مشکلاتشان
را می گفتند حاجی هم هر کاری از دستش بر می آمد دریغ نمی کرد.حتی مسؤولین که می آمدند از منطقه خبر ،بگیرند مشکلات بعضی ها را واگذار می کرد به آنها، که وقتی برمی گشتنددنبالش را بگیرند.
حرف های قاسم هم که تمام شد حاجی از آیه های قرآن و احادیث استفاده کرد و چند تا «راه کار »پیش پاش گذاشت، همیشه تو اینطور موارد به بچه ها می گفت:« «اولاً من کی هستم که بخوام شما رو راهنمایی کنم؟ دوماً من
سوادی ندارم»
رو همین حساب نسخه هاش همیشه از قرآن و نهج البلاغه و احادیث بود. آن روز هم وقتی صحبتش تمام شد، قاسم آرامش خاصی پیدا کرده بود مثل غنچه ای که شکفته باشد از پیش ما رفت.
فردا تو مراسم صبحگاه گردان، حاجی برای بچه ها سخنرانی کرد تو صحبتش گریزی زد به قضیه ی دیروز، از قاسم تعریف کرد و با کنایه گفت: «بعضی ها باید از او یاد بگیرن وقتی که مشکلات داره نمی آد بگه منو ترخیص کن؛ ناراحتی اش از اینه که مبادا به کارش لطمه بخوره»...
بعد از آن چند بار دیگر هم
قاسم آمد پیش حاجی، به درد و دل کردن هر بار هم نسخه ی تازه ای می گرفت و می
رفت.
قاسم که شهید شد رفتیم مشهدخانه اش، پدر ،مادر برادر و همسرش تو همان خانه زندگی می کردند. وقتی صحبت از اخلاق قاسم شد، همسرش گفت:« من با قاسم مشکلات شدیدی داشتیم این
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهید برونسی :
☀️ هر وقت کارتون گیر میکنه #امام_زمان (عج) رو فقط به مادرش قسم بدید.
🌦 روایت شهید برونسی از معجزات عجیبی که در عملیات فتح المبین اتفاق افتاد.
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از چند قدم مانده به ...
دعایی که ۱۱ سال بر عمر انسان اضافه می کند
فقط برای امروز که جمعه آخر ماه رجب هست
🇮🇷🇵🇸
🔴 کانال چند قدم مانده به...
https://eitaa.com/saffariantousi
https://rubika.ir/saffariantousi
#سرباز_امام_خامنهای
#پاره_کردن_توهم_اقتداردشمن
#کار_دشمن_ابتدا_فتح_ذهن_بعد_زمین
#مقابل_جریان_غیرانقلابی_داخل_نظام_ایستاد
17.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️صهیونیستها حرمت مردگان را هم نگه نداشتند
🔹نیروهای اشغالگر اسرائیلی با تخریب گورستانی در بیت لاهیا در جریان جنگ نسلکشی در غزه، اقدام به راهسازی از میان این گورستان و بیحرمتی به اجساد فلسطینیان کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️حراج مرکاوا
🔹تصاویر جالب از مردم غزه که تانکها و خودروهای منهدمشدهی اسرائیلی را به تمسخر میگیرند.
#انقلابیون
🔴قطار تندروی تهران- مشهد دههٔ فجر راهاندازی میشود
🔹مدیرعامل راهآهن: در دههٔ فجر امسال در استان یزد قطارهای ۲ طبقه راهاندازی میشود.
🔹همچنین در مسیر تهران- مشهد نیز ترنست با سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت و مدت زمان سیر ۸ ساعت و ۲۰ دقیقه در این مسیر آغاز به کار میکند
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اینجا آمریکاست! ببینید چقدر با فرهنگ و قانون مدار هستند!!! به ایرانی بودن و فرهنگ اسلامی خودمون افتخار کنیم🇮🇷