eitaa logo
خیرین امام حسن مجتبی علیه السلام 2
36 دنبال‌کننده
1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ندای اسلام
دل آمده از غمت به جان ادرکنی جان آمده بر لب، الأمان ادرکنی... ترسم که بمیرم و نبینم رویت یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی... ♥️ https://eitaa.com/nedayeeslam
هدایت شده از ندای اسلام
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت «باکی از مرگ نیست» کاروان امام حسین (ع) از منزلگاه قصر بنی مقاتل، به سوی کربلا حرکت می کرد. امام حسین (ع) در حالی که سوار بر اسب بود لحظه‌ای به خواب رفت. سپس بیدار شد، دو یا سه بار فرمود: « انا لله و انا الیه راجعون ،الحمدلله رب العالمین.» فرزندش علی اکبر رو به پدر نمود و عرض کرد: پدر جان! سبب این استرجاع و حمد چه بود؟ امام فرمود: سواری، در خواب بر من ظاهر شد و گفت: اهل این کاروان می روند و مرگ، ایشان را تعقیب می کند. من فهمیدم خبر مرگ به ما داده می شود. علی اکبر عرض کرد: پدر جان! مگر ما بر حق نیستیم؟ امام حسین (ع) فرمود: پسرم سوگند به خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست ما بر حقیم. علی اکبر عرض کرد: بنابراین باکی از مرگ نیست. امام فرمود: فرزندم! خداوند بهترین پاداش را که از سوی پدر به فرزند مقرّر فرموده، به تو عنایت کند. «بحارالانوار، ج۴۴» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° https://eitaa.com/nedayeeslam
❣️هرگز حرفی نزنید که از شنیدن پاسخ آن ناراحت می‌شوید. امیرالمومنین (علیه‌السلام) ؛ غرر الحکم ، حدیث ۱۰۱۵۵
هدایت شده از ندای اسلام
🏴 تباکی در مجلس اهل بیت (علیهم السلام) 🔷 س ۶۷۴۳: کسی که در مراسم عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) نمی‌تواند گریه کند و اشکش هم جاری نمی‌شود ولی خود را به حالت گریه در می‌آورد (تباکی)، آیا این حالت از مصادیق دروغ و دورویی محسوب می‌شود؟ ✅ ج: تباکی نسبت به کسی که محزون و ناراحت می‌باشد دروغ و دورویی محسوب نمی‌شود. https://eitaa.com/nedayeeslam
هدایت شده از ندای اسلام
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️دلدادگی امام زمان عجل‌الله به امام حسین علیه‌السلام ♥️ 🖤 https://eitaa.com/nedayeeslam
هدایت شده از ندای اسلام
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت «بی ادب» روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه. آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد. مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر. آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه‌های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت! بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم. مرد از رفتار و بی‌ادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت. از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ‌ماند از لطف رب ! بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد ...! °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° https://eitaa.com/nedayeeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا