🏴شبیه ترین شخص به سیدالشهداء 🎤#حجت_الاسلام_والمسلمین_عالی #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #محرم 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

💥‌ ننگی برای میلیاردها مسلمان 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

💥 توضیحات حجت‌الاسلام عالی درباره تذکر به بی‌حجابی در مجالس روضه اهل‌بیت(علیهم السلام) 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

💥عاشورا رو سیاسی نکنید! 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

💥دیگه نمیذاریم عاشورا رو مکتوم کنید 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

شهید شاهرخ ضرغام 3 رگ گردنش از شدت عصبانیت بیرون زد و دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی، بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، سوار ماشین شدن و حرکت کردن و رفتن خونه اون خانم وقتی فهمید اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داره و صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کرد و به مهین خانم هم گفت: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!! بله عاقب دعای مادر مستجاب شد و مسیر زندگی او تغییر کرد و دلداده امام خمینی رحمه الله علیه شد، شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی و وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد. می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد و عظمت پوشالی شاه رو از بین بُرد. 💥اَللّهُمَّ عَجِّل الِوَلیِکَ اَلْفَرَج ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ https://eitaa.com/s69z69

#شرح_نهج البلاغه #کلام_مولی #ندای_اسلام https://eitaa.com/nedayeeslam

#حدیث_عشق #خاطرات_شهدا #ندای_اسلام https://eitaa.com/nedayeeslam

🏴خرج بیت المال برای عزاداری 🔷 س ۶۷۳۰: آیا می توان از اموال بیت المال برای مراسم عزاداری استفاده کرد؟ ✅ ج: بطور کلی این گونه امور تابع قوانین و مقررات اداره مربوطه می باشد و تخلف از آن جایز نیست؛ و اگر بر طبق قوانین و مقررات باشد، مانع ندارد. https://eitaa.com/nedayeeslam

📌باید برای ظهـــور زمینه‌سازی کنیم! #امام_زمان ♥️ #آیت‌الله‌خامنه‌ای https://eitaa.com/nedayeeslam

°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت «مشت بزرگتر» دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پول. بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!. °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° https://eitaa.com/nedayeeslam

بِه‌اَندازه‌دُونه‌دُونه‌اَشَک‌هایی کِه‌زَائرات‌مُوقع‌دِیدن‌کَربلات‌مِیریزن دَلم‌بَرات‌تَنگ‌شُده°°°😭┈𓏲ּ ֶָ #امام_حسین 🤎 #روزشمار_اربعین «۲۵» 【 @emamzaman_12 】