eitaa logo
خزینة الجواهر
1.2هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
30.1هزار ویدیو
36.1هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت سخت فراق آغاز شد مخفی و آهسته درها باز شد شد برون آرام با رنج و ملال هفت مرد و چار طفل خردسال چار تن دارند تابوتی به دوش دیده گریان سینه سوزان لب خموش در دل تابوت جان حیدر است هستی و تاب و توان حیدر است گوئی آنشب مخفی از چشم همه هم علی تشییع شد هم فاطمه شهر پیغمبر محیط غم شده زانوی سردار خیبر خم شده آسمان بر اشک او مبهوت بود جان شیرینش در آن تابوت بود کم کم از دستش زمام صبر رفت با دو زانو تا کنار قبر رفت کرد چشمی جانب تابوت باز گشت با جانان خود گرم نیاز کای وجودت عرش حق را قائمه یاریم کن یاریم کن فاطمه یاریم کن کز زمین بردارمت با دو دست خود به گِل بسپارمت وای بر من مرده ام یا زنده ام قبر تو یا قبر خود را کنده ام آسمان، اشک علی را پاک کن جای محبوبم مرا در خاک کن این چراغِ چشم خونبار من است این همان تنهاترین یار من است ناگهان از آن بهشت بی نشان گشت بیرون دست های باغبان کای شکسته بال و پر بلبل بیا وی به قلبت مانده داغ گل بیا باغبانم، هست و بودم را بده یا علی یاس کبودم را بده از چه یاسم این چنین پرپر شده لاله من باغ نیلوفر شده ای بیابان گِل زاشک جاری ات آفرین بر این امانت داری ات باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشک خجلت چشم حیدر را گرفت یا محمد از رخت شرمنده ام فاطمه جان داده و من زنده ام شاخة یاست اگر بشکسته بود دستهای باغبانت بسته بود یا محمد دخترت در خاک خفت دردهای خویش را با من نگفت اینکه بگرفتیش جانان من است بلکه هم جان تو، هم جان من است قلزم خون کاسة صبر علیست خانة بی فاطمه قبر علیست غصه ها را در دل صد چاک ریخت بر تن محبوبه خود خاک ریخت زمزم از دریای چشمش سر گرفت مثل کعبه قبر را در برگرفت ناله زد کای با وفا یار علی ای چراغ چشم بیدار علی همسرم دستی برون از خاک کن اشک از رخسار حیدر پاک کن اشک من در دیده بی لبخند تو است تکیه گاهم شانه فرزند تو است
قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را خدا کند ز برادر صبورتر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست قرار بود و نشد آخرین نفر باشی قرار بود بمانی شتاب جایز نیست بنا نبود مسافر که رهگذر باشی نشد بیایی و مثل برادران خودت گهی به نیزه و گهگاه خون جگر باشی تمام هستی من می رود اگر بروی ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی... و یا تمامی اینها فقط مقدّمه ای است که اتفاق غزلهای شعله ور باشی و اولین بشوی قبل از آنکه عاشورا شهید کوچک و شش ماهه پدر باشی نخورده شیر مرا ! شیرها حلالت باد که میخ حادثه را خواستی سپر باشی
کشید از خانه‌ام آتش زبانه غـلاف تیـغ و ضرب تازیانه نهاده بـر روی دستم نشانه علی جانم فدایت- علی جانم فدایت عدو بـر خانه ما حمله‌ور شد پناهم یا علی دیوار و در شد برای یاریـم محسن سپر شد علی جانم فدایت- علی جانم فدایت منم زهرا یگانه همسر تو به تنهـایی تمام لشکر تو به زیـر تازیانـه یــاور تو علی جانم فدایت- علی جانم فدایت بــه اشـک دیدگــان زینبینـم به جـان مجتبی جان حسینـم حمایت از تو باشد دین و دِیْنم علی جانم فدایت- علی جانم فدایت غـم و درد تـو را بر جان خریدم خدا داند که مرگ خویش دیدم صــدای نالــه مــحسن شنیدم علی جانم فدایت- علی جانم فدایت رسالـت این چنین اجرش ادا شد که هم ششماهه هم مادر فدا شد گـل نشکفتـه از شاخـه جـدا شد علی جانم فدایت- علی جانم فدایت استاد غلامرضا سازگار مرتبط
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 اثر جدید مداح لبنانی «حسین خیرالدین» در رثای حضرت زهرا(س) و در حمایت از مقاومت 🔻 🖤@amoofidel
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 گوشه ای از مناظره حجت‌الاسلام روح الله ثانی با ماموستا حشمتی درباره شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از منابع اهل سنت پ ن : بسیاری از برادران اهل سنت از نظرات علماشون در کتب شون بی اطلاع هستند .خیلی از کتب چاپ جدیدشون هم بعضی از اقوال گذشتگان رو حذف کردند . کلا تلاش شده اونها رو در یک جهل اجباری نگه دارند. و الا اگر همون منابع خودشون رو تورق می‌کردند پی به حقانیت شیعه و نحوه شهادت دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌بردندکانال هواداران 👇 https://eitaa.com/joinchat/3834445946Cb51d1764a1
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام مهم خداوند از طریق حضرت زهرا (س) برای زنان و مردان شیعه حسن و حسین ثمره‌ی فؤاد فاطمه (س) هستند @Afsaran_ir
🖤 طلوع درخشان ✏️حضرت امام خامنه‌ای: اگر شخصیت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها برای ذهنهای ساده و چشمهای نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق میکردیم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویی که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوی و علمی و معرفتی و به مرتبه‌ای برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. ✏️در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانی است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰ ✅eitaa.com/safir_channel ایتا ✅ sapp.ir/safir_channel سروش
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعا سوزناک بود این نوحه و روضه 😭 من که از فضه شنیدم بهتری، الحمدلله در زدم دیدم خودت پشت دری، الحمدالله شهادت مظلومانه مادر رو تسلیت میگم خدمت همه شما بزرگواران اگر دلتان لغزید و بغضتان ترکید کسی اینجا محتاج دعاس 🙏 التماس دعا عزیزان
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دیوید دی روشز" ، استاد مرکز مطالعات استراتژیک پنتاگون: نبوغ و خلاقیت سپاه پاسداران برای حفظ قدرت را نباید دست‌ کم بگیریم! نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی‌بی‌سی: اکنون جمهوری اسلامی از طریق محور مقاومت با ارائه ماکتی از جنگ منطقه‌ای می‌خواهد نشان دهد که اگر این درگیری‌ها گسترده شود چه مشکلاتی برای آمریکا و اسرائیل به دنبال خواهد داشت! حیرت کارشناسان بی‌بی‌سی از قدرت مانور یمنی‌ها: ما اصلا نمی‌دانستیم حوثی‌ها پهپاد و موشکهای بالستیک با برد دوهزار کیلومتر دارند؛ این بی‌سابقه است! @Afsaran_ir
مولانا وشمس می گویند: روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟ مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟! شمس پاسخ داد: بلی. مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!! ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن. ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟! ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند. – با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت. – پس خودت برو و شراب خریداری کن. – در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟! ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم. مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد. تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد. هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: “ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.” آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد . مرد ادامه داد: “این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!” سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: “ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند “ رقیب مولوی فریاد زد: “این سرکه نیست بلکه شراب است” شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست. رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند. آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟ شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند. این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود. کتاب ملاصدرا. تالیف هانری کوربن
حکایت قاضى بلخ با فرد زرتشتى قاضى بلخ که حافظ ناموس و مال و جان مسلمانان بوده است، در دادگاه نزد زرتشتى قدیمى و آتش پرست مى رود و به او مى گوید: مى دانم آتش پرست هستى، اما مى خواهم دخترم را شوهر دهم، به چه کسى بدهم. آمدم با تو مشورت کنم. از تعجّب بهت زده شد. قاضى مسلمانان که امین جان و مال و ناموس مردم است براى شوهر دادن دخترش از من مشورت مى خواهد. گفت: آقاى قاضى من نمى توانم طرف مشورت شما واقع شوم. گفت: آقا من قاضى هستم و قدرت هم دارم باید در این مشورت به من کمک کنى. آن زرتشتى عاقل بود بیرون گود ایستاده نگاه مى کرد، گفت: حالا که مجبور هستم به تو مى گویم که شاهان ایران براى شوهر دادن دختر همیشه دنبال پولدارها بودند، قیصران روم براى شوهر دادن دختر دنبال داماد صاحب جمال بودند، بزرگان عرب براى شوهر دادن دختر دنبال حسب و نسب و قبیله بودند، تنها کسى که براى شوهر دادن دختر دنبال حقیقت بود، فقط محمد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله بود. شما دخترت را به اهل حقیقت شوهر بده. طرف زرتشتى است، ولى از شعاع نور پیامبر که از دور به او رسیده، عقل او این حرکت را پیدا کرده و این اندازه فهمیده است که شاهان عجم و قیصران روم و بزرگان عرب خطاکار بوده اند. تنها کسى که در حیات و زندگى اشتباه نداشته، رهبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله بوده است. خدا نکند در کنار تعریف پیامبر، حقى از پیامبران خدا را پایمال کنیم. « الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَهُمْ یُنْفِقُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ » 4 نبوت به دلیل حرکت عقلى مردم به آنها عطا شد و خداوند برمردم منت گذاشته است.