eitaa logo
خزینة الجواهر
1.1هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
28.7هزار ویدیو
34.9هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بسوی ظهور
📌متن شبهه از علامه طباطبائی پرسیدند چرا از انقلاب اسلامی دفاع نمی‌کنید!؟ ایشان گفت: این انقلاب یک شهید داشت آنهم اسلام بود! 📌 *پاسخ به شبهه*👇 1️⃣ این ادعا توسط نزدیکان و اقوام علامه طباطبایی رد شده است، علاوه بر آن این بیان با مبانی فکری و عملی ایشان سازگار نمی‌باشد. 2️⃣علامه طباطبایی را باید فیلسوف اجتماعی پشتیبان انقلاب اسلامی دانست که بخش مهمّی از مبانی انقلاب اسلامی در آثار ایشان و یا متأثّر از ایشان و در آثار شاگردان ایشان (مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی) تبیین گردیده است. 3️⃣ در بعد نظریه سیاسی، علامه طباطبایی معتقد به اصل سیاست الهی و حکومت اسلامی و معتقد نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت و لزوم جهاد و مبارزه و فراهم کردن مقدّمات تشکیل حکومت اسلامی است. مبنایی که در اصل آن با امام خمینی(ره) و قاطبه فقهای شیعه اختلافی ندارد. – آیت الله احمدی میانجی، از شاگردان علامه طباطبایی، در خاطرات خویش چنین می‌گویند: «فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سئوالاتی نمود علامه در جواب آن مرد مردد گفت: امام بر ملکوت مسلط است.» [خاطرات فقیه اخلاقی احمدی میانجی ص ۲۰۴؛] 4️⃣ علامه مبارزه علیه رژیم شاه را مصداق امر به معروف و جهاد می‌دانستند. موضع گیری که مرحوم علامه در قبال شهادت نوه خودشان داشتند و از زبان دختر ایشان نقل شده است، با این شایعات مطرح شده تعارض دارد. 5️⃣ نقل شده است که مرحوم علامه در اواخر عمرشان می‌فرمودند: «راهی را که ما عمری با سختی ها و ریاضت ها رفتیم این جوان ها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند.» – ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است: پس از فاجعه هفتم تیر اطرافیان علامه – به علت کسالت و بیماری ایشان – تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم بهشتی (از شاگردان علامه طباطبائی) را به ایشان نرسانند. در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان می‌رود و علامه به وی می‌فرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقا بهشتی را می‌بینم که در حال صعود است.» [زمهر افروخته، سید علی تهرانی ص111] منبع وبلاگ اخرین خبر پاسخ تفصیلی👇 the14.ir/5774 @Besoye_zohoor
کربلایی‌سیدرضا نریمانی - واحد.mp3
16.46M
یه چند خط روضه دلی ... - اگه دیشب گریه نکردید ... 🥀
پسری که پدرش بُرد به میدان اورا کرد بر دست چو مه پاره نمایان اورا مانده بودند که این نور هدایتگر چیست چونکه دیدند دَمی پارهء قرآن اورا کیست این طفل که خود آیتِ کُبریِ خداست کرده سجده به دَرَش خیل بزرگان اورا سرش امّا ز عطش بر سر شانه خَم بود کاش آبی بدهد یک تن از آنان اورا هر دری زد پدرش تا که به آبی برسد بُرد زین رو وسط معرکه سُلطان اورا کار شَه وای به منّت کِشی از قوم رسید کاش لاقل برسد آب ز باران اورا تا که گفت آب همه لشکریان خندیدند گویی اصلا نشمردند مسلمان او را وسط خُطبهء شه بود که یک تیر پرید تیرِ وحشیِ سه سر بُرد به پایان اورا تیرِ چرخیده شده بین گلو جا خوش کرد خِیرش این بود فقط داد سه دندان اورا با سه شعبه عَصبِ گردنش از کار اُفتاد کُند شد دم به دم آن حالت لرزان اورا مادرش در بر خیمه چِقَدَر دلخوش بود که به طفلش پدرش هست نگهبان اورا دو قدم سمت حرم رفت دوباره برگشت همه دیدند گرفتار و پریشان اورا بُرد در پشت حرم تا که نهانش سازد تا که شاید کند از معرکه پنهان اورا ولی انگار قرار است به نیزه برود نیزه پیداش کند شام غریبان اورا مجتبی صمدی شهاب
می خواستم بزرگ شوی محشری شوی تا چند سالِ بعد علی اكبری شوی می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران شاید عصای پیریِ یك مادری شوی لحظه به لحظه رنگ تو تغییر میكند چیزی نمانده است كه نیلوفری شوی مثل دو تكه چوب لبت را به هم نزن اسبابِ خجلتم جلویِ دیگری شوی این مادری ِ من كه به دردت نمیخورد تو حاضری علی كه تاج سری شوی؟! علی اکبر لطیفیان
روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین لااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین رازقِ دنیا به مشتی بی سر و پا رو زده آب شد آب از خجالت؛ کار دنیا را ببین این طرف خشکیده لب‌های تمام بچه‌ها اسب‌هاشان نیز سیرابند، آنجا را ببین تیر خوردی جای شیر و مادرت شرمنده شد بدتر از حال دل من، حال بابا را ببین خون حلقت جوهر و تیر سه شعبه شد قلم ثبت شد داغت؛ بساطِ مُهر و امضا را ببین می‌روی پیش کسی که هیچ کس او را ندید جای ما هم محسنِ امّ‌ابیها را ببین تا که دیدم روی نی رفتی به خود گفتم رباب اصغرت شد مثل اکبر؛ قد و بالا را ببین نیزه‌ات را برد تا پیش عمویت نیزه‌دار خواست سیرابت کند؛ چشمان سقا را ببین ! بر سرت دارند قیمت می‌گذارند آن طرف پای خود ای رونق بازار !، دعوا را ببین چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتی آه، ای مَردَم !؛ کنارم بی حیاها را ببین رضا قاسمی
آن قدر توان در بدن مختصرت نیست آن قدر که حال زدن بال و پرت نیست بر شانه بینداز خودت را که نیفتی حالا که توانایی از این بیشترت نیست فرمود: حسینم، به خدا مسخره کردند گفتند: مگر صاحب کوثر پدرت نیست گفتی که مکش منت این حرمله ها را حیف از تو و دریای غرور پسرت نیست حالا که مرا می بری از شیر بگیری یک لحظه ببین مادر من پشت سرت نیست؟ تو مثل علی اکبری و جذب خدایی آن قدر که از دور و برت هم خبری نیست آن قدر در آن لحظه سرت گرم خدا بود که هیچ خبر دار نگشتی که سرت نیست این بار نگه دار سرت را که نیفتد حالا که توانایی از این بیشترت نیست علی اکبر لطیفیان
در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب خیره مَشو به آب ببین سوختی رُباب شرمنده‌ام کنارِ تو از رویِ مادرم شرمنده‌ات شدیم عروسِ برادرم خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی مویت سفید شد چقدر آه میکِشی دیدی به رویِ نیزه علی تاب می‌خورَد گفتی که نیزه‌دار چه بَد آب می‌خورَد هنگام استراحتِ این نیزه دارها آرام میروی سویِ آن نیزه بارها در زیر آفتاب ببین سوختی رُباب یک لحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم شرمنده‌ات شُدیم عروسِ برادرم خار است خارِ غربت صحرا به دامنت هِی تا مَکُن لباسِ علی را به دامنت پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن در خاطرت لباس علی را تنش مکن در خواب ناله‌ات : گل دامان من کجاست از خواب می‌پَری که علی جان من کجاست یک جرعه آب تکه‌ی نانی عروس ما پیرم مکن هنوز جوانی عروسِ ما نجوا مکن خزانزده‌ام غنچه‌ام کجاست من تازه مادرم چه کنم بچه‌ام کجاست بر رویِ نیزه رویِ علی را نشان نده در بین شانه مویِ علی را نشان نده شد خانه‌ام خراب بُرو سوختی رُباب از زیر آفتاب برو سوختی رُباب حسن لطفی
ذبیح من که زخمت به خون بخشیده زیبایی  دهان خشک و چشم نیم بازت گشته دریایی  منم خورشید و تو همچون ستاره بر سر دوشم  رخت گردیده چون ماه بنی هاشم تماشایی  تبسم های تو دل برده از عباس و از اکبر  تلظی های تو داده حرم را شغل سقایی  به قد کوچک و سن کمت نازم که تا محشر  دهد زخم گلویت آب بر گل های زهرایی  تو دیشب تا سحر بیدار بودی و در اطرافت  صدای العطش گردیده بود آوای لالایی  تبسم کن که می بینم سر ببریده ات با من  چهل منزل کند بالای نیزه راه پیمایی  تمام تشنگان را بود بر لب حرفِ آب اما  تو بهر آب گفتن هم نبودت هیچ یارایی  زبس زیبا شدی برروی دستم دم به دم ازمن  گلویت دل ربایی می کند، رویت دل آرایی  به روی دست من ذبح تو بر من سخت اما  تو با لبخند خونینت به من دادی شکیبایی  اگر چه دم به دم رفتم زمیدان کشته آوردم  تو تا بودی مرا در دل نبود احساس تنهایی  استاد حاج غلامرضا سازگار
به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد سند غربتش این بس که ازآن کوردلان چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز او برای دل ما طرح معمّا میکرد فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد در جهانی که بُود عشقِ علی ، نیست عجب معجزاتی که نفسهای مسیحا میکرد اسماعیل پورجهانی
يارب اين خورشید سوزان از کدامین خاور است؟ کز شرارش شعله ‌ور هم روح و جان و پیکر است از چه نیلی آسمان گردیده و گریان شده؟ کاین‌چنین در قعر ظلمت بزم چرخ اخضر است هر طرف بانگ غم انگیز عزا آید به گوش کز نفیرش تا همیشه قلب شیعه مضطر است از چه بر زانو نشسته شاه مظلومان حسین؟ کز غمش‌ آه و فغان بر پا به کوی و معبر است اینکه تیر حرمله بنشسته بر حلقوم کیست این رضیعِ نینوا یعنی (علیِ اصغر) است؟! این گل نشکفتهٔ باغ حسین بن علی است؟ کاین‌چنین بر خاک افتاده‌ست و خونین حنجر است بشکند تیری که بر آل عبا گردد روان... بشکند دستی که بر ضد ولای حیدر است گرچه این شش ماهه (اصغر) بود در كرببلا بی‌گمان از بعدِ سلطان شهیدان، اکبر است از دو دست کوچکش حاجات ما گردد روا آری او باب الحوائج نزد حیّ داور است آنچه می‌ماند به جا از دشمنان ددسرشت کفر مطلق بوده و پاداش‌ شان در محشر است لعن و نفرین تا ابد بر شمر دون و حرمله... هم بر ابنِ سعد و هم سفیانیان کافر است (ساقیا) از داغ جانسوز رضیع نینوا... جای اشک و جای باده، خون به چشم و ساغر است سیدمحمدرضاشمس
هرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم قصه ی آب برای تو بخوانم پسرم پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد کشته ی طعنه ی این زخم زبانم پسرم داغ تو چون علی اکبر کمرم را تا کرد نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم مادرت دیده به راه است که سیراب آیی با چه رویی تن تو خیمه رسانم چه کنم بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم خون من گردن آنکس که گلوی تو برید حسرت بوسه نهاده به لبانم پسرم صبر کن تا پر قنداقه ی تو پاره کنم سخت جان می دهی ای راحت جانم پسرم ز ترک های لبت بوسه گرفتن سخت است خندهی آخر تو برده توانم پسرم می کَنم قبر تورا دور ز چشم مادر پدرم داده ره چاره نشانم پسرم با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک باز هم جان تو بابا نگرانم پسرم قاسم نعمتی
عجب حال خوشی در روضه ها هست به قدر وسعت عالم صفا هست در این شهر سیه رو بین روضه نفس تنگی نمیگیری هوا هست به دور هم جمعند عاشقان و به قدر وُسع عشق است و وفا هست حرم را در حسینیه ببینید به هر جا روضه باشد کربلا هست سگ کهف حریم کربلا شو فنای جای دگر اینجا بقا هست اگر داری مریض لا علاجی بیا روضه بیا دارالشّفا هست به این خانه بیا تا که ببینی سر این سُفره شاه است و گدا هست خضاب دیگران رنگی ندارد در این وادی زخون آری حنا هست اگر با گوش دل، دل داده باشی صدای گریهء یک آشنا هست هزار و چار صد سال است مهدی(عج) عزادار غمِ خون خدا هست روایت از امام صادق(ع) آمد که گریه بهر جدّم کیمیا هست خدا این اشک را از ما نگیرد که هر چه خیر از حال بُکا هست بخوان ای روضه خوان تا که بگرییم برای تشنه ای که سر جدا هست به لطف مادرش زهرا همیشه میان روضه ها آب و غذا هست اگر چه آب مهر مادرش بود ولی شرح غمش پُر ماجرا هست به منّت بهر طفلش آب خواهد ز قومی که تماما اشقیا هست پدر فریاد زد رحمی به طفلم اگر یک مرد در بین شما هست ... بگیرد طفل من سیراب سازد اگر یک ذرّه ای لطف و عطا هست به جای آب تیر آمد چه تیری که بهر صید زخمش بی دوا هست چه تیری اُستخوان حلق بشکست چنین ذبح عظیمی در کجا هست؟ علی را تا نبیند مادر او چه جایی بهتر از زیر عبا هست به حیرانی بابا خنده کردند بگو آیا که یک ذره حیا هست الهی مادرش اصلا نبیند سرِ ششماهه در طشت طلا هست مجتبی صمدی شهاب
ای از تلظّی‌های تو در چشم من دریا خجل مادر خجل، خواهر خجل، دریا خجل، سقا خجل در خون، خدا را دیده‌ای جان دادی و خندیده‌ای تا دامن محشر بود از خنده‌ات بابا خجل از حنجر خشکیده‌ات خون خورده تیر حرمله پیکان ز اشک چشم من، من گشتم از زهرا خجل در آتش تاب و تبت دیدم به دست زینبت هم از تو هم از عمه شد خورشید عاشورا خجل خشکیده‌لب بردم تو را لب‌تشنه آوردم تو را هم از تو هم از مادرت گشتم در این صحرا خجل از خون زخم حنجرت آمد شهادت سرفراز از اشک چشم مادرت شد زینب کبری خجل دعویِّ دین و کشتن شش‌ماهه آن هم تشنه‌لب اینجا مسلمان می‌شود از گبر و از ترسا خجل با این عذار لاله‌گون، با این جمال غرقه خون جا دارد ار یوسف شود، زین صورت زیبا، خجل ای غنچۀ پرپر شده، ای هدیه بر داور شده! پیش گل لبخند تو، از باغبان، گل‌ها خجل باب‌النّجات عالمی، خون خدا را همدمی شرمنده عالم از تو شد، «میثم» نشد تنها خجل استاد حاج غلامرضا سازگار
ازحرم طفل رباب ِتازه ای برخاسته شال بسته، با نقابِ تازه ای برخاسته گرچه افتادند رویِ خاک ها خورشیدها تازه مغرب، آفتابِ تازه ای برخاسته باد دارد از مسیر ِ چشمهایش می وَزَد لاجرم بویِ شرابِ تازه ای برخاسته بیشتر شد تشنگی ها، او خودش  آب، آب بود پشتِ پایش آب…آبِ تازه ای برخاسته با همه پیغمبران، پیغمبری ام فرق کرد رویِ دستم یک کتابِ تازه ای برخاسته آن همه لبیک گفتن یکطرف، این یکطرف پرسش ِ ما راجوابِ تازه ای برخاسته ریخت برهم لشگری را تاکه بر دستم رسید با حضورش بوترابِ تازه ای برخاسته زود یا خوابش کنید و یا مُراعاتش کنید تازه این کودک زخوابِ تازه ای برخاسته این بلاتکلیفی ام ازناتوانی نیست نیست تیر با یک پیچ و تابِ تازه ای برخاسته گردنی که خشک باشد آخرش این میشود تیر هم که باشتابِ تازه ای برخاسته روی این دستم تنش؛ برروی این دستم سرش آه بفرستم کدامش را برای مادرش علی اکبر لطیفیان
پسرم از نفس افتاد به دادم برسید داد از اینهمه بیداد، به دادم برسید تشنه ام ،شیر ندارم، چکنم؟ حیرانم باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد ، به دادم برسید بوی آب و،دل بی تاب و،سپاهی بی رحم طفلی و اینهمه جلاد،به دادم برسید آب،دامی ست،که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد،به دادم برسید باپدر رفت وندانم چه شده کز میدان شاه پیغام فرستاد،به دادم برسید بارالها چه بلائی سرش آمده؟که حسین میزند اینهمه فریاد،به دادم برسید آن کماندار،که تیرش کمی از نیزه نداشت گشته اینقدر چرا شاد؟به دادم برسید حاج حیدر توکلی
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ مثل تو بین همه دنیا نیست کسی اینقد نفسِ بابا نیست تو به اهل دنیا ثابت کردی مرد بودن به قد و بالا نیست مرد بودن یعنی حامی مولا شدن مرد بودن یعنی فدای بابا شدن مرد بودن یعنی عزیزِ دنیا شدن به تنم جان بده لطفی کن و فرمان بده تا سر به قدوم تو بیندازم تویی دنیای من ای حضرت والای من ای نام قشنگت پرِ پروازم "یا علی اصغر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ فوق ادراکِ همه دنیایی از تصور ما خارج هستی چه مقامی داری ای شهزاده که تو هم باب حوائج هستی علیِ اصغر نورِ نور خدایی آقا علیِ اصغر عزیز قلب زهرا علیِ اصغر نور خدای اعلی جان و جانان علی و قدیم الاحسان علی ای نام تو درمانم صاحب دم علی و عشق مجسم علی ای عشق تو میزانم "یا علی اصغر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿 ویژه محرم 🏴 روضه‌خوانی خداوند برای حضرت موسی 🎙 شیخ حسین انصاریان 📎 📎 📎 🌐https://btid.org/fa/video/216334 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ ویژه محرم 🏴مواظب امام حسینمان باشیم! 🎤 شیخ حسین انصاریان 📎 📎 📎 🌐https://btid.org/fa/video/216445 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿 ویژه محرم 🏴 ملک و ملکوت عزادار حسین‌اند 🎙 حجت الاسلام استاد بندانی نیشابوری 📎 📎 📎 🌐https://btid.org/fa/video/216543 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
⭕️ سوال ❓ آیا عزاداری سیدالشهداء از زمان حکومت آل بویه رواج پیدا کرد و قبل از آن نبود؟ 🔰 پاسخ 💠 اصل عزاداری برای سیدالشهدا سابقه‌ی بسیار طولانی‌تر از دوران آل بویه داشته و نه تنها در میان شیعیان، بلکه در میان مذاهب گوناگون اسلامی رایج بوده است. 🔶 عزاداری مردم کوفه اولین کسانی که پس از واقعه عاشورا آیین عزاداری امام حسین علیه السلام را برپا کردند، مردم کوفه بودند. روشنگری‌های حضرت زینب و امام سجاد علیهماالسلام موجب پشیمانی مردم کوفه از خطاها و کم‌کاری‌هایشان نسبت به امام حسین علیه‌السلام گردید و از واقعه سوزناک دشت کربلا بسیار اندوهگین شدند. یکی از راویان در مورد احوال مردم کوفه پس از خطبه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها می‌گوید: «به خدا سوگند! مردم کوفه را در آن روز حیران دیدم که دست بر دهان گرفته، می‌گریستند.» 🔷 عزاداری شام در شام نیز که به شدت با علویان و شیعیان مخالف بودند، سنگینی غم شهادت فرزند رسول خدا، قلوب مسلمانان را جریحه دار کرده و بر حسین بن علی علیهماالسلام گریستند. طبق نقل تاریخ اهل بیت علیهم‌‌السلام سه روز در شام عزاداری کردند. همچنین گفته شده هیچ زن هاشمیه و قریشیه‌ای نبود مگر اینکه لباس مشکی بر تن کرد و برای اباعبدالله به سوگواری و عزاداری مشغول شد. 🔶 اولین خیمه عزای حسینی در مدینه مدینه از زمان پیامبر یکی از مهم‌ترین شهرهای اسلامی به شمار می‌رفت که اتفاقات آن به شدت در دیگر سرزمین‌های اسلامی تاثیر گذار بود. در مدینه برای اولین بار خیمه‌های عزای حسینی بر پا شد. ام سلمه همسر پیامبر برای امام حسین علیه‌‌السلام خیمه عزا بر پا کرد و همراه با زنان بنی‌هاشم برای امام حسین علیه السلام مجلس روضه و سوگواری به راه انداخت. 🔷 نقش آل بویه در گسترش عزاداری‌های سید‌الشهداء گرچه سوگواری اباعبدالله در میان مردم رواج داشت؛ اما اولین حکومتی که جنبه رسمی به این مراسم داد، حکومت آل بویه بود. در سال ۳۵۲ق، برای نخستین بار روز عاشورا توسط آل بویه تعطیل رسمی و عزای عمومی اعلام شد و خرید و فروش ممنوع گردید. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید: https://btid.org/fa/news/216480 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
⭕️ سوال ❓ آیا امام حسین پس از ظهور امام زمان رجعت کرده و در دنیا حکومت می‌کند؟ 🔰 پاسخ 🔹 خداوند متعال در دو آیه از سوره إسراء، مصیبت امام حسین علیه السلام را مصیبتی بسیار بزرگ توصیف کرده و بعد از بیان رجعت امام حسین علیه السلام و شهدای دشت کربلا، امام زمان را به عنوان منتقم حقیقی آن حضرت معرفی می‌کند. 🔸 امام صادق علیه السلام فرمودند: مقصود از آیه «وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِیرًا؛[اسراء/۴] به طغیان و سرکشی بزرگ دچار می شوید» به قتل رساندن امام حسین علیه السلام می‌باشد. 🔹 حضرت در ادامه فرمودند: آیه «فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا؛[اسراء/۵] پس چون وقت انتقام اول فرا رسد» یعنی وقتی یاری دهنده خون حسین علیه السلام بیاید؛ «بَعَثْنَا عَلَیْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ؛ گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما برمی‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه‌ها را جستجو می‌کنند» یعنی كه خدا قبل از ظهور حضرت قائم علیه السلام آنها را مبعوث می‌سازد و آنها هر ظالمی كه به خاندان محمد ظلم كرده را یافته و می‌كشند. 🔸 سپس حضرت فرمودند: مراد از آیه «وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا؛ این وعده (انتقام خدا) حتمی است» یعنی خروج قائم علیه السلام. مهدی موعود که منتقم حقیقی سیدالشهداء علیه السلام است. 🔹 شیخ الائمه علیه السلام در ادامه به رجعت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان اشاره کرده و فرمودند: مقصود از آیه «ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ؛ آن‌گاه شما را به روی آنها برگردانیم و بر آنها غلبه دهیم» یعنی خروج امام حسین علیه السلام همراه هفتاد تن از یارانش. 🔸 از این‌رو امام حسین علیه السلام رجعت کرده و بعد از به شهادت رسیدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه، آن حضرت را غسل داده و به خاک می‌سپارند؛ چراکه امام معصوم را باید امام معصوم دفن کند. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید: https://btid.org/fa/news/216541 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
هدایت شده از صفرنامه
السائرین ✅منزل اول: تصفیه و تهیأ: فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي وَ أَوْصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ يُنَجَّزُ بِهِمْ وَعْدُهُ 1⃣منْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ 2⃣ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه‏
هدایت شده از صفرنامه
روضه امام رضا(علییه السلام) در روز اول محرم : عن إبراهيم بن أبي محمود قال: قال الرضا عليه السّلام إنّ المحرّم شهر كان أهل الجاهلية يحرّمون فيه القتال فاستحلّت فيه دماؤنا و هتكت فيه حرمتنا و سبي فيه ذرارينا و نساؤنا و أضرمت النيران في مضاربنا و انتهب ما فيه من ثقلنا و لم ترع لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم حرمة في أمرنا، إنّ يوم الحسين أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذلّ عزيزنا، يا أرض كربلاء أورثتينا الكرب و البلاء إلى يوم الانقضاء فعلى مثل الحسين فليبك الباكون فإنّ البكاء عليه يحطّ الذنوب العظام، ثمّ كان أبي عليه السّلام إذا دخل شهر المحرّم لا يرى ضاحكا و كان الحزن يغلب عليه حتّى تمضي منه عشرة أيّام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه و يقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين عليه السّلام‏
هدایت شده از صفرنامه
عن الرّيان بن شبيب قال: دخلت على الرضا عليه السّلام في أوّل يوم من المحرّم فقال لي: أصائم أنت؟ فقلت: لا، فقال إنّ هذا هو اليوم الذي دعى فيه زكريا فقال: ربّ هب لي من لدنك ذريّة طيّبة فاستجاب اللّه له و نادته الملائكة أنّ اللّه يبشّرك بيحيى فمن صام هذا اليوم ثمّ دعى استجاب اللّه له كما استجاب لزكريا، يابن شبيب إن كنت باكيا لشي‏ء فابك للحسين [بن علي بن أبي طالب‏] «1» فإنّه ذبح كما يذبح الكبش و قتل معه من أهل بيته ثمانية عشر رجلا و لقد بكت السماوات السبع و الأرضون لقتله و لقد نزل إلى الأرض الملائكة أربعة آلاف لنصره فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبر إلى أن يقوم القائم فيكونوا من أنصاره و شعارهم يالثارات الحسين، يابن شبيب، لمّا قتل جدّي الحسين أمطرت السماء دما و ترابا أحمر، يابن شبيب إن بكيت على الحسين حتّى تصير دموعك على خدّيك غفر اللّه لك كلّ ذنب أذنبته صغيرا كان أو كبيرا و إن أسرّك أن تلقى اللّه عزّ و جلّ و لا ذنب عليك فزر الحسين عليه السّلام و إن سرّك أن تسكن الغرف المبنيّة في الجنّة مع النبيّ و آله صلوات اللّه عليهم فالعن قتلة الحسين، و إن سرّك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين فقل متى ما ذكرته: يا ليتني كنت معهم فأفوز فوزا عظيما، و إن سرّك أن تكون معنا في الدرجات من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا و عليك بولايتنا فلو أنّ رجلا تولّى حجرا لحشره اللّه معه يوم القيامة
هدایت شده از صفرنامه
moharm1+.mp3
3.68M
منازل السایرین منزل اول: تصفیه و تهیأ