هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
🔻مواجهه سرد روزنامه های اصلاح طلب با اخبار آشوب های اخیر؛ نمایشی فریبنده یا ناامیدی فزاینده؟!
🔹در حالی که برخی #روزنامه های اصولگرا در صفحات نخست خود به آشوب های اخیر پرداخته اند، غالب روزنامه های اصلاحات به شکلی لایت و آرام از کنارش رد شده اند!
➖چنین رویکردی از طرفی می تواند در جهت رفع اتهام های #ضدامنیتی از این روزنامه ها باشد و از طرفی می تواند حاصل مشاهده وضعیت رو به افول اغتشاشات و پیش بینی برخورد موفق پلیس با #تخریبگران باشد!
➖ شاید هم بهتر دیده اند فعلا به انباشت #خشم و #اعتراض_اجتماعی در قالب گفتگوهای مبنایی و یا بکاربست #تاکتیک_های_خبری ادامه دهند تا فرصتی دیگر بدست آید!
🆔 @sedayehowzeh
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
🔻ماهیت اغتشاشگران از نگاه یک طلبه بسیجی قمی حاضر در میدان
▫️ده دقیقه که در میدان باشید، متوجه میشوید که با عناصری روبرو هستید که انسانیت نمیفهمند و تنها به دنبال تخریب هستند؛ اینها مردم نیستند!
#طلبه_خبرنگار
🆔 @sedayehowzeh
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
📽 دو برش از مناظره جلیل محبی و سعید شریعتی در باب #گشت_ارشاد
محبی:
➖ 16درصد مردم دنیا با #مجازات کنترل می شوند، 16درصد با #آموزش و 68درصد با #تعامل.
➖ما آن 84درصد را نیز بر عهده #نیروی_انتظامی که #قوه_قهریه است گذاشته ایم؛ بار زیادی می شکند یک مجموعه را، تعامل با جوانان به عهده ماست.
شریعتی:
➖21 نهاد در رابطه با #حجاب مسئولیت دارند، همه تعطیلند غیر از نیروی انتظامی!
➖#حکومت_مطلقه به خودش اجازه می دهد #سبک_زندگی واحد را به مردم تحمیل کند. حتی اتاق خواب مردم را هم حیطه خود می دانند و می گویند ما تعیین می کنیم چند بچه داشته باشید!
🆔 @sedayehowzeh
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
1⃣ دختری که همراه برادرش در بین تشویق جمعیتی، در حال کوتاه کردن موهای سرش بود، به سرعت دستگیر شد و حالا داستانش را برای ما تعریف می کند!
2⃣ دستگیری حسین رونقی، در حین مصاحبه زنده با ایران اینترنشنال!
یکی از سایت های ضدانقلاب در این مورد نوشت:
➖حسین رونقی، فعال و زندانی سابق سیاسی، دقایقی پس از مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال دستگیر شد. گفته میشود که به هنگام انجام مصاحبه ماموران پشت در منتظر او بودند.
#نیروی_امنیتی_بیدار
🆔 @sedayehowzeh
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻نوبت عادل!
▫️پاسخ مطالبات مردم، خشونت، محدودیت و قطع کردن اینترنت نیست!
✍ آیا اخبار #تخریب گسترده اموال عمومی و #کشتار مأمورین نیروی انتظامی توسط #آشوبگران به گوش فردوسی پور نرسیده است؟! آیا امثال او واقعا متوجه تفاوت #مطالبه_گری و #یاغی_گری نیستند؟!
🆔 @sedayehowzeh
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 عجیب نیست؟!
▫️محتوای تولید شده برای مهسا امینی، به تنهایی دهها برابر مجموع حوادث سالهای اخیر است!
✔️ #صدای_حوزه را بدون پارازیت بشنوید 👇
eitaa.com/joinchat/1467023382C72b81b3b57
#امام_حسن
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم
چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم
من کشتهء همخانه ای نامهربانم
در بین شهر خویش هم بی آشیانم
من طعمه گاه سوء قصد زهر هستم
با کوچه های زادگاهم قهر هستم
من سفره داری کردم و آزار دیدم
از غم فلک را بر سرم آوار دیدم
دشمن که جای خود ستم از یار دیدم
بین خلائق خویشتن را خوار دیدم
کردم صبوری غصّه را بر خود خریدم
من از حرامی فحش ناموسی شنیدم
هر کس رسید از راه قصد جان من کرد
زخم زبان یا ناسزا مهمان من کرد
یا شک به اسلام من و ایمان من کرد
یا که خیانت بر من و احسان من کرد
یکروز مانند خدا من را ستودند
روز دگر سجاده از پایم ربودند
من این همه غم دیده ام امّا غمی نیست
پیش غمی که مثل این غم ماتمی نیست
بر داغ جانسوز دل من مرهمی نیست
من داغدار مادرم داغ کمی نیست
من داغدار کوچه ام افسرده حالم
کابوس کوچه مانده در خواب و خیالم
یادم می آید که فدک را پس گرفتیم
ارث پیمبر ما تَرَک را پس گرفتیم
سهمیهء نان و نمک را پس گرفتیم
از چاه تیره ما فلک را پس گرفتیم
خوشحال سوی خانه مان بودیم راهی
یکدفعه زد سایه به ما ابر سیاهی
ابر سیه سایه به روی ماه انداخت
دربین کوچه بحث تُندی راه انداخت
بر آن سند تا چشم خود ناگاه انداخت
بر جان من تا روز محشر آه انداخت
آمد سند را از کف مادر بگیرد
طوری به مادر زد که در کوچه بمیرد
نامرد وقتی دست نحسش را هوا بُرد
حتّی خدا را در فلک این صحنه آزُرد
با کینه طوری زد که گفتم مادرم مُرد
که استخوان گونهء مادر تَرَک خورد
یک لحظه قلب مادرم از کار افتاد
جای سرش بر صفحهء دیوار افتاد
مجتبی صمدی شهاب
.
.
#روضه_ترکیبی
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه برای غریبِ مدینه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد دید:
همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه ..
داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..
همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن..
چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..