روز سوم عمليات بود. #حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. 🏃
آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار #حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.😇
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، #حاجي غش كرد و افتاد زمين. 😱
ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد. سرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. 😓
با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.😕☹️
#فرمانده_دلها
#حاج_ابراهیم_همت❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#گفتگو_با_مادرشهید☺️ #محمد_ابراهیم_همت👇 آوردن جنازه به شهرضا، دردسر ساز میشود خواهر ادامه می
با خودم که حساب کردم؛ دیدم همه زندگیام را بدهکارم☝️ .... بدهکار تو؛ بدهکار مادرت!😔
و اما سی وپنجمین سال از آن روزهای #بیابراهیم، برای مادر میگذرد💔
و سی و پنج سال است که ماه جزایر مجنون، خسوف کرده است...
در معرفی #شهیدهمت همین بس که شهید آوینی در وصفش گفته است: «این سردار خیبر، قلب مرا هم فتح کرده بود!»👌
آری #همت، فاتح قلبهای زیادی بود و همچنان درحال لشگرکشی است... چون قلبش در تصرف حضرت عشق بود!🕊
#همت از خود رست و به خدا پیوست
او رفت تا ما بمانیم✋
#همت مثل اربابش حسین(ع)، بدون سر بهشتی شد🍃 ... تا بگوید، خون من رنگینتر از خون اربابم نیست!
آری #همت، #همت کرد و جاودانه شد!
و این سیاهههای ما هیچ گاه حق بزرگیات را ادا نخواهد کرد ...😔💔
#رفیق_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا🌹
@kheiybar
#اصلی_از_اصول_مدیریت
شخصی آمد ما را به خط کرد و گفت: «باید برای نیروهای مستقر در خط مهمات بار بزنیم💣.» همه دست به کار شدیم.
بچه ها که می دیدند حجم کار زیاد است دائم زیر لب، شِکوه و شکایت می کردند😩 و به آن شخص بد می گفتند. آن شخص نیز با این که می شنید به روی خودش نمی آورد. کم کم صدای بچه ها بلندتر شد و لهن بچه ها توهین آمیزتر شد😞. او همچنان آرام و خونسرد در حالی که تمام بدنش خیس عرق شده بود به کار مشغول بود.
چند وقت بعد در مراسمی وقتی معاون تیپ پشت تریبون سخنرانی🎤 می کرد تازه متوجه شدیم آن شخصی که آن شب ما را برای بارزدن مهمات برده بود و بچه ها با او بدرفتاری می کردند😐. کسی نیست جز #حاج_همت، معاون تیپ.😱🙂
#فرمانده_دلها
#حاج_ابراهیم_همت❤️
@kheiybar
#اول_نیروها_و_زیردستها
یک بار که #همت و فرماندهان گردان ها دور تا دور سفره، نشسته بودند، #شهیدهمت بشقابی را برداشت که برای خود غذا بکشد🍽. ناگهان رو به بی سیم📞 چی کرد و گفت: «برادر! بی سیم بزن ببین به بچه ها در خط غذا داده اند یا نه؟»😕
او با این سؤال، دیگران را نیز منتظر گذاشت. وقتی جواب مثبت شنید، مشغول صرف غذا شد.🙂🍃
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلــها❤️
@kheiybar
#مالک_اشتر_سپاه
کار به توهین😣 و بد و بیراه کشیده بود. #حاجی خونسرد نشسته بود و بحث می کرد. دیگر نمی توانستم تحمل کنم. نیم خیز شدم که ورامینی دستم را کشید و مجبورم کرد بنشینم👀. خودمان بودیم تو چادر و #حاجی توی خودش بود. داشتم فکر می کردم الان است که دستور اخراج آنها را از لشگر بدهد😱. بلند شد و از چادر⛺️ رفت بیرون. دو رکعت نماز خواند. آمد کنارمان نشست و کارهای لشکر را پیش کشید. مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده بود.🙂😇
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا❤️
@kheiybar
#محبوب_و_دوستداشتنی
ریخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش را می بوسیدند😘. هر کاری می کردی، نمی توانستی #حاجی را از دستشان خلاص کنی. انگار دخیل بسته باشند، ول کن نبودند. بارها شده بود #حاجی، تو هجوم محبت بچه ها صدمه دیده بود☹️؛ زیر چشمش کبود شده بود، آن قدر سر و گردن #حاجی را از این طرف و آن طرف می کشیدند که تا مدت ها گردن ایشان درد می کرد حتی یک بار انگشتش را شکسته بودند.😱
باید با فوت و فن برای سخنرانی🎤 می آوردیم و می بردیمش. یک بار سریع سوار ماشینش کردیم🚕 تا چند صدمتر، ده بیست نفری به ماشین آویزان بودند🏃. آخر مجبور شدیم بایستیم و #حاجی بیاید پایین.😑😐
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهـــا❤️
@kheiybar
💛طلائيه بوديم. دم دماي صبح، بچههايي كه رفته بودند جلو🚶، مجبور شده بودند عقبنشيني كنند. زمين و زمان ميلرزيد⚡️. اصلاً حس ميكردي توي اين دنيا نيستي، اينقدر كه شدت آتش زياد بود.☄
📞بيسيم به دست، بالاي خاكريز ايستاده بود. داشت با فرماندهِ گردان صحبت ميكرد. ميخواست برگشتِ بچهها با كمترين تلفات باشد✌️. ما اونطرف خاكريز پناه گرفته بوديم. با هر صدا دلم هري ميريخت پايين. ميگفتم الآن موج #حاجي را ميگيرد.
خودم را انداختم روي #حاجي و با هم غلت خورديم تا پايين خاكريز. نفسش بند آمده بود😣، ولي چيزي نگفت. آرام بلند شد و دوباره رفت سر كارش.😐😶
#فرمانده_دلهـــا
#شهید_محمد_ابراهیم_همت❤️
@kheiybar
پيشانيش از زور درد چروك افتاده بود. چهره اش در هم مچاله شده بود😣. انگار هر آن جمعتر ميشد. بايد عقب نشيني ميكرديم و #حاجي نگران بود كه فرصت عقب بردن شهدا را نداشته باشيم. بچهها كه شهيد ميشدند💔، چهرهي #حاجي برافروختهتر ميشد. ولي اين كه نتوانيم شهدا را عقب ببريم، براش خيلي دردناك بود.😢
آن شب تا صبح خيلي به #حاجي فشار آمد. سعي ميكرد با بچهها شهدا را بكشند عقب. ولي لحظهي آخر، عجيب بود. #حاجي نميتوانست از جبهه جدا شود. همه را فرستاده بود عقب. اما خودش گوشه كنار،دنبال بدن يكي از بچهها ميگشت.💔🕊
راوی:همرزمشهید
#محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا🌹
@kheiybar
#عنایت_شهید_به_خانم_تازه_مسل_ان_شده_از_برزیل😍👇
🔴خانم کاملیا برزیلی، خانم تازه مسلمان از برزیل و روایت اولین آشنایی با #شهید_همت👇
🔸یکی از دوستان همسر من در برزیل، عکسی بر روی صفحه موبایلش📲 قرار داده بود، من آن عکس را دیدم و فکر کردم که عکس خودش است. وقتی به همسرم گفتم، او گفت این عکس شهیدی است در ایران، او #شهید_ابراهیم_همت است. بعد از آن بدنبال شناخت این شهید بزرگوار رفتم. الان هم بسیار شوق دارم که در کنار او هستم.😍
مردم شهرضا باید به فرزندان خود افتخار کنند.🌹
#شهید_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلها❤️
@kheiybar
کپی ممنوع🔴