🍃❤️🍃
#خدایاشهداےماراقبولڪن💔
برادر محسن رضایی: پس از شهادت💔 برادران، خدمت حضرت امام خمینی رحمة الله علیه رسیدم🍃 و از صفات و ویژگی های برادر علم الهدی گفتم❤️. وقتی امام رحمة الله علیه سخنانم را شنید، شروع کردند به اشک ریختن😔؛ در اینجا من ناراحت شدم که چرا امام رحمة الله علیه را ناراحت کردم😭. امام رحمة الله علیه با حال ناراحتی دستهایشان را بلند کردند و دعا کردند☝️: «خدایا شهدای ما را قبول کن!»😭💔
#معلمقرآن و #نهجالبلاغه
#شهیدسیدحسینعلمالهدے
#سالروزشهادت🕊🕊🕊
@kheiybar
🍃❤️
گفت:
من همانم که تو سرگشته او شده اے...😭
🗒حکایت عاشقانهے بانوی تازه مسلمان شده انگلیسے که امام زمانش را دید
و سر گشتهے او شد...❤️
#عاشقا حتما مطالعه کنید👆😍
#سرگشته_یار
تصویر باز شود☝️☝️🍃
@emame_zamanam
#شهیدمحمدابراهیم همت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇
#قسمتاول
خطبه عقد من و تو
مشڪل این بود که آن روزها، خیلی از خانواده های ایرانی،راضی نمیشدند🍃 به رزمنده سپاهی دختر بدهند😑.حتی آنهایی که خیلی ادعاهای مذهبی و انقلابی بودن هم داشتند😌،کمتر حاظر به چنین کاری میشدند.به خصوص خانوادهی من😶.در صحبتی که با #ابراهیم،در این باره داشتم،به او گفتم:خانوادهی من تیپ خاص خودشان را دارند🙂.به این سادگیها با این چیزها کنار نمیآیند.اولین کار تو باید این باشد که انها را به این ازدواج راضی کنی😒.بعد هم باید آنها را توجیح کنی تا بدانند که من اصلا مهریه نمیخواهم.او گفت من وقت این جور کارها را ندارم.عصبانی شدم و گفتم😤:تو که وقت نداری بیایی با پدر و مادر من حرف بزنی؛یا راضیشان کنی،بیخود کردی آمدی با من ازدواج کنی🙁😤.اصلا بهتر است همین جا،قضیه را تمامش کنیم.مرا به خیر و تو را به سلامت.بلند شدم سریع بروم از اتاق بیرون😒،که برگشت گفت:من گفتم وقت ندارم،نگفتم که توکل هم ندارم☺️.تو نگذاشتی من حرفم تمام بشود😕.با اصرار شدید از من خواهش کرد بگیرم بنشینم.این شد که نشستم🙂.او گفت:خطبهی عقد من و تو،خیلی وقت است که جاری شده.☺️❤️
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمتـ
#ادامهدارد...❤️
@kheiybar
🍃💔🍃
بانو...☺️☝️
می دانم شاید دلت میخواست زمان #جنگ بودی و به میدان #جنگ می رفتی🍃...
در دلت می گویی که کاش می توانستی بروی و #مدافع_حرم حضرت زینب(س) باشی.😔..
اصلا دلت می خواهد که #شهید بشوی.🕊..بله راه #شهادت هنوز باز است...راه #جهاد بسته نمی شود👌...جنگ هم همیشه هست☝️....
اصلا می خواهم تو را به یک جنگ دعوت کنم ...به یک جنگ #سخت اما اسمش را میگویند #جنگ_نرم 😞...بانو...گول نرمی اش را نخوری باید در این جنگ سفت و سخت باشی✌️...
باید الگویت بانوی دو عالم ...#بانو_فاطمه_(س) باشد❤️...او #دختر نمونه بود...#همسر نمونه بود...#مادر نمونه بود...#شهید هم شد💔😭...و حال مادر همه هم هست.🍃...
و تو هم دختر...همسر... و مادر نمونه باش....اینگونه تو #مجاهد می شوی...شهید می شوی💔 اصلا اگر شهید هم نشوی اجر شهید را داری👌☺️... این را خود #خدا گفته است☝️...
آماده ای بانو...مدت هاست که این جنگ نیرو می خواهد😔...#رزمنده می خواهد🍃....
لباس رزمت را پوشیده ای⁉️....لباس رزمت همان #چادر است👌...همان که رنگ سیاهش از سرخی # خون شهید می تواند بالاتر باشد....✌️
حواست باشد بخاطر سیاهی چادرت خیلی ها سرخ شدند پس با رنگ های مصنوعی قرمزش نکن❗️😔
یا زهرا(سلام الله علیها)
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#شهیدمحمدابراهیم همت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇 #قسمتاول خطبه عقد من و تو مش
#شهیدمحمدابراهیمهمت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇
#قسمتدوم
#ادامه خطبه عقد من و تو
منظورش را نفهمیدم😕.باز گذاشتم به حساب بےاحترامی😒.گفت:توی سفر حجام🍃،در تمام لحظههایی که دور خانه خدا طواف🕋 میکردم،فقط تو را کنار خودم میدیدم😌،آن جا خودم را لعنت میکردم😤،میگفتم این نفس پلید من است،نفس امارهای من است،که نمیگذارد من به عبادتم برسم😞.ولی بعد که برگشتم پاوه و باز تو را دیدم،به خودم گفتم این قسمتم بوده که😌...نگاهم کرد.گفتم:در هر حال من سر حرف خودم هستم🙄،راضی کردن خانوادهام با تو؛حرف آخر😕.یک ماه بعد پس از عملیات سختی که عدهای از بچههای اصفهان در آن شهید شده بودند💔، #ابرهیم برای خاستگاری؛به خانه ما آمد☺️.با آمبولانس آمده بود🚑.خسته و خاکی و خونین💔.من هم خانه نبودم،رفته بودم پاوه.والدین من، به #ابراهیم گفته بودند:این دختر خواستگار زیاد داشته😐.چون قصد ازدواج ندارد ،همه را رد کرده😑.گفته بود:شاید این بار،با دفعههای بعد فرق داشته باشد🤗.گفتند:فعلا که خودش اینجا نیست تا جواب بدهد🍃.گفته بود:بزرگترهایش که هستند😊.اعلام رضایت شما هم برای من شرط است👌.گفته بودند:ولی اصل ماجرا با اوست،نه ما؛که بیایم مثلا چیزی بگوییم🙂.گفته بود:خدای او هم بزرگ است.همینطور خدای من☝️☺️.بعدها مادرم به من میگفت:نمیدانم آن روز چرا نرم شدیم،یا بدقلقی نکردیم😕.یا جواب رد ندادیم😐.من اصلا آماده شده بودم بگویم شرط اولمان این است که دامادمان سپاهی نباشد😐.واقعا نمیدانم چرا این طور شد.شاید قسمت بوده.☺️❤️
راوےهمسرشهید
#محمدابراهیمهمتـ
#ادامهدارد...
@kheiybar