eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ❤️ قهربودیم ☹️درحال نمازخواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش📙 را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!!🙁 کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟😍سکوت کردم.... گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند. .." دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم:نـــــــه!!!!! گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری...😃 که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیرخنده....و روبروش نشستم....😄 دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی....☺️😌 راوی:همسر شهید بابایی 😍
|ـــچــادرے تویےــ| ⬅|ــمن فقط تیــپــشــو زدمــ| تو چادر سر کردی که پاشی واسه امامت یه کاری کنی! من فقط با چادر سر کردم زندگی مو! دنیامو! جوونی مو! چادر واسه موندن نبود! تو رفتی! ما اسیر دنیا شدیم! #شهیده_سیده_طاهره_هاشمی °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
خشتـــ بهشتـــ
|ـــچــادرے تویےــ| ⬅|ــمن فقط تیــپــشــو زدمــ| تو چادر سر کردی که پاشی واسه امامت یه کاری کنی! م
💙 ❤️ دختری نوجوان که در 14سالگی در درگیری‌های خونین میان گروهک‌های کمونیستی علیه مردم و انقلاب،‌در شهرستان آمل به درجه والای شهادت نائل آمد 🔴🔴 طاهره از شهادتش خبر داشت 👌👌 خانم زهرا مظلوم؛ مادر بزرگوار شهیده سیده طاهره هاشمی روایت می کند: طاهره خیلی دلسوز و مهربان بود. خیلی مواظب حجابش بود، مواظب نماز اول وقت بود. یک روز آمد به من گفت، «مامان! من دیشب هفتاد و دو تن را خواب دیدم و آقای بهشتی به من گفت که تو به ما ملحق می شوی.» یک هفته نکشید که طاهره این خواب را برای من تعریف کرد و شهید شد. نسبت به سنش خیلی عاقل بود. همه جوره دختر خوبی بود. هیچ وقت نشد که کسی بیاید و بگوید که طاهره مرا اذیت کرده. از معلم و مدبر و همکلاسی هایش گرفته تا خواهرها و همسایه ها. انگار می دانست که شهید می شود. یک روز مدیر مدرسه خواسته بود اسمش را بنویسد برای جایی که معرفی اش کنند؛ طاهره گفته بود، «من آینده ندارم. به جایی معرفی ام نکنید.» معلمش می گفت که طاهره همه جوره طیب و طاهر بود. °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
مگر آجیل میخورن؟👆 °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
با لحن دلسوزانہ‌اے مےگفت😩 خواهــرم🙍 شمـا بلـند میشے میرے تـو خیــابون🚧 حواسـت نیست جَوونے . . .🙎 مبـادا جَـوونِ دیـگه‌اے رو بہ گنـاه بندازے . . .😔 تـکرار مےڪرد :‼️ مَبـادا جوونِ دیـگه‌اے رو بہ گناه بندازے ؛⛔️ ڪه او اگہ تحریڪ بشہ و خدایـے نڪرده گناهـے مرتڪب بشہ بہ حسابـــِ تـو هم مـےنویسنااا . . .😒 |مبـادا یہ جَوونـے رو بہ گناه بنـدازے|😞 یعنـے یڪ گناهـے رو بـَرات مـے‌نویسن ڪه ظاهرا خودتم توش شریـڪ نبـودے ,😶 اونوقـت دلت مـے‌سوزه اون دنیـاهاااا . . .☹️ مـےگـفت :❓ اینقــد جوونا بودن اومـدن بمـن گفتـن استـاد داریـم اذیـت مـےشیم تـو خیـابون راه مـیریم بہ گنــــاه میـفتیم .🚻 بخشـے از °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
8f1f218a8d5cc99ea01fe66529859609d350b0ed.mp3
853.3K
🔒امر بمعروف و نهی از منکر را از کجا شروع کنیم⁉️ پاسخ توسط استاد : ذاکری جو✨💫 °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
✨امام صادق عليه السلام فرمودند:  كسى مى توانـد امر به معروف و نهى از منكر كند كه داراى سه صفت باشد: ⭐️۱ ـ به آنچه امر مى كند عمل كند و از آنچه نهى مى كند اجتناب نمايد. ⭐️ ۲ ـ در امر كردن و نهى نمودن ميانه روى را پيشه خود كند. ⭐️ ۳ ـ از روى دلسوزى و مهربـانى و با مـدارا امـر و نهى كند✨ °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📚 در اتاق ب صدا در اومد... ماماݧبود... اسماء جان❓❓❓ ساعت و نگاه کردم اصلا حواسموݧ بہ ساعت نبود یڪ ساعت گذشتہ بود بلند شدم و درو اتاق و باز کردم جانم ماماݧ  حالتوݧ خوبہ عزیزم آقاے سجادے خوب هستید چیزے احتیاج ندارید از جاش بلند شد و خجالت زده گفت بلہ بلہ خیلے ممنوݧ دیگہ داشتیم میومدیم بیروݧ ایـݧ و گفت و از اتاق رفت بیروݧ ب ماماݧ ی نگاهے کردم و تو دلم گفتم اخہ الاݧ وقت اومدݧ بود❓❓❓ چرا اونطورے نگاه میکنے اسماء❓❓ هیچے آخہ حرفاموݧ تموم نشده بود ن ب ایـݧ کہ قبول نمیکردے بیاݧ ن ب ایـݧ ک دلت نمیخواد برݧ اخمے کردم و گفتم واااااا ماماݧ من کے گفتم... صداے یا اللہ مهمونارو شنیدیم رفتیم تا بدرقشوݧ کنیم مادر سجادے صورتمو بوسید و گفت چیشد عروس گلم پسندیدے پسر مارو❓❓ با تعجب نگاهش کردم  نمیدونستم چی باید بگم ک ماماݧ ب دادم رسید حاج خانم با یہ بار حرف زدݧ ک نمیشہ انشااللہ چند بار همو ببینن حرف بزنـݧ بعد سجادے سرشو انداختہ بود پاییـݧ اصـلا انگار آدم دیگہ اے شده بود قــرار شد ک ما بهشوݧ خبر بدیم ک دفہ ے بعد کے بیاݧ بعد از رفتنشوݧ نفس راحتے کشیدم و رفتم سمت اتاق ک بوے گل یاس و احساس کردم نگاهم افتاد ب دستہ گلے ک با گل یاس سفید و رز قرمز  تزيئـݧ شده بود عجب سلیقہ اے مـݧ و باش دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم... شب سختے بود انقد خستہ بودم ک حتے ب اتفاقات پیش اومده فکر نکردم و خوابیدم صب ک داشتم میرفتم دانشگاه خدا خدا میکردم امروز کلاسے ک با هم داشتیم کنسل بشہ یا اینکہ نیاد نمیتونستم باهاش رودر رو بشم  داشتم وارد دانشگاه میشدم ک یہ نفر صدام کرد سجادے بود بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودموݧ شیر بودم خانم محمدی...❓❓❓ شهادت شوخی نیست...😌 قلبت را بو میکنند❤ اگر بوی دنیا داد رهایت میکنند...😔 °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
💞 📚 خانم محمدے❓❓❓❓ سرمو برگردوندم ازم فاصلہ داشت  دویید طرفم نفس راحتے کشید.سرشو انداخت پاییـݧ و گفت سلام خانم محمدے صبتوݧ بخیر موقعے ک باهام حرف میزد سرش  پاییـݧ بود اصـݧ فک نکنم تاحالا چهره ے منو دیده باشہ  پس چطورے اومده خواستگارے الله و اعلم _سلام صبح شما هم بخیر ایـݧ و گفتم و برگشتم ک ب راهم ادامہ بدم صدام کرد ببخشید خانم محمدے صبر کنید میخواستم حرف ناتموم دیشب و تموم کنم راستش...من... انقد لفتش داد کہ دوستش از راه رسید (آقای محسنی )پسر پر شرو شور دانشگاه رفیق صمیمیے سجادے بود اما هر چے سجادے آروم و سر بہ زیر بود محسنی شیطون و حاضر جواب اما در کل پسر خوبے بود رو کرد سمت مـݧ و گفت بہ بہ  خانم محمدے روزتون بخیر سجادے چشم غره اے براش رفت و از مـݧ عذر خواهے کرد و دست محسنے و گرفت و رفت خلاصہ ک تو دلم کلے ب سجادے بدو بیراه گفتم اوݧ از مراسم خواستگارے دیشب ک تشیف آورده بود واسہ بازدید از اتاق اینم از الان داشتم زیر لب غر میزدم ک دوستم مریم اومد سمتم و گفت بہ بہ  عروس خانم چیه چرا باز دارے غر غر میکنے مث پیر زنها❓❓❓ اخمے بهش کردم گفتم علیک سلام  بیا بریم بابا کلاسموݧ دیر شد خندیدو گفت:اوه اوه اینطور ک معلومه دیشب  یه اتفاقاتی افتاده. یارو کچل بود❓❓❓زشت بود❓❓❓ نکنه چایے رو ریختی رو بنده خدا❓❓بگو مـݧ طاقت شنیدنشو دارم دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالا حالا ها احتیاج داری  ب ایـݧ فک.تازه اول جوونیتہ تو راه کلاس قضیہ دیشب و تعریف کردم اونم مث مـݧ جا خورد تو کلاس یه نگاه ب من میکرد یہ نگاه ب سجادے بعد میزد زیر خنده. نفهمیدم کلاس چطورے تموم شد کلا تو فکر دیشب و سجادے و....بودم خدا بگم چیکارت کنه مارو از درس و زندگے انداختے.... °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
از پشت پنجره ی بارانی اتاقم☔️🏙 از پشت لاله های 🌷 آفتاب خورده ی این شهر🌃🏙 برایت می نویسم🖊 سلام مولاے دلتنگی🌸🍃 متن ارسالی مخاطبین احرار (سپیده اباذری) صلوات براے سلامتی امام ورهبرمون💛 #اللهم‌صل‌علـےمحمـد‌وآل‌محمـد‌وعجـل‌‌فرجهم⭐ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌠 #التماس_دعا_براےخادماےکانال🍃 #شبتون_خدایے⭐ °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
کبوترهای نامه رسان[🕊] دوشنبه ها✨ ازصحن دل ما[❤️]تا بقیع و مدینه💛💚 عرض ارادت مان را تقدیم شما می کنند!🌹🍃  سلام بر امام مجتبی✋  سلام بر سیدالشهداء✋ #دوشنبه_های_امام_حسنی #دوشنبه_های_امام_حسینی °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°