eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ برآورد امنیتی سال ۲۰۲۱ اسرائیل درباره انتقام سخت و جنگ با ایران ✍️مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، آی‌ان‌اس‌اس، ارزیابی راهبردی سالانه خود از شرایط امنیتی اسرائیل در سال ۲۰۲۱، درباره برجام، جنگ و انتقام سخت ایران منتشر کرده است. متن ذیل نگاهی کوتاه به این ارزیابی است: 1️⃣ برجام درباره بازگشت آمریکا به برجام، رویکرد اسرائیل هماهنگی و گفتگو با دولت بایدن برای رسیدن به یک برجام جدید و متفاوتتر از سال 94 است. مهمترین خواسته های اسرائیل نیز طولانی شدن مدت زمان تعهدات ایران مثل بند غروب و گسترش نظارت ها در «هر زمان و هر جا» است. نکته جالب این است که برجام جدید مدنظر اسرائیل تفاوت چندانی با برجام مدنظر بایدن و دموکرات ها ندارد. 2️⃣ انتقام سخت مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، آی‌ان‌اس‌اس معتقد است که ایران اسرائیل را دخیل در ترور شهید سلیمانی، فخری زاده و خرابکاری هسته ای در نطنز می داند. مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل نوشته است که از نظر ایران، «هنوز با اسرائیل تسویه حساب صورت نگرفته» و ممکن است سرانجام به این اقدامات پاسخ دهد. در برآورد امنیتی اسرائیل انتقام سخت قطعی خواهد بود. این مرکز به تصمیم‌گیرندگان نظامی، امنیتی و کادر سیاسی اسرائیل توصیه کرده که آمادگی برای رویارویی با «تهدیدهای ایران» و احتمال ضربات سنگین به پشت جبهه اسرائیل را جدی‌تر از هر زمان دیگر تلقی کرده و «راهبرد واحدی» در پیش بگیرند. 3️⃣ جنگ با ایران بر اساس گزارش مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، آی‌ان‌اس‌اس، این رژیم تنها در صورتی وارد جنگ با ایران خواهد شد که به ادعای آنها ایران گام‌های رسیدن به توانایی هسته‌ای نظامی را ادامه دهد. نکته اساسی درباره جنگ با ایران در گزارش آی‌ان‌اس‌اس، این است که اسرائیل همچنان همانند چند سال اخیر معتقد است که به تنهایی نمی تواند با ایران وارد جنگ بشود و باید آمریکا را همراه خود داشته باشد. 4️⃣ محور ایرانی- شیعی مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل حضور نظامی ایران، حزب‌الله، حکومت سوریه، گروه های نظامی همسو با ایران و «اقدامات تهاجمی از غرب عراق» را نزدیک‌ترین تهدید برای اسرائیل توصیف کرده است. مرکز یادشده گفته است که اسرائیل در سال جاری میلادی نیز «باید» فعالانه برای «تضعیف محور ایرانی- شیعی» در مرزهای نزدیک به اسرائیل اقدام کند. مهمترین راهبرد مقابله با محور ایرانی- شیعی نیز ادامه حملات هوایی اسرائیل در سوریه، عراق و سایر نقاط دیگر خاورمیانه بیان شده است. حملات هوایی اسرائیل که در سال میلادی گذشته، ۵۰۰ مورد حمله به «اهداف ایران و متحدینش» در سوریه و منطقه اعلام شده، تاکنون آورده مهمی برای آن بیان نشده و مهمترین هدف آن که جلوگیری از تقویت گروه های نظامی همسو با ایران در عراق، سوریه و لبنان اعلام شده نه تنها محقق نشده بلکه در ماه های اخیر این گروه ها از افزایش توان نظامی، موشکی و پهبادی خود همواره سخن گفته اند. همچنانکه ارزیابی مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در مورد لبنان نیز گفته است که بحران عمیق داخلی آن کشور در سال ۲۰۲۱ ادامه خواهد یافت اما این امر «حزب‌الله را از کوشش برای تقویت نظامی و کمک به سازماندهی عملیات های مورد نظر ایران» بازنخواهد داشت. 5️⃣ وضعیت داخلی اسرئیل در2021 مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در گزارش سالانه خود از انسجام ملی و عواقب بحران‌های داخلی به عنوان یکی از سه تهدید جدی برای این کشور نام برده است. این گزارش افزوده که جامعه اسرائیل در رهگذر بحران کرونا، اوضاع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حکومت‌مداری چندگانه که در مدیریت مقابله با بیماری کرونا پدیدار شد و اداره دولت با بودجه تنخواه‌گردان، بدلیل نبود لایحه بودجه در دو سال، چندپاره شده است. 🇮🇷 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
هدایت شده از عاکف سلیمانی
وقتی رسیدیم اداره رفتم اتاقم و زنگ زدم به بهزاد گفتم عاصف و مهدی و خانوم میرزامحمدی و حسن و بگه بیان اتاق من! حدود بیست دقیقه‌ای طول کشید تا بیان دفتر. چون هنوز بعضی نرسیده بودن... از طرفی به بهزاد گفتم همه‌ی این حضرات باهم بیان. وقتی وارد شدن، نشستن دور میز جلسات. صدام و بردم بالا گفتم: «معلومه اینجا چه خبره؟ معلومه چتون شده؟ معلومه دارید چیکار میکنید؟ اینجا شده جنگل و عین باغ وحش و منم شدم مسئولتون. این چه وضعیه که یه زنیکه لمپن و نمیتونید رهگیری کنید. آخه چقدر شماها ضعیف شدید که نمیتونید دور تا دور یک ساختمون و پوشش بدید. کجا درس خوندید؟ کجا آموزش دیدید؟ کی شمارو آورد ضدجاسوسی؟» یادمه یه زوم کن پر اسناد و مدارک روی میزم بود که مربوط به همین پرونده میشد. بلند کردم و پرت کردم سمت عاصف گفتم: «میبینی بیشعور؟! اینا همه گندهایی هست که تو به بار آوردی. حالا هم عرضه نداری متهمی که کنارته رو کنترلش کنی. بخدا من در عجبم تو یه هویی چت شد که انقدر خنگ شدی. من در عجبم که چیشد تو یه هویی انقدر احمق شدی.» صدام و بردم بالاتر گفتم: +خانوم میرزامحمدی. شما اونجا چیکار میکردید؟ خواب تشریف دارید؟ نمیتونید کار کنید استعفا بدید برید خونه‌تون. گفت: _آقای سلیمانی من توی رستوران بودم. اما واقعا نفهمیدم چیشد. +پس عمه من باید می‌فهمید چی‌شده؟ کجا رو داشتی نگاه میکردی که سوژه به این راحتی در رفته؟ مجددا به عاصف گفتم: «عاصف، به روح فاطمه زهرا دلم میخواد انقدر بزنمت صدای تا سه ساعت زوزه بکشی و کف و خون بالا بیاری. حالم داره ازت به هم میخوره. دقیقا همون اشتباهی رو که مدت‌ها قبل سر پرونده عزتی داشتی، الان هم همون اشتباه و تکرار کردی.» عاصف گفت: _حاجی چیشد دقیقا؟ +دقیقا و باید به تو بگم؟ دقیقا و ندیدی‌؟ دهنش استخون بود داشت میرفت. روم و کردم سمت مهدی و حسن گفتم: «شما دوتا اونجا چیکار میکردید؟ دور ساختمون و نباید چک میکردید؟» جوابی نشنیدم. دیدم عاصف نشست، زوم کنی که به سمتش پرت کردم و داره از روی زمین جمع میکنه. به خانوم میرزامحمدی و مهدی و حسن گفتم برن بیرون... وقتی رفتن، به عاصف گفتم: +میدونی دختره برگشته بود سمت خونه؟ با تعجب گفت: _نه!!!!! واقعا نفهمیدم! +به روح پدر شهیدم شانس آوردی. به روح رسول الله شانس آوردی. اگر این دختره من و صادق و میدید، اگر ذره ای بو می‌برد که سیدرضا با برنامه از پیش طراحی شده اون و زد، عاصف کاری میکردم تا مرغ‌های آسمون به حالت ناله کنند. خیلی از دستت شاکی‌ام. الانم از اتاق من برو بیرون نمیخوام قیافه‌ت و ببینم. چیزی نگفت و رفت. دقایقی گذشت و بهزاد زنگ زد اتاقم گفت: «حاج کاظم «معاونت کل سازمان (....) در کشور اومده اینجا و میخواد ببینه شما رو.» فورا بلند شدم رفتم بیرون، تا دیدیم هم و، رفتیم توی آغوش هم! گفتم: +دورت بگردم حاج آقا، چرا نیومدید اخل؟ _داشتم رد میشدم، صدات انقدر بلند بود، از چند لایه در و دیوار هم عبور میکرد و توی سالن یه کم پیچیده بود. گفتم ببینم چیشده که انقدر عصبانی هستی. آهی کشیدم و گفتم: +تشریف بیارید داخل اتاقم. حاجی سری تکون دادو از دامادش بهزاد « البته اون موقع هنوز رسمی نشده بود» خداحافظی کرد و اومد رفتیم دفتر من! نشستیم باهم صحبت کردیم. گفت: _چت شده پسرم؟ چرا انقدر به هم ریخته ای؟ چرا انقدر عصبی هستی؟ +چی بگم حاج آقا. بخدا نمیدونم اینجا چه خبره! هر روز یه گند بالای گند اضافه میشه. آدم گاهی از بعضی ها توقع نداره انقدر گاف بزرگ بدن. _منظورت چیه؟ سر پرونده عاصف گیر و گور داری؟ +بله دقیقا. این نفهم اصلا معلوم نیست چش شده. _ خودت و کنترل کن پسرم. خوب نیست، در شان تو نیست. برای رفتار سازمانیت و مسائل انضباطی تو گرون تموم میشه. من شرایطت و درک میکنم که از لحاظ روحی حتی یه مدت سمت افسردگی رفتی و دلیل پرخاشگری و بی تابی تو هم مرگ یا شهادت همسرته که برای من اندازه دخترم مریم عزیز بوده! اما تو اصلا مسیر درستی رو نمیری. سرم و انداختم پایین. احساس شرمندگی میکردم جلوی همه.. حتی از عاصف و نیروهایی که زیر نظرم توی پرونده کار میکردن بابت اخلاق گندم خجالت میکشیدم... حاج کاظم گفت: _تو الان نگران چی هستی؟ +نگران عاصفم! _اشتباه کرده و باید تاوان پس بده. +بحث این نیست، بحث اینجاست که معلوم نیست این دختره چندنفر و سوژه کرده و ما هنوز خبر نداریم. _یعنی چی؟ +حاج آقا سیف میگه، چندتاپرونده دیگه ای هم هستند که مرتبط با همین مسئله هست، اما ما هنوز هیچ سرنخی از کِیس پرونده خودمون که عاصف هدفش قراره گرفته بدست نیاوردیم. از طرفی این دختره مبهم هست، هیچ اطلاعاتی ازش نداریم. نتونستیم چهارتا عکس درست و درمون ازش توی یک دهه اخیر پیدا کنیم. _آخرین اطلاعاتتون چیه؟ +اسمش و به عاصف دروغ گفته، با عمل جراحی تغییر قیافه هم داده!
هدایت شده از عاکف سلیمانی
حاجی گفت: _دیگه چی دارید ازش؟ +از طریق برادرانمون در حزب الله لبنان تونستیم یه سری اطلاعاتی بدست بیاریم که اونا هم اطلاعاتشون کامل نیست. _چه اطلاعاتی؟ +به لبنان و ترکیه سفر داشته اما اسمش در هیچ کجا ثبت نشده. _مگه میشه؟ +فعلا که شده. _بیشتر توضیح بده! +معلوم نیست با چه هویتی از ایران رفته! همه چیز مبهم و گُنگ هست. _خیل خب. نگران نباش. ان شاءالله درست میشه. فقط سعی کن کما فی السابق صبرت و بیشترکنی. +چشم. _هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم. +نوکرتم حاجی. دیدم از توی جیب کتش یه انگشتر در‌آورد، خوب که دقت کردم فهمیدم سنگش عقیق هست. گفت: «این مدتِ دوماهی که در ایران نبودم و یمن بودم، از یکی از شهدای یمنی قبل از شهادتش گرفتم. روزی تو هست. بزار دستت اگر اندازه میشه.» گرفتم و گذاشتم دستم. حس عجیبی بهم میداد اون انگشتر و هنوزم دارمش. من و حاجی هم دیگرو بغل کردیم و بعدش خداحافظی کرد و رفت بیرون از اتاقم. نگاه به انگشتر میکردم، یاد شهید اوویس «عقیق پرونده » می افتادم! بگذریم... فقط میتونم بگم دلم کباب شده بود! کپی فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمه گاه ولایت و نام عاکف سلیمانی مجاز است. وگرنه رضایتی درکار نیست. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
⭕️ رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونسیتی: دستور آماده‌سازی طرح حمله احتمالی به ایران را داده‌ام! این تهدید رسمی برسد دست آن احمق‌هایی که با دولت جدید بایدن مخفیانه طرح مذاکره روی توان موشکی و قدرت بازدارندگی کشور را می‌ریزند. راستی از غریق کوشک بپرسید چه خبر از دنیای گفتمان‌ها.... ✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از عاکف سلیمانی
یک هفته ای میشد که بچه‌ها نزدیک خونه دختره مراقبت میکردن تا ببینن بیرون میاد یا نه! اما خبری ازش نبود. از طرفی هم حتی به عاصف زنگ نمیزد و موقعی هم که عاصف تماس می‌گرفت، گوشی دختره خاموش بود. عاصف چندبار رفت در خونه‌شون اما کسی درو باز نکرد. همه تعجب کرده بودیم. نمیشد کاری هم کرد. از طرفی شب‌ها برق خونه‌شون خاموش بود. یادمه که هم من، هم حاجی سیف، وَ هم اینکه تموم بچه‌های مرتبط با این پرونده کلا توی آمپاس بودیم. یه روز نشسته بودم و داشتم فکر میکردم که باید چیکار کرد و در حال آنالیز و تحلیل پرونده بودم، تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود: «دختره شک کرده و احتمال داره فهمیده باشه به خونه‌شون نفوذ کردیم.» چیزی جز این نمیتونست باشه. از طرفی هم زیر 5 درصد احتمال میدادیم خودکشی کرده و نمیخواسته دست ما بهش برسه. اما این احتمال خیلی ضعیف به نظر می‌اومد. چون اگر خودکشی کرده بود باید یک بوی نامطبوع از اون خونه می‌اومد یا سر و کله مادربزرگه پیدا میشده. چون ما از همون دقایق اولیه که از خونه اومدیم بیرون، بچه‌های من کل موقعیت‌رو زیر نظر گرفته بودن. اما با این اتفاق، به معنای حقیقی کلمه دستمون بسته بود و عملا نباید از طرف ما هیچ اقدامی صورت میگرفت. حتی ماموران برق و آب هم رفتند در خونه سوژه تا کنتور و چک کنند، بازهم کسی در و باز نمیکرد. یک هفته‌ای گذشته بود و یه روز که مشغول کار بودم، بهزاد تماس گرفت با من گفت: _حاجی دختره با عاصف تماس گرفته. عاصف خان هم پشت در هستن. میخوان شمارو ببینند. +بهش بگو بیاد. رفتم اثر انگشت زدم و لحظاتی بعد عاصف اومد ... گفتم: +خوش خبر باشی. _حاجی دختره تماس گرفته. به بچه ها گفتم فایل شنود و بفرستند روی سیستم شما! +کار خوبی کردی. سیستم و روشن کردم، فایل و چک کردم... دختره به عاصف توضیح داد که مریض بودم و نتونستم تماست و جواب بدم و... که منم باور نکردم. به عاصف گفته بود: «امشب میای دنبالم؟ دوست دارم با هم بریم بیرون!» عاصف گفت: «امروز خیلی کار دارم!» دختره گفت: «تورو خدا بیادیگه» عاصف گفت: «عزیزم باور کن سرم شلوغه! باید برم تا اراک.» دختره گفت: «خب بعدش بیا دیگه. مگه قرار هست بمونی؟ مگه کجا میخوای بری؟» عاصف گفت: «برای یه ماموریت خیلی مهم باید از طرف محل کارم برم تا اراک!» دختره با یک کرشمه و طنازی خاصی گفت: «من و نمیبری عزیز دلم؟» عاصف خندید و گفت: «امان از دست تو!» دختره با یک شیطنت خاصی گفت: «حالا میای یا نه؟» عاصف گفت: «بهت قول نمیدم برای امشب، تا یه وقت بد قول نشم! اما اگر به موقع رسیدم و خسته نبودم، میام دنبالت با هم میریم شام میخوریم و یه چرخی هم میزنیم. اگر امشب نشد، اما فردا حتما میام میبینمت!» زیاد با هم صحبت نکردند. من شک کردم به ماجرا. احساسم و تجربه یک دهه و خرده‌ای کار من در سیستم اطلاعاتی کشور این و میگفت که کاسه‌ای زیر نیم کاسه‌ست و ممکنه امشب یا اگر فردا همدیگر و دیدند هر گونه اتفاقی رخ بده! اما پیش بینی اون اتفاقات کمی دشوار بود. ما حتی پیش بینی اینکه به عاصف بخواد آسیب بزنه رو هم در تحلیل‌ها و فرضیه‌های خودمون قرار دادیم! فورا با دفتر حاج آقای سیف هماهنگ کردم تا بهم وقت ملاقات فوری بدن و بتونم اطلاعات و اخبار و گزارشات و بهشون برسونم. نکاتی رو فرمودند که من الان به طور کامل چیزی نمیگم، اما شما خودتون در ادامه میخونید. عاصف قرار بود اون روز به یک ماموریت مهمی بره که از اینجا به بعد قرار شد طبق پیشنهادی که به حاج آقای سیف مدیر کل بخش ضدنفوذ «ضدجاسوسی» و ضد تروریسم دادم و ایشون هم دقیقا با من هم نظر بودند، پروژه رو پیش ببریم. عاصف برای ماموریت به اراک آماده و سپس عازم شد. موضوع ماموریتش هم یک سری بررسی‌های میدانی و امنیتی و... در یکی از سایت‌های اتمی اراک بود. وقتی عاصف رفت، تمام مسائلی که باید مورد بررسی و ارزیابی قرار میگرفت و گزارشات نهایی درمورد یکی از سایت‌های اتمی رو برای ما می‌آورد، نوشت و در پوشه‌ای قرار داد. عاصف اون روز غروب ساعت 7 عصر از اراک به تهران برگشت، وَ بعدشم طبق قراری معین با اون دختره همدیگرو دیدند. پس دقت کنید، یعنی بعد از اراک، مستقیما به اداره بر نگشت و رفت سراغ دختره. اما در زمانی که عاصف و دختره با هم بودن، من و تیمم کجا بودیم؟
هدایت شده از عاکف سلیمانی
اون روز تعقیب و مراقبت به طور نامحسوس توسط خانوم میرزامحمدی صورت گرفت. عاصف اون شب برخلاف همیشه، نمازش و دیر خوند. رفت دختره رو سوار کرد و اومدن سمت امام زاده صالح تجریش، ماشین و یه گوشه ای پارک کرد و رفت داخل امام زاده، اما دختره بنا بر گفته ی خودش به دلیل عذر شرعی از ورود به امام زاده برای خواندن نماز و... خودداری کرده بود. به بهزاد که توی اتاقم نزدیکم ایستاده بود گفتم: «تصویر داخل خودروی عاصف و بنداز روی مانیتور شماره 3 اتاقم. بقیه مانیتورها رو روشن کن. مانیتور شماره 3 میخوام. لطفا با کیفیت باشه.» کاری که به بهزاد گفتم انجام داد. همزمان دیدم دختره برگشت و روی صندلی عقب‌رو نگاه کرد. دوربین ما توی جعبه دستمال روی داشبور کار گذاشته شده بود. وقتی برگشت به عقب نگاه کرد، همون چیزی رو دید که انگار دنبالش بود. «یه کیف روی صندلی بود با چندتا پرونده که سرش کمی پیدا بود.» از توی دوربین میدیدم که دختره داره چیکار میکنه. از داخل کیف خودش یه چیزی در آورد. به بهزاد گفتم تصویر و زوم کن روی شی‌ئی که دست دختره‌ست. وقتی تصویر و زوم کرد، یه خودکار به چشمم خورد. لحظاتی بعد دختره مجددا برگشت و کیف عاصف و که داخلش پرونده گزارشات سازمان اتمی بود، ازداخل کیف کشید بیرون و ازشون عکس گرفت. با چی؟ با همون خودکار!!! خودکار، خودکار جاسوسی بود و کاربردش برای عکسبرداری و تهیه فیلم از اماکن و اسناد امنیتی برای کارهای اطلاعاتی و امنیتی بود. عاصف بعد از نماز اومد سوار ماشین شد و با دختره رفتند برای خوردن شام! بعد از شام هم یه چرخی توی خیابون زدن، بعدش دختره رو رسوند تا درب منزلش و ازش جدا شد. کپی فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمه گاه ولایت و نام عاکف سلیمانی مجاز است. وگرنه رضایتی درکار نیست. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
📌 آدرس غلط... 🔰 واکنش روحانی به احضار وزیر ارتباطات به دادسرا ‼️ ، رئیس‌جمهور: از وزیر ارتباطات فعلی و قبلی تشکر می‌کنم، کار عظیمی کردند، کسی را برای پهنای باند نمی‌توانند محاکمه کنند، اگر کسی را برای پهنای باند می‌خواهید محاکمه کنید،باید من را محاکمه کنید.‌ ‌ ❗️پهنای باند فساد را کم کرده، اگر می‌خواهید کسی را احضار کنید،باید من را احضار کنید، نه وزیر من را. اگر فضای مجاز نبود، که نمی‌توانستیم جلوی شیوع کرونا را بگیریم، چرا که افراد بیمار را با فضای مجازی کنترل می‌کنیم. 🔹از همه قوا، از نیروهای مسلح، از مردم و از کسانی که با دولت بد یا قهر هستند، خواهش می‌کنم در این ۶ ماه باقیمانده از دولت، بگذارید ما کار کنیم. 🔹وزیر ما وقت ندارد در میان ۳ قوه راه برود. وزیر بین قوا نداریم. بگذارید کارهای نیمه تمام را تمام کنیم. 👌 : احضار وزیر ربطی به پهنای باند ندارد/ به‌جای دادن، پاسخگوی وضع معیشت باشید 🔹باز هم آدرس غلط به مردم داده شد. احضار وزیر ارتباطات ربطی به پهنای باند ندارد. قوه قضاییه با توسعه پهنای باند موافق است. 🔹دولتمردان اگر قصد پاسخگویی دارند خوب است در ارتباط با کاهش ، وضعیت ، کنترل بازار و مرغ و تخم مرغ به مردم توضیح دهند که چرا وضعیت اینگونه است. 🇮🇷 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💻 خیمه گاه ولایت «کانال رسمی » ◀️ با کانال تخصصی از اوضاع سیاسی و امنیتی ایران و جهان باخبر شوید👇👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
🔻پاسخ ایران به لفاظی‎های رژیم صهیونیستی/رژیم صهیونیستی به چیزی کمتر از فروپاشی نباید فکر کند سخنگوی ستاد کل نیرو‌های مسلح با اشاره به اینکه اخیرا صهیونیست‎ها علیه ایران لفاظی کرده‎اند، تاکید کرد: اگر کوچکترین خطایی از آ‎نها سر بزند، هم پایگاه‌های موشکی را که آنها می‌گویند برای حمله به ایران طرح‎ریزی کرده‎اند می‌زنیم و هم در کمترین زمانِ ممکن حیفا و تل‎آویو را با خاک یکسان خواهیم کرد. وی افزود: آنها هنوز قدرت و اقتدار ایران را درک نکرده‎اند. بخش اعظمی از قدرت ایران را ظاهر نکردیم و برای دادن درس عبرت به دشمنان نگهداشتیم. رژیم صهیونیستی به چیزی کمتر از فروپاشی نباید فکر کند. ✅ @kheymegahevelayat
نظرات ارزشمند و مهم خود را پیرامون مستند داستانی امنیتی عاکف سلیمانی فصل چهارم برای ما ارسال کنید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر @ertebat_kheymegahevelayat
حاج‌آقای برای حل مشکل ازدواج گفتنِ ذکر «اسئل الله من فضله» را بسیار تاکید میکردن که با توجه گفته بشه تا ان‌شاالله برای فرد گشایش حاصل بشه ✅ @kheymegahevelayat
⭕️ آقاي دولت! كارت بانكي هزاران مهاجر در ايران رو بدون اطلاع قبلي يكباره قطع مي كني كه چي؟ با اين اقدام، آنهم همزمان با سفر هيات (پشتون) به ايران، مي خواي به تاجيك ها و هزاره ها (كه عمده مهاجران ايرانند) چه پيامي برسوني!؟ با كي داري لج مي كني!؟به اربابانت بر خورده؟ استوري يك همسر شهيد از لشكر فاطميون صدها هزار افغان در ايران در اين شرايط كرونا و سردي هوا نمي توانند از پول خودشان استفاده كنند. اين اقدام بدون اطلاع قبلي بوده ✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از عاکف سلیمانی
ساعت حدود 1 صبح بود که داشتم وسیله‌هام و جمع میکردم برم خونه! خسته و کوفته بودم و با حالت چرت داشتم اتاق کارم و جمع و جور میکردم. عادتم بود تا لحظه‌ای که وسیله‌هام و جمع نکردم، سیستمم و خاموش نکنم و هنوزم همینم، چون همیشه منتظر دریافت خبر جدید هستم. اومدم سمت میزم کیفم و بگیرم، دیدم یه خبر فوری برام اومد. خبر خیلی مهم بود و از طریق یک خط ارتباطیِ امن به من رسیده بود. مخاطبان محترم ، خبر اولی که برام اومد، از رابط ما در تشکیلات برادرانمون در حزب الله لبنان بود. برام نوشت: «برات یک هدیه فوری و خیلی مهم دارم. آدرس میدی بفرستم؟» فهمیدم یه خبر خیلی سری و مهم داره که درخواست خط امن‌تر و داره. طبیعتا وقتی نوشت «آدرس» یعنی تلفن و مسیر ارتباطی مکالمه‌ای امن نبود، بلکه درخواست آدرس ایمیل یک بار مصرف و محرمانه رو داشت. فورا با حاج عبدالله که از بچه‌های خودمون در امور سایبری مستقر در ضدنفوذ بود هماهنگ کردم و رفتم اتاقش، تا بساط و برای من و رابط واحد ما در تشکیلات حزب الله لبنان هماهنگ کنه! برگشتم دفترم. نشستم پشت سیستم و وارد شبکه شدم! بگذارید عرائضم و خلاصه کنم و وقتتون و نگیرم... خبر خیلی کوتاه و سری و مهم بود. نوشت: 2800/135: سلام دوست عزیزم. گزینه مورد نظر شما قبل از تفریح در لبنان و ترکیه، به شاگردی مخوف ترین مدرسه ای که 30 سال به دنبال رضی بودند در آمده. 135 کد من بود و 2800 کد همون رابط ما در حزب الله. بگذارید براتون بازترش کنم. منظورش از گزینه مورد نظر شما «همون آناهیتا نعمت زاده» بود که خودش و به عاصف نزدیک کرده بود. قبل از تفریح در لبنان و ترکیه هم منظورش «سفر مخفیانه به لبنان و ترکیه بوده!» به شاگری مخوف ترین مدرسه ای که 30 سال به دنبال رضی بودند در آمده، یعنی: «مرتبط با یگان 8200 است که اینها 30 سال به دنبال رضی«حاج عمادمغنیه» بودند و ترورش کردند.» در مورد یگان 8200 اسراییل در قبلا مفصل مطالبی رو عرض کردم که فایل پی دی اف آن در کانال در ایتا و تلگرام موجود هست و میتونید مطالعه کنید. مخاطبان ارجمند ، وقتی یاد اون شب می‌افتم، اگر بهتون بگم با این خبر خواب از چشمم و خستگی از تنم بیرون رفت، شاید باورتون نشه. با این خبری که بهمون رسیده بود، حالا دیگه میتونستیم راحت‌تر تصمیم بگیریم و پروژه رو پیش ببریم تا زیر ضربه دشمن قرار نگیریم، بلکه بالعکس، ما اون‌ها‌رو زیر ضربه ببریم. صبح روز بعد... منتظر بودم حاج آقا سیف بیان اداره. با رییس دفترش هماهنگ کردم تا من و در اولویت ملاقات با رییس قرار بده! همینم شد. وقتی اومد اداره از دفترش بهم خبر دادند که فوری بیا، حاج آقا منتظرته. ملاقات ساعت 8 صبح شروع شد، ساعت 11 صبح به پایان رسید. اون دیدار سه ساعته‌ی من و مدیر کل بخش ضدنفوذ «ضدجاسوسی» و ضدتروریسیم انقدر موثر بود که حالا در ادامه خودتون متوجه میشید چه برنامه‌ای رو طراحی کردیم! انقدر اون دیدار مهم بود که مدیر کل بخش ضدجاسوسی یکی از استان‌ها پشت درب اتاق سیف سه ساعت منتظر موند تا حاجی بهش بگه بیا داخل. هر از گاهی مسئول دفتر حاج آقا سیف زنگ میزد میگفت که همچنان آقای فلانی منتظرن تا شما رو ببینند، اما حاج آقا سیف به مسئول دفترش میگفت: «بهش بگو همچنان منتظر بمونه، چون فعلا جلسه مهمی دارم.» بگذارید الان نگم چه طرحی رو در اون جلسه سه ساعته ریختیم، اما همین و بگم که طرحی و ارائه دادم که حاج آقا سیف به شدت استقبال کرد و نظراتش و بهم در اون جلسه گفت و اگر به لطف خدا به نتیجه میرسیدیم قطعا سیلی سختی رو آمریکا و اسراییل و بخصوص شخص نخست وزیر رژیم کودک کش اسراییل یعنی از ما دریافت میکردند که تا سالهای سال جای اون بر صورت سگ نگهبان آمریکا در منطقه غرب آسیا «خاورمیانه» یعنی اسراییل باقی می موند! شما چه فکری میکنید نمیدونم! به نظرتون موفق شدیم یا شکست خوردیم؟ واقعا خیلی سخت بود. چون همیشه قرار نیست پیروز بشیم، اما... خدا بخیر کنه! روزها و هفته‌ها طی شد و ما میدیدیم که دختره خیلی به عاصف نزدیک‌تر میشه و عاصف هم خوب اون و فریب اطلاعاتی میداد. گاهی اوقات اون دختر تا پای ترور بیولوژیک عاصف پیش میرفت، اما عاصف آدم کار بلدی بود و به راحتی اون و دور میزد خداروشکر. اون دختر مسلح بود، اما حذف فیزیکی یک نیروی امنیتی اونم در اون شرایط به نفع پرستوی موساد یعنی آناهیتا نعمت‌زاده نبود. از طرفی هم دختره، یه هویی ارتباطش و قطع میکرد. دلیلشم این بود میخواست عاصف و کما فی السابق تشنه‌ی خودش نگه داره، اما غافل از اینکه عاصف تشنه خون اون بود. از حواشی بگذریم! در یکی از قرارها، آناهیتا مجددا از پوشه‌ها و محتواهای‌امنیتی که در پرونده‌های در دست عاصف وجود داشت وَ مربوط به تاسیسات اتمی بودو باید اون ها رو از جنبه امنیتی بررسی میکردیم، مجددا عکس‌برداری کرد.