eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
205 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🔹️قاب‌های منتشرنشده‌ای از روزی که حاج قاسم سلیمانی، شهید هنیه را به دیدار رهبر انقلاب آورد. 🔸حضور یحیی سنوار پس از آزادی سال ۲۰۱۱ در دیدار با رهبر انقلاب و روایت اسماعیل هنیه از حکم ۴۳۰ ساله زندان توسط صهیونیست‌ها برای او. 🔹️این برنامه به زودی توسط پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری منتشر خواهد شد. ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
تصویری از دکتر پزشکیان و دکتر قائم پناه (معاون اجرایی رئیس جمهور) در ماموریت مبارزه با گروهک تروریستی کوموله و دموکرات سال ۱۳۵۸ که نشان از فداکاری آنها در حفاظت از انقلاب دارد. این وظیفه و هنر ماست که از این ذخایر در مقابل هجوم شناختی صیانت کنیم و کما فی السابق از پتانسیل آنها در راه اعتلای انقلاب اسلامی بهره ببریم. ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
🔴مهدی امنیتی نبود، اما به خاطر اشتباه برادر زاده همسرش شهید شد... ↩️قسمت اول مهدی متولد73 بود و کارش مسئول دفتری یک شخصیت نسبتا مهم بود. سوای آن، به طور مستقل و به دلیل علایق شخصی در حوزه امنیتی و دفاعی کارهای پژوهشی انجام می‌داد و بخاطر نوع پژوهش و کارهایش، ارتباطات گسترده‌ای با برخی از مسئولین امنیتی و نهادها داشت. مهدی به همین خاطر خیلی از مسائل حفاظتی و امنیتی و اصولی را رعایت میکرد و از طرفی با مطالب و تحلیل‌ها و کارهایی که در حوزه سایبری کرده بود، حساسیت دشمن را برانگیخته بود و تحت رصد دائم دشمن قرار داشت؛ و بعضا مطالبش را دشمن بازتاب میداد و درمورد آن در رسانه‌های ضدانقلاب نظیر ایران اینترنشنال و رسانه‌های آموزشی اغتشاشات، درموردش بحث می‌شد. شبی از شب های سرد زمستان، بله برون برادرزاده سمیه خانم«همسر آقا مهدی» بود. هم سمیه، هم مادرش، هم برادرش که پدر داماد میشد، به مهدی اصرار کردند که تو باید در این مراسم باشی. مهدی علیرغم تمام اصرارها به مراسم بله برون برادرزاده همسرش نمیرود و درخانه می‌ماند و آن شب را ترجیح میدهد به کارهای پژوهشی و مطالعات و... برسد. و آن شب، شبی میشود که امضای شهادتش را در مراسم بله برون برادرزاده همسرش کلید میزنند. قبل از مراسم بله برون/ در خانه مهدی/ سمیه خطاب به مهدی: _مهدی جان عزیزم، واقعا نمیخوای بیای؟ مهدی لبخندی میزند و میگوید: +میدونی که نمیام. جوابم همونیه که گفتم. نه. سمیه که خانم متدین و اهل ملاحظه‌ای است و عاشق شوهرش، از مهدی ناراحت می‌شود اما بروز نمیدهد تا با مهدی وارد بحث نشود و یک وقت مهدی را عصبی نکند. پس از نه محکمی که از همسرش آقا مهدی می‌شنود، میگوید: _خیلی دوست داشتم که تو هم بیای. دیدی که خان داداشمم بهت زنگ زده. برادرزاده‌م مهرداد هم بهت زنگ زده تا بیای. اما همش میگی نمیام. بابا والله بزن بکوب نیست. بیا دیگه عشق دلم. مهدی دستی به موهایش میکشد و کمی چشمانش را می‌مالد و میگوید: +سمیه جان، ما چندساله ازدواج کردیم؟ _سه سال و نیم! +به طور کامل من و شناختی یا نه؟ _چطور؟ +چطور نداره. میدونی که وقتی میگم نه، یعنی نه، و حرفم تا آخر نه هست. و وقتی میگم بله و آره و مثبت جواب میدم، یعنی تا تهش بله و آره و جوابم مثبت هست و کمتر زمانی پیش میاد رای من عوض بشه. این و خوب باید فهمیده باشی. _خب عزیزم، دوست دارم تو هم باشی. همه دارن میان. فقط تو نیستی. +جان مادرت انقدر به من گیر نده و با من وَر نرو. الانم زنگ بزن به پدرت اینا بگو بیان دنبالت با هم برید خونه داداشت. سلام منم برسونید. تبریک منم برسونید. سمیه دور از چشم مهدی اخمی میکند و میگوید: «باشه.» مهدی میرود نزدیک میز آرایش سمیه که مشغول بافت موهایش بوده، دستش را روی شانه‌های همسرش میگذارد و بوسه‌ای نثار گردن و گونه‌های همسرش میکند. تقریبا همه می‌دانستند که مهدی روی ثبت عکس از خودش و همسرش چقدر حساس است. مهدی به همسرش سمیه میگوید: +عزیزم، دیگه سفارش نکنم. یه کم توی مهمونی بیشتر رعایت کن. اگر قراره ازت عکس بندازن، بگو با گوشی شخصیت عکس بندازن ازت؛ و عکس‌ها رو هم منتقل کن به فلش شخصی که داری. حواست باشه وقتی داری با گوشی شخصی‌ت عکس میندازی، کسی با گوشی شخصیش ازت عکس نگیره. _چشم عزیزم. حواسم هست. شما نگران نباش. شب بله برون/ منزل عروس خانم! خانواده داماد و عروس، همه در منزل پدر همسر مهرداد«داماد» جمع می‌شوند. مراسم انجام میشود و موقع انداختن عکس‌های آخر مراسم می‌شود. سمیه همسر مهدی تا اینجا حواسش بود که کسی از او تصویر یا فیلمی ثبت نکند و هربار کسی میخواست فیلم بگیرد، او چادرش را بیشتر جمع میکرد و حلقه صورتش را با چادر تنگ‌تر میکرد تا چهره‌اش به راحتی قابل تشخیص نباشد. موقع عکس انداختن سمیه خانم با عروس و داماد که میرسد، او به صراحت و با شجاعت کامل میگوید: «لطفا از من کسی عکس نگیره. من با گوشی شخصی خودم که الان میدمش به یکی از خواهرام، میگم از من و مهرداد و خانم گلش عکس بندازه.» به چندنفر از خانواده عروس بر میخورد و از این حرف دلخور میشوند، اما برای سمیه ذره ای مهم نبود که در این زمینه چه کسی از او ناراحت می‌شود. حتی اگر خانواده خودش هم ناراحت می‌شدند برایش مهم نبود؛ البته تقریبا خانواده سمیه با این موضوع کنار آمده بودند و برایشان موضوع تازه‌ای نبود. سمیه هم آنقدر روی خودش کار کرده بود که هیچ چیزی جز خواسته همسرش و یکسری اصولی که به او از اول زندگی گوشزد شده بود، مهم نبود. آن شب خیلی عادی تمام شد و همه رفتند سراغ زندگی شخصی‌شان. ✍ادامه دارد... ❌کپی و استفاده از این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال خیمه‌گاه ولایت مجاز است ❌ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
↩️قسمت دوم سه ماه بعد از بله برون...منزل پدر مهرداد«برادر سمیه_برادرخانم مهدی» آرین صمیمی‌ترین دوست مهرداد بود. تماس میگیرد و با مهرداد هماهنگ میکند تا همدیگر را ببینند. مهرداد مذهبی بود. مانند مهدی که شوهر عمه‌اش بود. اما آرین که رفیق او بود، به ظاهر مذهبی بود و در باطن «.....!» مهرداد آن روز به آرین میگوید بیاید به خانه پدرش. آرین به خانه پدر مهرداد رفت تا طبق معمول همیشه باهم قلیان بکشند. یک نکته را بگویم که همانطور که همه میدانید، معمولا در مراسم بله برون جز خانواده درجه یک و مهم عروس و داماد کسی حضور ندارد. اما در مراسم مهرداد و همسرش، آرین به دلیل اینکه بیش از حد با مهرداد صمیمی بود و رفیق گرمابه و گلستان یکدیگر و مثل برادر بودند، توسط مهرداد به آن مراسم دعوت میشود. موقع کشیدن قلیان، صحبت از شب بله برون می‌شود و آرین میگوید: _مهرداد شب بله برونت، اون خانمه که مذهبی بود، کی بود؟ تا حالا ندیدمش. مهرداد با حالت خاصی که به تو چه ربطی دارد، نگاهی به آرین می‌اندازد و میگوید: +چطور؟ آرین که از حرکت چشم‌های مهرداد جا میخورد، میگوید: _همینجوری! سپس کمی جا به جا میشود و دهانی پلاستیکی و یکبار مصرف قلیان را در می آورد و شلنگ قلیان را به مهرداد که وسواسی بود میدهد و میگوید: «بیا بگیرش. بکش حالش و ببر.» مهرداد تاملی میکند و میگوید: +عمه‌م بود. حالا چیشده مگه؟ _مجرده؟ +به تو چه! یعنی چی این حرفت؟ _بخدا منظوری نداشتم به جون تو و به رفاقت‌مون قسم. فقط سوال کردم. مهرداد من و تو صمیمی هستیم، این رفتارها ازت عجیبه ها... یعنی من و تا حالا نشناختی؟! من کی روی ناموس مردم نظر داشتم که حالا بخوام روی عمه تو نظر داشته باشم و«.....» مهرداد حرف های آرین را قطع میکند و میگوید: +آقاجان، عمه من متاهله. حالا میگی چیشده یا نه؟ _پس شوهرش کجا بود؟ چون اون دوتا عمه‌هات و که قبلا دیده بودم، شوهراشون بودن. این عمه‌ت و ندیده بودم و انگار شوهرشم نبود. +شوهرش نتونست بیاد. زیاد اهل اینطور مهمونی‌ها نیست. _که اینطور... حالا چرا موقع عکس انداختن شد اونطور گفته بود عمه‌ت؟ و اینجا بود که مهرداد دهن لقی کرد و آنچه را که نباید میگفت، گفت...«شوهرش محدودش کرده.» _مگه شوهر عمه‌ت چه‌کارست؟ +نمیدونم. یعنی هیچ کسی نمیدونه. میگن مسئول دفتر یکی از مسئولین انقلابی هست. الانم که میگن رفته سوریه و از اون طرف میره لبنان. دو سه هفته بعد از بله برون من رفته. _جدی میگی؟! بابا ای‌ول. چه شوهر عمه باحالی داری. عکسش و داری ببینم؟ +آره. مهرداد عکسی را که از مهدی داشت به آرین نشان میدهد و سپس گوشی خودش را قفل میکند. آرین آن روز خیلی زود از مهرداد خداحافظی میکند و جدا می‌شود و بعد از اینکه از مهرداد جدا می‌شود، میرود سمت میدان هفت حوض تهران پارس. وارد خانه ای که از قبل هماهنگ شده بود میشود. به محض ورود گوشی و لب تاپ و کیف و همه چیزش را تحویل میدهد. پس از تحویل لوازم و بازرسی بدنی با همراهی یک مرد تنومند سوار آسانسور میشوند و به سمت طبقه 3 آن خانه امن میروند. به محض ورود با استقبال یک زن روبرو میشود که نام آن زن اعظم است. آرین به سمت اعظم میرود و به هم دیگر دست میدهند. آرین روی یکی از مبل ها می نشیند و اعظم هم روبرویش. به آرین میگوید: _خب! تعریف کن چه خبر؟ +خبرهای مهمی دارم خانم. _میشنوم. +یکی از کسانی که متصل به سیستم امنیتی آخونداست، پیداش کردم. _صدبار نگفتم اتصالی نمیخوام؟ اصل جنس و میخوام! +خانم؛ این یارو، هم اتصالی هست، هم اصل جنس! اعظم بلند میشود و چندقدم راه میرود؛ سپس به آرین نگاهی می‌اندازد و میگوید: _دقیق تر حرف بزن. آرین که فهمیده اعظم مست است و زیادی هم مصرف می‌کند، زیر لب و آهسته فحشی را حواله اعظم می‌کند و به خودش میگوید «شل ناموس انقدر مست کرده که واضح تر از این‌هم حرف بزنم نمی‌فهمه.» و وقتی می‌بینید اعظم دارد میخ‌کوب نگاهش می‌کند، خودش را جمع می‌کند میگوید: +راستش خانم، شوهر عمه یکی از دوستانم، یه مدت توی یکی از تشکیلات‌های امنیتی حکومت آخوندا کار میکرد. خودشم پروژه بگیرِ تشکیلات حکومته. با اونی که رفیق شدم و دوساله که باهمیم، میگفت مسئول دفتر یکی از انقلابی‌ها هست. حالا دیگر اعظم چهارشاخ میشود تا حرف‌های آرین را با دقت بیشتری گوش کند؛میگوید: _خب، تندتر توضیح بده بچه‌جان. +راستش خانم الان هم سوریه هست. _برای چی؟ +با یه تیم امنیتی که بهش اطمنیان دارن متصل شده تا کارهای پژوهشی خودش و بابت مقاومت در سوریه انجام بده. _به جز این فک زدن مستندات چی ازش داری؟ +هیچچی. _پس به قبر ننه بابات خندیدی که اومدی اینجا. آرین از عصبانیت در حالت مستی اعظم می‌ترسد و کمی عقب می‌کشد و به مبل خودش را می‌چسباند... اعظم می‌گوید: _بار آخرت باشه دست خالی میای اینجا و وقت من و میگیری.
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
+خانم، حتما مستنداتش و براتون جور میکنم. _چه‌طوری؟ آرین مکثی می‌کند و میگوید: +اگر عجله دارید شمارش و میدم و گوشیش و هک کنید. اعظم تأملی میکند و لبخندی میزند، سپس به محافظش که دم درب هال و پذیرایی ایستاده است میگوید: «بگو کیفش و بیارن داخل. به فائزه هم بگو بیاد اینجا کارش دارم.» محافظ غول و چماق اعظم میرود سراغ فائزه و به او میگوید «خانم با تو کار داره» و از همان طرف هم به پارکینگ میرود و دقایقی بعد با کیف و گوشی متعلق به آرین وارد سالن پذیرایی میشود و کیف را می اندازد روبروی آرین... اعظم میگوید: _گوشیت و روشن کن! +چشم خانم. اعظم همانطور که مشغول راه رفتن بود و دور سالن هال و پذیرایی میچرخید و قهوه‌اش را می‌خورد و سیگارش را می‌کشید، افکار زیادی به سرش پرسه میزد... ناگهان با صدای نسبتا بلندی به آرین گفت: «چه غلطی میکنی؟ زودتر...» آرین دستپاچه میشود و میگوید: «چشم خانم. بزارید روشن بشه.» گوشی را که روشن میکند، به اعظم میگوید: «روشن شد خانم.» همزمان فائزه وارد می‌شود و اعظم به او میگوید: _شماره مهرداد و سوژه و زنش و ازش بگیرو روی هک گوشیشون کار کن. کل گالری گوشی هدف رو برام خالی میکنی. سپس رو به آرین میکند میگوید:«برو. خبرت میکنیم.» آرین میرود و سه روز بعد به او خبر میدهند تا به خانه امنی که سمت خیابان دولت که حوالی شریعتی بود برود. آرین به آن خانه امن میرود و با اعظم ملاقات میکند. لحظاتی گذشته بود و آرین همانطور که سرش پایین بود، ناگهان با صدای دو سکه طلا که روی میز عسلی روبرویش توسط اعظم پرت میشود به خودش می آید. در همان لحظه محافظی که نزدیک اعظم بود نزدیکش می آید و در گوش اعظم چیزی میگوید. اعظم سری به نشانه تایید تکان میدهد و محافظ اول به محافظی که کنار درب هال و پذیرایی ایستاده بود اشاره ای میکند. درب باز میشود و فائزه که هکر ماهری هم بود، با یک لب تاپ داخل می آید، سپس به سمت آرین می‌رود و در کنارش می‌نشیند. اعظم به فائزه میگوید: «عکسارو بهش نشون بده.» فائزه نتوانسته بود گوشی مهدی و همسرش را هک کند. دلیلش این بود که یک شماره عمومی داشتند و یک شماره مجازی و در مجازی هم هیچ عکسی نداشتند و هیچ عکسی هم رد و بدل نمی‌کردند. به همین خاطر فائزه نتوانست چیزی پیدا کند. اما مهرداد... مهرداد به دلیل حضور افسار گسیخته‌اش در مجازی و باز کردن لینک‌ها و فایل‌های ناشناس، گوشی‌اش توسط فائزه، آن‌هم با یک ترفند خاص و حرفه‌ای و فرستادن فایل PDF که آلوده به ویروس بود، هک شد. فائزه گالری گوشی مهرداد را رسما کپی کرده بود و حالا تصاویر را یکی یکی به آرین نشان می‌داد تا او بتواند مهدی را شناسایی کند و نشانش دهد. آرین همان تصویری که توسط مهرداد دیده بود را به فائزه نشان میدهد. فائزه هم لب تاپ را بر میدارد و به سمت اعظم میرود تا عکس را به او نشان دهد. اعظم همانطور که مشغول پک زدن به سیگارش بود و دودش تمام فضا را پر کرده بود، خیره به عکس مهدی که در لب تاپ فائزه بود میشود. سیگارش را خاموش میکند و به فائزه میگوید: «همین الان خیلی فوری بفرست به ایمیلم.» ✍ادامه دارد... ❌کپی و استفاده از این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال خیمه‌گاه ولایت مجاز است ❌ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
فائزه میرود و لحظاتی بعد تصویر را برای اعظم میفرستد. فائزه گوشی خود را چک میکند، سپس رو به آرین میکند و میگوید: «حالا میتونی بری.» آرین سکه هایش را از روی میزد برمی‌دارد و میرود. اعظم تصویر را در گوشی اش ذخیره میکند و همان شب آن را از طریق یک راه ارتباطی کاملا سری و امن برای رابط خود در امارات می‌فرستد و آن رابط هم از آنجا طی یک جلسه ای با افسر موساد، تصویر مهدی را که مرتبط با دستگاه اطلاعاتی و نظامی و امنیتی کشور بود میدهد تا از طریق او رد برخی فرماندهان عالی رتبه جمهوری اسلامی در خاک کشورهای دوست و همسایه زده شود. 40 روز بعد / سوریه ساعت 16:00 سشنبه دو نفر از زبده‌ترین نیروهای اطلاعاتی و شناسایی سرویس تروریستی موساد در خانه ای حومه سفارت ایران در دمشق مستقر می‌شوند. ایهود پس از ورود به خانه سیگار برگش را روشن میکند و روی مبل لم می‌دهد. به دبورا که یک دختر 31 ساله و امنیتی است میگوید: +همه چیز هماهنگه؟ _چقدر استرس داری ایهود؟ +یک پدری از این ایرنی‌ها در بیاریم که درس عبرتی بشه براشون. تا دیگه با جوجه های حماس و حزب الله بر علیه ما اقدام نکنن. _نگران نباش. حتما همینطوره. +دیشب بدجور مست کرده بودی؟ _همیشه یک شب قبل از عملیات های مهم عادتمه که مست میکنم. میخوام حال کنم. میخوام عیش و نوشم کامل باشه. +اون موقعی که توی شاباک بودی هم همین بودی؟ دبورا نگاهی به ایهود می اندازد و لبخندی تلخ میزند و چیزی نمیگوید. با دوربینی که پشت پنچره بود اطراف سفارت را چک میکند. ایهود مینشیند و لحظاتی بعد دبورا هم میرود نزدیکش مینشیند و عملیات را باهم بررسی میکنند. ایهود تصویر مهدی را روی مانیتور اتاق می‌اندازد و به دبورا میگوید: _این پسره مهدی فقط یک مرتبط هست با سرویس امنیتی. بیش از حد در رعایت مسائل امنیتی محتاط هست. به سختی تونستیم ردش و بزنیم. سه روز قبل هم از طریق مهدی تونستیم رد چندتا از نیروهای اطلاعاتی قدس و بزنیم. +این سه هفته که داریم همه چیز و دائم رصد میکنیم، این جوجه پژوهشگر بیشتر از هرکسی اصول امنیتی رو رعایت میکنه. ولی خب، دست بالای دست بسیار است و ما تونستیم روی اونا چتر اطلاعاتی پهن کنیم. ایهود قهقه ای میزند و میگوید: _خودتم میدونی، یه سردار و معاونش توی این جمع هست که باید تیم ترور این دوتارو یه جوری بزنه که اسماعیل قاآنی دیگه هوس نکنه مثل قاسم سلیمانی مستشار بفرسته اینجا و بشار هم بخواد براشون فرش قرمز پهن کنه. +عامل ما خبر داده که امروز میان سمت سفارت و از اونجا هم به سمت یکی از پایگاه های نظامی ایران سمت دیرالزور میرن. البته این پسره مهدی هیچ جایی همراهشون نیست. ولی خب ما تونستیم از طریق اون رد اینارو بزنیم. همون یکباری که با اینا بود، برای ما کلی فرصت مهیا شده تا با کسانی که مرتبط هست و شناسایی کنیم. ضمنا، عامل نفوذی ما در داخل ایران، همچنان سفید مونده. اما به دلیل برخی مسائل و عدم حساسیت رژیم آخوندی، باید اون و از ایران خارج کنیم. _باید حواسمون باشه و تیم ترور رو به موقع هدایت و حمایت کنیم. سه ساعت بعد توسط یکی از طراحان اصلی این عملیات و از طریق یک خط امن خبر میرسد که تیم ترور مستقیما ورود نمی‌کند و نقشه عوض شده و باید تیم اطلاعاتی و شناسایی موساد محل را ترک و تیم ترور در یکی دیگر از خانه‌های امن موساد در سوریه مستقر شود. قرار شد موقعیت دقیق تیم ایرانی توسط یک تیم رهگیری به اطلاع ارشدترین مقام عملیاتی موساد برسد. ساعت 21:00 همان شب/پس از تغییر نقشه عملیات تیمی از مستشاران امنیتی و نظامی ایران که 6 نفر بودند، همان شب در یک خانه امن چهارطبقه‌ای در دمشق مستقر می‌شوند. آن شب قرار بود چندتن از نیروهای حزب‌الله و ایران در آن خانه جلسه‌ای درمورد برخی مسائل برگزار کنند. خانه از قبل تحت رصد و اشراف نیروهای اطلاعاتی و عملیاتی موساد قرار داشت. تیم حزب‌الله در راه است، اما... ناگهان یک موشک ورق را برمی‌گرداند و شش تن از نیروهای اطلاعاتی و نظامی و امنیتی ایران در آن خانه شهید می‌شوند. و در آخر مهدی هم با اینکه عنصر گزینه مهم امنیتی و مهم نبود و دشمن میتوانست او را برای عملیات‌های دیگرش زنده نگه دارد و ارتباطات دیگر او را کشف کند، توسط یک عنصر ناشناس در یک تصادف ساختگی در تهران به شهادت میرسد. گاهی یک اشتباه، بلد نبودن برای((نه)) گفتن توسط یک عضو خانواده، و عکس گرفتن و لو دادن توسط یکی از افراد فامیل، یک انسان پژوهشگر متصل و اهل نشست و برخاست با سرویس اطلاعاتی و امنیتی کشور، هزاران کیلومتر آن طرف تر به شهادت میرسد و از طریق او رد خیلی از مستشاران امنیتی هم زده میشود.
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
اما مهدی چگونه به شهادت رسید... مهدی توسط یکی از افراد مرتبط با اعظم در یک تصادف ساختگی در جاده تهران به سمت قم، خودروی شخصی‌اش با سرعت بالا منحرف می‌شود. اما اعظم که بود. اعظم یک عنصر بهایی مخفی در ایران بود و یکی از تشکیلات‌های مخفی بهائیت در ایران را اداره می‌کرد و به اسرائیل خوش خدمتی می‌کرد. اما آرین چگونه جذب شد... آرین به دلیل مشکلات مالی در تور بهائیت قرار گرفت و مورد سوء استفاده واقع شد. والعاقبة للمتقین ✍پایان ❌کپی و استفاده از این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال خیمه‌گاه ولایت مجاز است ❌ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴ایران مقتدر 🔹️مقامات امنیتی آمریکا گفتند ایران به درخواست میانجی‌ها پاسخ نمی‌دهد هيچ‌وقت ایران را این گونه خشمگین ندیدیم. 🔸️حزب‌الله اما پاسخ میانجی‌گران را داده و گفته است، خارج از میدان جنگ صحبت نمی‌کنیم. 🔹️پس حالا می‌شود به یقین رسید که وزیر اردن برای التماس و خواهش از جمهوری اسلامی به تهران سفر کرده. https://virasty.com/KHEYMEGAHEVELAYAT/1722791823233367344 ➖➖➖➖➖➖ ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
این زن یعنی کاملا هریس، به احتمال زیاد در انتخابات آمریکا ترامپ را شکست خواهد داد و پیروز خواهد شد. کاملا هریس به احتمال قوی رئیس جمهور پس از بایدن خواهد بود. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سر شتری که حماس نحرش کرد را خواهیم برید 🔹️بنیامین نتانیاهو «سردسته جانیان»، دیوید بارنیا «رییس موساد»، یوآف گالانت «وزیر دفاع»، اسحاق هرزوگ «رییس جمهور جعلی»، رونین بار «رییس شاباک»، بتسالل اسموتریچ «وزیر دارایی رژیم» و... بازی که شما اراذل و اوباش در هفتاد و اندی سال گذشته آغاز کردید را، فلسطین تمام خواهد کرد. 🔸این یک بازی باخته برای شماست و یک پیروزی برای نسل سوم فلسطین، یعنی فرزندان1950 به این طرف و نوادگان قیام‌های شجاعانه فلسطینی در این چند سال اخیر که فاصله انتفاضه‌ها را کم و مستمر کرد. 🔹در روزهای پیش رو، نه یک ساعت، وَ نه یک شب، بلکه برای مدت طولانی‌تر،مجازات خواهید شد. شاید مجازات و انتقام این دفعه محدود به اصابت چند موشک نباشد. 🔸🔸🔹🔹رژیم کودک کش و جلاد صهیونیستی، وقتی این یادداشت سرگشاده به دستتان رسید، "" روی جملات تحریریه خیمه‌گاه ولایت فکر کنید."" 🔸️شما درگیر یک جنگ جدید طولانی خواهید شد. بگذارید برایتان مثالی بزنیم.‌ وقتی می خواهند حیوان کینه‌ای مثل شتر را ذبح کنند، ابتدا افسارش را دست فرد قوی می‌دهند و سپس نفر دیگری آن را نحر میکند. شتر می ترسد و تقلا میکند و جنب و جوشش زیاد میشود؛ برای همین خون بیشتری از او خارج میشود و زمانی که ضعف بر او عارض شد، توان ادامه کینه را ندارد و در نهایت تسلیم میشود. 🔹️سرِ آن شتری که حماس در 7 اکتبر نحرش کرد را خواهیم برید تا ملت‌هایی از این کینه آسوده باشند. ان‌شاءالله. ❌کپی این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال مجاز است ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رژیم صهیونیستی نرم افزار جدیدی برای اعلام رفتن شهرک نشینان به داخل پناهگاه ها درست کرده است 📲متن هشدار: شما باید بلافاصله وارد منطقه حفاظت شده شوید و تا دریافت پیام جدید در آنجا بمانید. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴آیت الله حائری شیرازی: آن روزی که به ما موشک می‌زنند خطرناک نیست، بلکه... 🔹️در جمع ما هستند کسانی که قبل از انقلاب، گرفتار زندان و شکنجه و اینها بودند و این حرف بنده را خوب متوجه می‌شوند. بازجو وقتی شلاق به دست می‌گرفت و می‌زد، موقع حساس وخطرناکی نبود، اما وقتی دستور می‌داد چلو کباب برای آقا بیاورید خطرناک بود! وقتی می‌گفت تلفن در اختیارش بگذارید تا به هرکه می‌خواهد تلفن کند،‌ آنوقت خطرناک بود. وقتی می‌گفت نامه‌ای بنویس به خانواده‌ات، آنوقت خطرناک بود. وقتی نمازخوان‌هایشان را می‌آوردند -اگر نمازخوانی داشتند که بیاید با این زندانی که نمازخوان هست صحبت کند خطرناک بود. 🔸️ساعت خطرناک آن زمانی بود که این فرد با خودش میگفت:«اینها آنطور هم بدذات نیستند که ما فکر میکنیم». گفتنِ این حرف همان، و سقوط کردن همان! یک ذره حسن‌ظن، انسان را ساقط میکرد. افرادی بودند که باآبرو به زندان رفتند، اما بی‌آبرو از زندان بیرون آمدند! اصلاً عوض شدند. مشی‌شان تغییر پیدا کرد، اصلاً آخرش ساواکی شدند. فردی بود مبارزه کرده بود،‌ زندان افتاد، بعد ساواکی شد؛ چون یک ذره به آنها پیدا کرد. یک ذره فکر کرد که در آنها رحم و انسانیتی هست. 🔹️آن روزی که به این مملکت، میزنند، خطرناک نیست. آن روزی که برای می‌آیند باید دست به دعا برداشت و استغاثه کرد و خود را به خدا سپرد! این ساعت‌ها خطرناک‌تر است! بمباران شهرها علامت ضعف آنهاست، چون امت آگاه‌اند، نمیتوانند با صحبت مردم را تسخیر کنند و لذا چوب میزنند! ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 |بمحض شروع حمله نيروهاى مسلح ما عليه رژیم صهیونیستی غاصب، چنین عمل کنید🇮🇷 🔹️تیم خیمه‌گاه ولایت قبل از آغاز عملیات ترکیبی، حمله ی رسانه ای علیه صهیونیست را آغاز کرده است. 🔸️شما مخاطبین گرامی، پست‌های خیمه‌گاه ولایت و خصوصا واکنش‌های صهیونیست‌های تروریست را برای دوستان خود بفرستید تا روایت مسلط، روایت حقیقت باشد. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
31.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه محصول دیگه هم داریم، که ترکیب ژل رویال 20 گرم، جنسینگ قرمز اصل 50 گرم، گرده نخل 50 گرم گرده گل درجه یک 200 گرم عسل مخلوط ( مخلوط عسل گون، آویشن ، گشنیز و کنار ) 800 گرم ✅خواص این معجون...👇👇 تقویت قوای جنسی ضدسرطان و جلوگیری کننده از سرطان تقویت سیستم ایمنی بدن ضد دیابت درمان ناباروری مردان و زنان تقویت اسپرم و تخمدان آرامش اعصاب ضد التهاب انرژی زا آنتی اکسیدان جلوگیری از ریزش مو جلوگیری از پوکی استخوان ضدافسردگی با این معجون قول میدم یک ماهه کلی تغییر کنی... 🚚هزینه ارسال هم کمافی‌السابق برای شما مخاطبان محترم خیمه‌گاه ولایت رایگانه ✅https://eitaa.com/joinchat/1595539821C25f1c56c25 @MAHSOLAT_IRAN جهت ارتباط با من👇 @irani_seyed
🐝عسل‌های طبیعی خیمه‌گاه ولایت موجود شد و سفارشات ارسال شد🍯 🧈🧈عسل‌های ما طبیعیه. ذره‌ای شک نکنید. اگر دنبال تقویت سیستم ایمنی بدنتون هستید اگر دنبال درمان مشکلات گوارشی خودتون هستید اگر ویتامین‌های مختلف بدنتون کم هست برای یک بار هم که شده عسل خیمه‌گاه ولایت و بخرید و میل کنید 🍯🍯امتحانش ضرر نداره. مشتری‌های ثابت ما همین مخاطبان خیمه‌گاه ولایت هستن که سه ساله از ما خرید میکنن ساکارز عسل 1 هست. کاملا طبیعی 🚛🚚برای شما مخاطبان محترم خیمه‌گاه ولایت تخفیف ویژه‌ای قائلیم. هزینه ارسال هم با ما است و برای شما رایگان. هم عسل تازه و طبیعی موجود داریم، هم ژل رویال که از بیماری‌های خطرناک جلوگیری میکنه. سود اندک حاصل از فروش این عسل خرج کارهای فرهنگی و جهادی و انقلابی می‌شه جهت ارتباط با من 👉 @irani_seyed
یوآو گالانت، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی: "امروز، من آمادگی ارتش اسرائیل را هم در دفاع و هم در حمله بررسی کردم. ما از نظر دفاعی، زمینی و هوایی بسیار آماده هستیم و آماده هستیم که به سرعت به حمله یا اقدام تلافی‌جویانه روی بیاوریم. دشمنان اگر جرات حمله به ما را داشته باشند، بهای سنگینی خواهند پرداخت." ✍خیمه‌گاه ولایت: منتظر باشید و فعلا در این وحشتی که جمهوری اسلامی برایتان ایجاد کرده و دارید انتظار موشک را می‌کشید، بمانید و بمیرید. مطمئن باشید اگر بعد از تنبیه شدن، مجددا غلطی کنید، جمهوری اسلامی جوری به شما سیلی خواهد زد که علیل‌تر از گذشته شوید. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴کاهش ساعت کاری مراکز دولتی در ۱۵ استان کشور 🔸با تصمیم دولت فعالیت مراکز دولتی در ۱۵ استان کشور در روز سه‌شنبه ۱۶ مرداد از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح است. 🔹درپی افزایش شدید دمای هوا و تداوم گرما و به منظور حفظ سلامتی هموطنان و مدیریت مصرف انرژی، فعالیت همه مراکز دولتی و بانک‌ها در ۱۵ استان کشور (به جز مراکز خدمات امدادی و اورژانسی) در تاریخ سه‌شنبه ۱۶ مرداد از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح خواهد بود. 🔸همچنین دورکاری برای کارکنانی که به خاطر شرایط جسمی امکان حضور در محل کار ندارند، بلامانع است. 🔹۱۵ استان به شرح زیر می‌باشند: استان تهران استان اصفهان استان البرز استان قم استان خوزستان استان مازندران استان گلستان استان خراسان رضوی استان کرمان استان فارس استان بوشهر استان یزد استان مرکزی استان سیستان و بلوچستان استان کرمانشاه ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff