📡پدیده «کودکان جاسوس» در انگلیس
🔷روزنامه انگلیسی «گاردین» در گزارشی، خبر فاش شده از مجلس اعیان انگلیس را منتشر کرد که سازمان اطلاعات این کشور در عملیات محرمانه مقابله با تروریسم و گروه های تبهکار و مواد مخدر، از کودکان برای جاسوسی استفاده می کند
🔷طبق این گزارش سن برخی از کودکان حاضر در عملیات، زیر 16 سال است و رئیس کمیته «بازرسی قانونی ثانویه» در مورد تاثیرات روانی و فیزیکی استفاده از کودکان به عنوان جاسوس به دولت این کشور هشدار داد.
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
🔴یک افشاگری تکان دهنده از خیانت مدیران دوتابعیتی
◀️نام مدیران سازمان محیط زیست در لیست ۲ تابعیتیها/ جاسوسی از اسکلهها و ترددهای سپاه
جواد کریمی قدوسی نماینده مشهد:
🔹در لیست ۱۰۰ نفره افراد ۲ تابعیتی نام تعدادی از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست ذکر شده که یا دارای گرین کارت آمریکا هستند و یا تابعیت آمریکا و یکی دیگر از کشورها را دارند.
🔹"کاووس سید امامی" که در زندان خودکشی کرد، بزرگترین جاسوس بود که در زمان خانم ابتکار در مناطق کویری حدود ۵۰۰ دوربین نصب کرد و با استفاده از این دوربینها ترددهای سپاه در مناطق خاص را رصد می کرد.
🔹جاسوسان دیگری هم تحت پوشش بررسی آثار جلبلکها در اقلیم ایران، از اسکلهها و تاسیسات دریایی سپاه در مناطق دریایی جاسوسی میکردند/الف
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
باید عرض کنم، تنها شعاعی که در ارتباط تلفنی تروریست ها با شما، که تونستیم مُعَطَلِشون کنیم و شما بیش
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم
قسمت چهل و دوم
حاج کاظم گفت: با تحلیل خانم ارجمند موافقم. ایشون کاملا درست میگه.. ما نمیتونیم دولت و وزارت خارجه رو در این بُرهه حساس درگیر این مسائل اطلاعاتی_امنیتی و بین المللی کنیم.. چون امکان داره این موضوع یک حَربه توسط یکی از همون کشورهای اروپایی و یا آمریکایی باشه که میخوان از ما امتیاز بگیرن و دستگاه اطلاعاتی_امنیتی ایران و برسونن به جایی که از وزارت خارجه کمک بگیره و وزارت خارجه هم این و با آمریکا و یا یکی از کشورهای مذاکره کننده مطرح کنه. اونوقت اون کشور هم به همین بهانه ها از ایران در برجام امتیازات الکی میگیرن.. ما باید الان خوب ببینیم و دقیق بررسی کنیم و درست تحلیل کنیم و بعدش ضربتی عمل کنیم، که چطور میتونیم از تیم جاسوسی_تروریستی دشمن زمان بگیریم. به نظرم پای وزارت خارجه رو باز نکنیم بهتره.
مرتضی به حاجی گفت:
حاج آقا اگر وزارت خارجه رو نباید درگیر کنیم ، پس به نظرم ما باید پی ان دی رو به دشمن بدیم. چون اونا میدونن زمان به نفعشون نیست و باید فرار کنند، برای همین هم، به ما زمان نمیدن وقتی که خودشون زمان ندارن.. زمان هم ندن حتما جان همسر عاکف به خطر می اوفته.
از طرفی بچه های سکوی پرتاب تونستند فعلا جلوی پرتاب و بگیرن و کنترل کنن. البته در صورت پرتاب نکردن ماهواره چون سوختش فعال بود، امکان منفجر شدنش هست و اگر منفجر هم نشه ، با صحبت ها و رایزنی هایی که من باسکوی پرتاب داشتم متخصصین این پروژه گفتن آسیب جدی به ماهواره وارد میشه که باید تا حدودی دوباره کار و از نو شرع کنن.. البته گفتند اینها جزء احتمالاته... به نظرم الان که جلوی پرتاب ماهواره گرفته شد دستمون باز هست اینطوری. من میگم پی ان دی رو بهشون بدیم و بعدش یه تیم رهگیری بزاریم و دوباره بهشون برسیم. اینطوری، هم دستگیرشون میکنیم و هم اینکه قطعه رو میتونیم دوباره بگیریم ازشون، و بعد با این حرکت، میتونیم خانم آقا عاکف و نجات بدیم.
حاج کاظم گفت: اگر نتونستیم رهگیری و درست انجام بدیم و گمشون کردیم چی؟ همه این مسائل مطرحه. هر اتفاقی ممکن هست بیفته. اونا هم مثل ما ؛ یک مجموعه فکری دارن و میتونن برنامه ریزی کنن.. ما نباید ازشون عقب تر باشیم و باید پیش بینی کنیم حرکات بعدی دشمن و.
عاصف اومد وسط بحث و به حاجی گفت: «میتونیم یه ردیاب توی قطعه جاسازی کنیم.»
حاجی گفت:
عاصف این کار خوبه ولی خیلی ریسکش بالا هست و باید دقت کنیم.
عاصف گفت:
به نظرم آخرین کاری که میتونیم بکنیم همینه..
حاج کاظم یه کم فکر کرد و گفت:
اگه تو نظرت اینه و نظر جمع هم اینه باشه قبوله.
بچه ها هم نظر عاصف و پسندیدن و حاجی به عاصف گفت:
یه زحمت بکش و بگو اون پی ان دی قبلی رو، توش یه ردیاب بزارن، و اینکه دوتا تیم مسلح با تمام امکانات، آماده استارت رهگیری باشن. از بچه های خودمون توی این خونه هم، همه در آماده باشِ کامل و عملیاتی باشن حتما، تا ماموریت و شروع کنیم. به محض اینکه آدرس به دستمون رسید برن توی همون محل مستقر بشن.. ضمنا عاصف یادت نره ردیاب پی ان دی رو هم بهشون وصل کن.
عاصف گفت:
حاجی پی ان دی قدیمی رو بدیم اونا میفهمن.. ریسکش بالاست..
حاجی گفت: چاره ای نداریم.. باید همین کارو کنیم فعلا... فقط خدا کنه بخیر بگذره.. حواست باشه عاصف که پی ان دی جدید و اصلی رو که تو و عاکف تونستید اونور بدست بیارید، اشتباها ندیم به دشمن.
بعد حاجی خطاب به مرتضی گفت:
فوری به نیروهای مخصوص بگو به طور پراکنده و نامحسوس در منطقه شمرون که خودت احتمال میدی توی اون شعاع باشن تیم دشمن، پراکنده بشن. تاکید میکنم به طور نامحسوس. در ضمن مرتضی، همین الآن بعد از این جلسه برو با فرمانداری چالوس تماس بگیر و بگو بهشون، به عاکف که اونجا مستقر هست اختیار کامل و تام بدن و مزاحمش نشن و عصبیش نکنند با مجوزات اداری.
تموم نیروهای اطلاعاتی که زیر مجموعه ما در مازندران هستند، به دستور تهران در آماده باش کامل باشن. با یگان ویژه مرکز مازندران هم تماس بگیر و بگو یه گروه مخصوص ضد گروگانگیری بفرستند چالوس، تا اینکه 24 ساعته تحت امر، و دراختیار عاکف و به حالت اِستَند بای بمونن.. ممنونم از همتون و حالا برید سرکارتون.
بچه ها که از دفتر حاجی رفتن بیرون، حاجی ارتباط ویدیویی امن و که برقرار شده بود، قطع کرد و تماس تلفنی گرفت با من و گفت:
✅ ادامه 👇👇
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و دوم حاج کاظم گفت: با تحلیل خانم ارجمند موافقم. ایش
گفت:
_خب عاکف جان، نظرت درمورد این جلسه و تحلیل و کارهایی که تا حالا بچه ها کردن و همچنین اقدامات بعدیمون چیه؟؟ اصلا بگو ارتباط تصویریت با ما قطع نشده بود که؟
+نه حاجی. قطع نشد.
_خب بگو نظرت و !
+خوبه ممنونم. حرف خاصی فعلا ندارم.. منتظر ساعت عملیات می مونم.
خداحافظی کردیم و ارتباط ما قطع شد و من اومدم بیرون از اون نهاد امنیتی در چالوس. با ماشین رفتم یه گوشه ای پارک کردم و مشغول فکر کردن شدم. حدود چهل دقیقه فقط فکر کردم و آنالیز کردم همه کارارو، دیدم حاج کاظم زنگ زد به موبایلم:
_ سلام عاکف.
+وعلیکم السلام.
_تونستی کاری بکنی و کوروش خزلی رو پیدا کنی؟
+نه حاجی. فعلا نتونستم ردی ازش پیدا کنم.
_عاکف یه تیم حدودا 20 نفره از تیم واکنش سریع و ضدگروگان گیری؛ تا نیم ساعت_چهل دقیقه ی دیگه از مرکز استان مازندران با هلی کوپتر میرسن اداره اونجا. ظاهرا جای نشستن هم داره برای هلی کوپتر. به محض رسیدن بهشون دست بده.
+به محض فرود بهتون اعلام وضعیت میکنم.
_ از فیروزفر و دوستت مهدی کمک گرفتی برای پیدا کردن فاطمه؟
+ با هم هماهنگیم. ولی من میخوام کوروش و زنده بگیرمش. چون بو ببرن من هنوز دنبالشم، میکشنش و خیلی چیزارو ازدست میدیم. از طرفی بفهمن دارم انقدر نزدیک میشم بهشون ، فاطمه رو میکشن. به هر حال اونا آدمای خودشون و حذف میکنند تا ما بهشون نرسیم و توی بازجویی ها نتونیم سرتیم ها و حلقه های بالاتر و پیدا کنیم.
_باشه. پس من و بی خبر نزار از جدیدترین اتفاقات اونجا. در جریان باش ما هم تا ده دیقه دیگه پی ان دی بدل و آماده میکنیم و میفرستیم براشون. فعلا یاعلی.
برگشتم رفتم دوباره سمت اداره ای که توی چالوس بود و محل ارتباطات امنیتی ما با تهران بود.. تیم رهایی گروگان هم یه خرده با تاخیر رسیدند. منتظر موندن تا دستورو اعلام کنم. یه نیم ساعتی رو اونجا موندم و دیدم مهدی زنگ زد بهم. جواب دادم:
+جانم مهدی. بگو میشنوم داداش.
_معلومه توی این چندساعت کجایی؟
+چطور؟
_تو مگه قرار نبود بیای پیش من و برای چهره نگاری باهم شروع کنیم.
+از اداره چالوس که زیر مجموعه تشکیلات خودمون هستند دارم پیگیری میکنم.
_یعنی ما عرضه نداریم دیگه؟
+ من این و گفتم؟!؟!؟ الان بچه های یگان ویژه شماهم سر رسیدن. میخوام بیای اینجا باهاشون هماهنگ باشی چون منطقه رو خوب میشناسی.
_باشه میام . اما اول تو باید بیای؟
+من کجا بیام؟ اونم توی این وضعیت؟
_چند دقیقه قبل به بچه های ما خبر دادن جسد یه جوون حدود بیست و چهار_پنج ساله رو کنار یه بلوار دیدند. گفتم بهت یه خبر بدم بیای ببینی شاید یه وقت بدردت بخوره.
+باشه آدرس و برام بفرست. خط و داری که؟
_آره. میفرستم.
حدود سی ثانیه بعد آدرس اومد و بعدش منم حرکت کردم به سمت همون آدرسی که مهدی فرستاد واسم.
وقتی رسیدم دیدم بچه های آگاهی و مهدی و یکی دوتا تیم گشتی که از نیروی انتظامی بودند، یه جایی کنار بلوار جمع هستند. ماشینم و حدود پنجاه متر عقب تر پارک کردم و پیاده شدم رفتم سمتشون. مهدی تا من و دید اومد سمتم و به محض رسیدن بهش گفتم:
+سلام.. کی هست حالا یارو؟ چیشده اصلا؟
_سلام.. نمیدونم.. فعلا که شناسایی نشده.. چون تو گفتی سارق موبایلت یه جوون بوده، منم به دلم افتاد شاید به کارت بیاد.
+چنددیقه هست پیداش کردید؟
_از وقتی که تماس مردمی صورت گرفت و بهمون خبر دادن و بچه های ما رسیدن بالاسرش حدودا یک ربعی طول کشید. پنج دیقه بعد رسیدن به اینجا بهت خبر دادم.
رفتم بالای جنازه و خم شدم پارچه ی سفید و از روی صورتش کنار زدم و صحنه ای رو که نباید می دیدم، دیدم... از بد روزگار دیدم خود کوروش خزلی هست!!!
همونی که موبایل من و دزدید و رم و سیم کارتم و گرفت وبعدش زد گوشیم و شکست و در رفت. دست کردم جیباش و گشتم. توی جیب پیرهنش چیزی نبود. توی جیب شلوارش و گشتم دیدم یه موبایل توی جیبش هست. موبایل و گرفتم و یه نگاهی کردم به چهره این جوون فریب خورده و آهی کشیدم و دلم به حال این جوون سوخت که خودش و بخاطر اینکه موبایل من و بزنه به خطر انداخت و پذیرفت تا با جاسوس ها و تروریست ها همکاری کنه و من و سرگرم کنه تا خانم من و بدزدن و بعدش بتونن اینطوری و از این طریق با گروگان گرفتن خانومم پی ان دی رو از چنگ ما در بیارن.
✍ ادامه دارد....
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش ( #خیمه_گاه_ولایت ) که در پایین درج شده است #مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️
✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ خیمه گاه ولایت در سروش 👇
✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
📌 شگرد سیستمهای #جاسوسی غرب
⏪ کنت دمارانش رئیس سابق #سازمان_جاسوسی فرانسه در کتاب خاطراتش نکته قابل تأملی از شگردهای سیستمهای #جاسوسی غرب را افشا میکند:
✍ وی مینویسد که ما جوانان با استعداد فرانسوی که در دستگاه #جاسوسی آموزشهای لازم را دیده بودند را به کشورهای خاورمیانه میفرستادیم و سپس ارتباطمان را با آنها قطع میکردیم. آنها مانند کرم در خاک راه خود را پیدا میکردند و عضوی از ان جامعه مورد هدف میشدند...
✍ بعد از حدود ۲۰ سال به سراغ آنها میرفتیم. آنها در کشور هدف بعنوان شهروند همان کشور رشد یافته بودند و به مقامات عالیه و #نفوذ بالایی رسیده بودند و حالا آمادگی کامل داشتند تا دستورات کشور فرانسه را در آنجا اجرا کنند. حتی جوانی فرانسوی را یادم هست که با نبوغ خود توانسته بود بعد از ۲۰ سال بعنوان شیخ و رئیس یک قبیله بزرگ و مشهور عربی انتخاب شود در صورتیکه او اصلا عرب نبود....
✍ ما اینگونه توانستیم بر بخش زیادی از جهان #نفوذ و #تسلط پیدا کنیم
📚 کنت دمارانش، جنگ جهانی چهارم (دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت)
ادمین: ۱۲۰۰۰۰
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
💢 نارضایتی زمینهساز #جاسوسی
⭕️ سرهنگ الگ پنکوفسکی عضو جای آریو (#سازمان_اطلاعاتی نیروهای مسلح شوروی) به دلیل نفرت از رهبران شوروی و #نارضایتی از نارساییها و کمبودهای اقتصادی و سایر مسائل داخلی کشورش تصمیم گرفت که با #سازمانهای_جاسوسی_غرب ارتباط برقرار نموده و برایشان #جاسوسی کند. تا از طریق یک تاجر #انگلیسی به نام و این که با #سازمان_جاسوسی_انگلستان ارتباط داشت و تحت پوشش تجارت اقدامات خود را انجام میداد، با سازمان جاسوسی انگلستان ارتباط برقرار نمود.
⭕️ این در حالی بود که جی آریو به نیکونس اطمینان کامل داشت و وی را به عنوان رئیس هیئت تجاری به لندن فرستاد و او نیز از این اطمینان و فرصت سفر به غرب استفاده کرد و با #سازمان_جاسوسی_انگلیس ارتباط برقرار نمود. او در سفر به لندن هم امور مربوط به هیئت تجاری خود را به صورت قابل قبولی انجام میداد تا زیر سؤال نرود و هم درعین حالی در مواقع مختلف جهت تبادل اطلاعات با سازمان جاسوسی انگلیس ارتباط برقرار میکرد.
⭕️ پنکوفسکی جهت انتقال اطلاعات از یک شیوه ماهرانه استفاده مینمود. وی در سفر دومش در لندن با همسر یکی از وابستگان سفارت انگلستان در مسکو آشنا شد. این خانم (چیس هلم) به همراه سه فرزندش در یکی از میدانهای شهر حاضر میشد و خود بر روی نیمکتی مینشست و بچههایش وی مشغول بازی میشدند. پنکوفسکی به بچهها نزدیک و به آنها خیره میشد (با حالتی کاملاً طبیعی) سپس با ابزار محبت به بچهها نزدیک میشد و با لبخند و گشادهرویی جعبه شکلاتی را به آنها تعارف مینمود و که بچهها نیز آن را میپذیرفتند و پنکوفسکی محل را ترک میکرد. وی #اسناد و #اطلاعات محرمانه را در داخل جعبه شکلات مخفی و از این طریق به #سازمان_جاسوسی_انگلیسی انتقال میداد.
ادمین: ۱۲۰۰۰
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
🌚روز جهانی گفتگو!!!
نمیدانم یادتان هست یا نه؟
🔒۳ سال پیش در چنین روزی ننگنامه برجام توسط غربگدایان اشرافی به ملت ایران و نظام اسلامی تحمیل شد و مروجان اسلام آمریکایی برای تخم دو زردهای که گذاشته بودند و به خاطر چاه فاضلابی که برای سیراب کردن (بخوانید به لجن کشیدن) اقتصاد ایران حفر کرده بودند :
1⃣ - جشن گرفتند.
2⃣ به مسببان این ننگنامه مدالهای رنگارنگ شجاعت، لیاقت و.... دادند.
3⃣ مقرر کردند که داستان حسین فهمیده از کتب درسی حذف و درس حسن فهمیده!!! و برجام به جای آن تدریس شود.
4⃣ روز ۲۳ تیر ماه را روز جهانی گفتگو نامیدند.
5⃣ به حضرت امام خامنهای نامه نوشتند که تمام تحریمها در تمامی حوزههای مالی، بیمه، نفتی، بانکی، تکنولوژیکی و... بالمره و در همان لحظه توافق لغو گردید.
6⃣ و...
🔒و اینک غربگدایان اشرافی همه درهای جهان را به روی اقتصاد ما قفل زده و کلید زنگ زدهاش را گم کردهاند.
#برجامخسارتمحض
#برجامتحقیقاًهیچ
#برجامدروغگوییبهملت
#برجامچاهفاضلاب
#خیمه_گاه_ولایت
➖➖➖➖➖➖
#کانال_انقلابی_خیمه_گاه_ولایت
☫ ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی در حوزه سیاست و تحلیل مسائل اطلاعات ملی و جهانی هستیم.
👈 اینجا خــــــــ قرمزـــــط سیاسے معنایے ندارد چون به اکثر سیاستمداران سیاست باز در ایران و هرجای این عالم در هر رده و پست و مقام حاکمیتی و حکومتی ارادتی نداریم و فقط ارادتمند و فدایی امام خمینی و انقلاب و امام خامنه ای و شهدا هستیم.
✅ اینجا از انقلاب و دردِ مستضعفین و پا برهنگان و مظلومان جهان میگوید نه از سیاست بازی های کثیف بعضی سیاسیون معلوم الحال 👈(کانال #خیمه_گاه_ولایت )
✅ ایتا👇
🌐 @kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐 https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ سروش👇
🌐 http://sapp.ir/kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
گفت: _خب عاکف جان، نظرت درمورد این جلسه و تحلیل و کارهایی که تا حالا بچه ها کردن و همچنین اقدامات ب
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم
قسمت چهل و سوم
دلم به حال این جوون سوخت که خودش و بخاطر اینکه موبایل من و بزنه به خطر انداخت و پذیرفت تا با جاسوس ها و تروریست ها همکاری کنه و من و سرگرم کنه تا خانم من و بدزدن و بعدش بتونن اینطوری و از این طریق با گروگان گرفتن خانومم پی ان دی رو از چنگ ما در بیارن.
چون دیگه برامون قطع و یقین شده بود که با تیم مورد حمایت cia آمریکا و موساد اسراییل در ایران ، طرف هستیم. چقدر احمق بودن که بخاطر اینکه ایران جووناش پیشرفت علمی نکنن، آمریکایی ها و اسراییلی ها حتی حاضر بودند عملیات تروریستی انجام بدن..
انگار ما این قطعه رو ازدست میدادیم خودمون نمیتونستیم بسازیم. بعضی در داخل ، حالا از مسئولین یا مردم، خیال میکنند حکومت جمهوری اسلامی بره و سرنگون بشه، و ایران با آمریکا و اسراییل رابطه داشته باشه، وضع بهتر میشه و مردم آرامش دارن. نه جانم، زهی خیال خام و باطل. بدتر میشه و بهتر نمیشه. آمریکا خیلی عرضه داشته باشه، تیریلیون_تریلیون، بدهکاری ها و ورشکستگی های اقتصادی خودش و جبران میکنه.. بگذریم..
از کنار جنازه بلند شدم و نگاه به موبایل کردم و یه کم با موبایلش ور رفتم دیدم نمیشه باهاش کار کرد.چون موبایل کوروش شکسته بود.. به مهدی گفتم:
+ماشینی که این و فراریش داد و نزاشتن من بهش برسم و پیداش کردین؟
_نه ولی هنوز دنبالشیم. ضمنا عاکف جان، آقای فرماندار دنبالتون هستن و با شما کار دارند. میخوان حتما شمارو ببینند.
+فرماندار چالوس الآن میخواد من و ببینه؟
_بله ظاهرا همین الآن.
+باشه.. فقط شما سریعتر ماشینی که این و فراری داد پیداش کنید.
_چشم .. چشم.
رفتم سمت ماشینم و استارت زدم و از منطقه دور شدم.
دو سه تا کارو هماهنگی بود انجام دادم و بعدش رفتم سمت فرمانداری چالوس. دیگه ساعت حدودا 10 شب بود. نمیدونستم فرماندار باهام چیکار داره. اما خلاصه هرچی بود درمورد همین قضیه ها بود که این وقت شب خونه نبود و توی دفترش منتظرم بود و میخواست من و ببینه. وارد محوطه فرمانداری شدم و ماشینم و پارک کردم. پیاده شدم و قبل اینکه برم بالا، زنگ زدم تهران به حاج کاظم:
+سلام حاجی، عاکفم.
_سلام پسرم. خوبی دورت بگردم. اوضاع روحیت چطوره.
+بیخیال مهم نیست.. زنگ زدم تا یه خبر بد بهتون بدم.
_چیه خبر بدت؟
+کوروش خزلی کشته شد.
_!!!!!! چی گفتی؟؟
+کوروش خزلی تنها سرنخمون کشته شد.
_ چطوری؟
+با گلوله کشتنش. جنازشم کنار یه بلوار انداختن و در رفتن.
_عاکف، یه چیزی ازت میپرسم.. نظرت برای من در این یه مورد خیلی مهمه.. به نظر تو ممکنه جاسوس از نیروهای اداره دوستت مهدی باشه؟
+بعید میدونم حاجی.. اونا اطلاع خاصی از این که قضیه جاسوسی و تروریستی هست ندارن.. چون من زیاد اینارو درگیر نکردم توی این ماجرا.. مهدی اصرار داشت وارد پرونده بشه ولی دورش زدم و نزاشتم بازی کنه زیاد. سرگردون گذاشتمش تا برای خودش بچرخه. سعی کردم ارتباطمون و این روزا یک طرفه باهاش حفظ کنم جز در موارد خاص.. مهدی و نیروهاش توی مشتم هستن.. هم از خودش و هم از نیروهاش، فقط در حد نیاز ازشون استفاده میکنم.. ضمنا تا الآن کمک خاصی هم من ازشون نگرفتم.
الان تنها سرنخی که من دارم اینه که شماره ی پلاک اون ماشینی که کوروش خزلی ، موقعی که داشت از خونه طوفان موشه فرار میکرد ، تونستم بگیرم. تنها اطلاعاتم همینه.. ضمنا در جریان این مورد هم باشید که الان اومدم فرمانداری تا ببینم فرماندار اینجا باهام چیکار داره. مورد بعدی هم اینکه، یه موبایل آسیب دیده از توی جیب شلوار کوروش خزلی پیدا کردم.
_چرا داری نفس نفس میزنی.؟
+هوا گرمه اینجا. کلافه ام. حوصله هم ندارم اصلا. الانم دارم میرم پیش فرماندار. توی محوطه فرمانداریشون هستم.
_ببینم عاکف، از موبایل کوروش چه استفاده ای میتونی کنی. به دردمون میخوره اصلا؟
+نمیدونم.. چون شکسته هست..بعد جلسه با فرمانداری میبرم میدم مخابرات تا بچه های اونجا اطلاعاتش و بازیابی کنند ببینم چی میشه..
_عوامل تشکیلات توی مخابرات چالوس هستند. کارمندن اونجا. عاصف با چندتاشون قبلا کار کرده. بهش میگم تورو بهشون وصل کنه.
+عالیه. منتظرم.
_ضمنا در جریان باش که ما هم اینجا داریم اتاق هدایت عملیات حریف و شناسایی میکنیم. پی ان دی رو هم آوردند، البته قلابیش و. قراره ردیاب بزاریم توش و بدیم بهشون و بعدش بچه های رهگیری برن دنبالشون. الانم دوتا تیم رهگیری با ماشین آماده هستند. فقط موندیم کی و بفرستیم ببره قطعه رو تحویل بده بهشون.
+میخوای من خودم بیام تهران حاجی؟
_نه. چون ما وقتی پی ان دی رو تحویل بدیم اینا تا یکی دوساعت بعدش میفهمن که مدل اصلی نیست و ما گولشون زدیم. اونوقت چون قطعه رو تحویل میدیم و اونا میبرن پیش مسئول عملیاتشون احتمالا، زمان میبره تا ما شناسایی کنیم و به مرکز اصلیشون برسیم.
✅ ادامه دارد...
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و سوم دلم به حال این جوون سوخت که خودش و بخاطر اینکه
توی این یکی دوساعت یا تو باید به نتیجه برسی و فاطمه زهرا رو پیدا کنی، یا ما اینجا هدایت کننده های اتاق عملیاتشون و پیدا کنیم و دستگیر کنیم. کار سخته. تو بمون اونجا دنبال پیدا کردن محل نگهداری همسرت باش. ما هم داریم ازشون وقت میگیریم که در روز عملیات انجام بشه. الان ساعت ده یازده شبه.
+ حاج کاظم لطفا موقع شروع عملیات توی تهران و تحویل پی ان دی به من خبر بدید در جریان امور باشم. ضمنا یه چیزی. حاجی من فکر میکنم توی تهران باید دنبال یه خبر چین و نفوذی بگردیم که خبرای مارو بیرون درز میده. بهت توی این یکی دو روز هم گفتم این قضیه رو همون موقعی که توی 034 باهم بودیم.. یا توی سیستم امنیتی خودمون هست و یا توی سکوی پرتاب. یا.... نمیدونم کجا.
_آره. آفرین. خودمم دیگه به این نتیجه رسیدم اتفاقا. ولی باهات مطرح نکردم. حالا که خودت گفتی و نظر تو هم همینه با حساسیت بیشتری پیگیری میکنم این موضوع و. اگر اینجا سرنخی از حفره های امنیتی پیدا کردیم بهت میگم. تو هم اونجا هر خبری شد و اتفاق تازه ای افتاد من و درجریان بزار.
+حاج آقا فکر خونه امن جدید باشید کم کم. توصیه میکنم فقط همون و چندنفری که توی خونه هستید و شخص حاج آقای(........) از این موضوع خبر داشته باشن فقط.
_پیشنهادت و جدی میگیرم.
مکثی کردم و با ناراحتی و سردرگُمی گفتم:
+حاجی؟
_جان دلم.
+برا فاطمه دعا کن.
_عاکف قوی باش.. چشم.. دعا هم میکنم.. تلاشمم میکنم.
+حاجی از خانومم چیز تازه ای نفرستادند برام بفرستی؟
حاجی هم معلوم بود از مظلومیت من و فاطمه بغض کرده و داره خودش و کنترل میکنه فوری گفت:
_نه. فعلا خداحافظ
آهی کشیدم و گفتم: «یازهرا.. بی بی جان، خودت کمک کن.»
بعد از این تماس رفتم پیش فرماندارو یکسری توضیحاتی بهم داد و گفت همه امکاناتمون در اختیار شماست. الان چیزی اگه میخواید بگید تا من دستور بدم.. از کارای سختی که کردید برای ایران و جهان تشیع در کشورهای دیگه هم مطلع شدم. فیروزفر خیلی چیزا گفت درمورد شما.. ما وظیفمونه که حالا جبران کنیم..
گفتم:
+خواهش میکنم.. من دنبال جبران کسی نیستم.. وظیفه ذاتی و کاری و شرعی و اخلاقیم و انجام دادم تا حالا.. کارم اینه.. پس لطفا به چیزی که وظیفمه زیاد بها ندید..
بعد از این حرفا، یکسری توضیحاتی رو بهش دادم و بعضی چیزارو اعلام نیاز کردم و گفتم:
+میخوام وقتی باهاتون درمورد موضوعی که مربوط به این پرونده میشه، و تازمانی که من اینجا هستم ، هرساعتی از شبانه روز تماس گرفتم و صحبت کردم، راه رو برام صاف کنید تا برم جلو.. من و درگیر پروسه های اداری مربوط به بعضی جاها نکنید..
فرماندار هم قبول کرد.
خداحافظی کردم و از فرمانداری اومدم بیرون.. رفتم از یه مغازه آب معدنی گرفتم و خوردم. یکی دو روز بود درست و درمون نتونستم چیزی بخورم.. بدنم ضعف داشت میرفت. زنگ زدم به مادرم. باهاش یه کم حرف زدم.. جواب داد و گفتم:
+سلام مادر. خوبی ؟
_سلام عمر من.. خوبی ؟ پسرم خونه نمیای؟
+نه مادرم الان وقتش نیست.
_ببخشید توروخدا. من باعث شدم توی دردسر بیفتی.
+عه این چه حرفیه حاج خانم.. نگران نباش. متوسل شو خدا کمکون میکنه.
بنده خدا نیمدونست که اگه تهران هم بودم بهم این ضربه رو میزدن. زنگ زدم به حاج کاظم توی تهران و بهش جلسه با فرمانداری چالوس و گزارش دادم. بین صحبتامون گفت:
_عاکف بعد از آخرین تماسی که من و تو باهم داشتیم، و بعدش تو رفتی فرمانداری..
+خب...
_عطا زنگ زده به عاصف، میگه من یه نیم ساعت میرم تا جایی بر میگردم و نمیتونم فعلا سکوی پرتاب باشم.. عاصف بهش گفت کجا؟ اونم گفته خانومم مریض هست و میرم فوری میام.
+خب دیگه چی گفت؟
_اینا دارن شبانه روزی این یک هفته آخرو کار میکنن و خروج از محوطه سکوی پرتاب نمیتونن داشته باشن. جز با هماهنگی ما که برقرار کننده امنیت هستیم و نباید اجازه بدیم این رفت و آمدها منجر به اتفاقات جاسوسی امنیتی بشه.. عاصف که بهم گفته عطا میگه میره و نیم ساعته بر میگرده من یه خرده حساس شدم. آدمی که خانومش مریض بشه و حال و روزش بد باشه، نیم ساعته نمیره و نمیاد. راستش دستور دادم دوتا از بچه ها برن عطا رو رهگیری کنند و زیر نظر بگیرنش. به تیم رهگیری گفتم تموم بچه هایی که با عطا کار میکنند و متخصص امر هوافضا هستند و توی مسائل مربوط به پرتاب ماهواره دارن این روزا روی این پروژه کار میکنند، با مجوز قضایی مکالمات و ارتباطاتشون و که توی این چندروز اخیر بوده، پیگیری و سیو کنن و بفرستن برام تا بررسی کنم.. به ارجمند و موسوی هم گفتم اگر خودشونم چیزی مشکوک دیدن بررسی کنن و گزارش نهایی رو بهم بدن.
+حاجی خودت میدونی.. من نظری نمیدم فعلا. هرکاری میتونی بکن. هر چیزی چون ممکنه.
قطع کردیم و تموم شد حرفامون.
اون شب خلاصه گذشت و من نفهمیدم چطور گذشت. یه کم اداره پیش فیروزفر بودم و بررسی کردیم موضوع و جلسه گذاشتیم با چندنفر و...
✍ ادامه دارد....
خیمهگاه ولایت
توی این یکی دوساعت یا تو باید به نتیجه برسی و فاطمه زهرا رو پیدا کنی، یا ما اینجا هدایت کننده های ات
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش ( #خیمه_گاه_ولایت ) که در پایین درج شده است #مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️
✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇
✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
💢 عملیات دوبل و فریب اطلاعاتی انگلستان
⭕️ انگلیسیها هر #جاسوسی را که به این کشور فرستاده میشد و وی را دستگیر میکردند به وی دو پیشنهاد میدادند:
🔺یا برای انگلیسیها کار کند
🔺و یا کشته شود که جاسوسها هم اغلب گزینه اول را انتخاب میکردند و در واقع علیه حامیان سابق خود وارد عمل میشدند.
⬇️⬇️⬇️
📌#سازمان_جاسوسی_انگلیس با استفاده از گزارشهای رادیویی خود با پوشش حمایت از آلمانها، فرمانده ارشد نازیها را متقاعد ساخت که یک سری عملیات خیانتکارانه شناسایی شده است.
امتیاز ویژهای که متفقین در اجرای #عملیات_دوبل داشتند، تواناییشان در تأیید و روشن ساختن تأثیر اطلاعات نادرستی بود که به آلمانها میدادند. این تأیید از راه یک کانال تغذیه برگشت خبر، صورت میگرفت.
🖇 واحدهای کشف رمز انگلستان به نام #الترا که روی ارتباطات آلمان کار میکردند نشان دادند که نازیها، اخباری را که #جاسوسان دوجانبه انگلیسی از این کشور مخابره میکردند باور دارند. آنچه جاسوسان دوجانبه به آلمان گزارش میکردند، تدارکات آشکار وسیعی برای تهاجمی بود که مغز اصلی شروع آن را پاس دکالاس اعلام میکرد و به عبارتی میخواستند نازیها را متقاعد سازند که آنها در سواحل نرماندی فرود نخواهند آمد. آمادگیهایی که در غرب، انگلیسی و اسکاتلند صورت میگرفت، تماماً صحنهسازی دروغینی از جنگ بود.
📍فرماندهان انگلیسی و آمریکا، اردوگاهها و تحرکات ناوگانی ساختگی برپا میکردند که ترافیک بیسیمی کاذب نیز آن را تکمیل میساخت. تمامی این فعالیتها به پشتیبانی رده بالای #سازمان_جاسوسی_سیا انجام میگرفت که قرار بود اطلاعات مربوطه را به دست آلمانها برسانند. گیرندههای مخفی #الترا (واحد کشف رمز انگلستان) فاش ساختند که هیتلر انتظار داشت کشتار اصلی در نرماندی صورت گیرد، ولی بعداً با این عملیات فریب باور کرد که حمله اصلی علیه پاس دکالاس طرحریزی خواهد شد. لذا متفقین با این اقدام موفقیت مهمی را در نرماندی به دست آوردند. اگر آلمانها شک میکردند که جاسوسانشان خودشان را فروختهاند و یا رمزهای آنها لو رفته است کل عملیات مذکور به شکست میانجامید.
ادمین: ۱۲۰۰۰
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم
قسمت چهل و چهارم
اون شب خلاصه گذشت و من نفهمیدم چطور گذشت. یه کم اداره پیش فیروزفر بودم و بررسی کردیم موضوع و جلسه گذاشتیم با چندنفر و...
حوالی اذان صبح رسیدم خونه مادرم.. نمازم و خوندم و نیم ساعتی فقط نشسته چرت زدم. حدود سه چهار روز میشد از قضیه مرخصیم تا رفتن به ترکیه و بعدشم تا اینجایی که گفتم میگذشت. سرو ته این استراحتارو بزنی، سه چهارساعت هم نمیشد در این چندروز... نیم ساعتی چرت و زدم و بیدار شدم.
یه فرنی خوردم و بلند شدم زدم بیرون از خونه عین این روانی ها. ماشین و گرفتم و رفتم یه جایی پارک کردم.
زنگ زدم تهران به عاصف گفتم:
+سلام عاصف.. دیشب تا حالا اونا زنگ نزدن؟
_سلام.. متاسفانه هنوز نه.
+آخه زمان داره میگذره. هرچی میره بر ضرر اوناست. ما اینطوری میتونیم بهشون نزدیکتر بشیم. قضیه مشکوکه.. پس چرا زنگ نمیزنن.؟
_یه خبر دارم برات. خانم ارجمند خط عطارو کنترل کرده و عطا چندتا تماس با خارج از کشور داشته. حاجی هم چند دیقه قبل به ارجمند گفته بفرسته براش روی سیستمش و ببینه... حاجی هم که رفته دیده به من زنگ زده طبقه پایین.
+خب چی گفت بهت؟
_حاجی بهم گفت عطا به تو گفته بود خانومش مریضه دیگه.. درسته؟؟ منم به حاجی گفتم آره. حاجی گفت الان عطا کجا هست؟ گفتم که بچه های رهگیری و تعقیب و مراقبت گفتند یکساعتی میشه توی خیابون ایستاده از ساعت 6 ونیم صبح تا حالا.. الانم که هفت و نیم هست. حاجی هم بهم گفت به بچه های رهگیری بگو دستگیرش کنند.
+عاصف، شما واقعا انقدر به عطا مشکوک شدید که میخواید دستگیرش کنید؟؟!!!!
_همین تازه قبل از تو تماس گرفتم و دستور دستگیری دادم.. ولی بهشون گفتم عطا حتما منتظره یکی هست که این وقت صبح یه جا ایستاده.. به تیم دستگیری عطا گفتم منتظر بمونید کسی که عطا باهاش ملاقات میکنه رو هم دستگیر کنید. حاجی هم گفته بود مواظب باشید بچه هایی که با عطا کار میکنن چیزی نفهمن. چون زحماتشون هدر میره. خلاصه جوون هستن و دارن برای این کشور کار علمی میکنن. روحیه شون میریزه به هم.
+خب هنوز اتفاقی نیفتاده..
_نمیدونم چی بگم..راستی عاکف، گفته بودی عطا رفیقته دیگه.. آره؟
+آره.. عاصف جان وقتی دستگیر شدن خبرش و بهم بده. فعلا کار دارم.. خداحافظ
قطع کردم و رفتم سمت فرمانداری و بعدشم مخابرات. به فرمانداری گفتم دستور بدید به مخابرات که این گوشی کوروش و میبرم اونجا اطلاعاتش و برام بازیابی کنند و اینکه با چه کسانی تماس داشته رو برام مشخص کنند.
مخاطبان عزیز یه نکته رو بگم.. اونایی که خانوم من و دزدیده بودند، توی مازندران بودند و نمیدونستیم کجا هستد. اونا فیلم و میگرفتند وبعدش میفرستادند تهران و تیم اتاق عملیات تهران برای بچه های ما میفرستادن. یا اینکه خبرش و از مازندران میدادن توی تهران و از تهران هم زنگ میزدند برای بچه های ما خط و نشون میکشیدند. برای این بود من و توی مازندران درگیر کردند.
از فرمانداری اومدم بیرون و بعدش با فیروزفر هماهنگ کردم به بچه های ادارشون بگه یه اتاق برای شنود و رهگیری مکالمات من ترتیب بدن تا به وقتش از اطلاعاتشون استفاده کنم. چون نمیخواستم تهران زیاد درگیر بشه روی این مسائل.. میخواستم تهران کارای مهمترو انجام بده.
بعد از انجام این دو سه تا کار رفتم سمت مهدی. رفتم دفترش و منتظر نشستم تا جلسش تموم بشه و بیاد هم دیگرو ببینیم... خلاصه اومد و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم:
+خبر تازه چی داری؟
گفت:
_ ماشینی که کوروش و فراری داد ، دزدی بوده. دستور دادیم طوفانم به جرم توزیع مواد دستگیر کنند.
+خوب کاری کردی. بعدش...؟
_بعدش اینکه جدای ماشین که دزدی بوده، شماره پلاک ماشینی که دادی برای بررسی، برای یه ماشین دزدی دیگه هست که دوهفته پیش براش یه پرونده تشکیل داده شده.
+بعدش...
_بعدش اینکه الانم تموم گشتی هایی که دارن روی این پرونده همکاری میکنن، بهشون دستور دادم که هر کجا سمندی با این رنگ و قیافه رو دیدند توقیف کنند.
+ممنونتم داداش. من برم کلی کار دارم.
_عاکف.
+جانم مهدی.
_خواهشا دست و پای من و توی این پرونده نبند و اگر می تونی بیشتر باز بزار.. بزار دستم برای کار کردن توی این پرونده ی مهم، باز باشه. من بیشتر از اونی که فکر کنی میتونم کمکت کنمااا. من توانایی های بالایی دارم که خودتم میدونی...
لبخندی زدم و گفتم:
+دیوونه ای تو؟؟ من مگه از ظرفیتای تو باخبر نیستم؟؟میدونم چقدر خوب کار میکنی توی هر پرونده ای. ولی من فعلا فقط ازت میخوام ماشین و پیدا کنی... همین... کارای دیگه ای هم بود ، چشم حتما بهت میگم.
از مهدی خداحافظی کردم و از دفترش اومدم بیرون و زنگ زدم تهران.. از آخرین تماس من و عاصف حدود یکساعت و نیم می گذشت. خواستم ببینم خبر جدید چی داره برام.. چندتا بوق خورد و جواب داد:
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و چهارم اون شب خلاصه گذشت و من نفهمیدم چطور گذشت. یه
چندتا بوق خورد و جواب داد:
+سلام.. عاکفم...چه خبر؟
_سلام.. عطا و ملاقات کننده رو دستگیر کردیم.
+جدی میگی عاصف؟
_آره.
+الان کجا هستند.؟
_توی اتاق بازجویی.. خود حاجی داره بازجوییشون میکنه. عطا بدجور شاکیه از ما...
+خیلی غلط کرده.. چرا شاکیه؟
_آخه توی بازجویی متوجه شدیم که عطا با این آدمی که قراره ملاقات داشته، ظاهرا ازش دارو میگرفته. حاجی بهش گفته برای چی تو در این دو_سه روز اخیر با فرانسه تماس داشتی؟
+خب اون چی گفت اصلا داروهارو برای کی میخواست.؟ داروی چی بود؟؟
_میگم حالا بهت.. عطا فعلا مدعی هست و میگه که این آقایی که باهاشون ملاقات کردم و مارو دستگیر کردید همونی هست که فرانسه بوده.. و تا بیاد اینجا باهاش تماس داشتم.
+عاصف، تو بودی توی بازجویی؟
_آره با حاجی باهم رفتیم داخل.
+خب ادامش...
_ حاجی یه نگاه به داروها کرد و گفت این داروها خیلی گرونه. تو چطور پولش و تهیه میکنی؟
_عطا گفته من برای خانومم هرکاری میکنم. همه زندگیم و میدم تا زنده بمونه. اما از شما دلخورم. اینارو میتونستید بدون دستگیری و بازداشت هم بپرسید.
+حاجی چی گفت؟
_من و حاجی اومدیم بیرون و حاجی بهم گفت برو سریع درخواست بررسی و جوابیه خیلی فوری و حیاتی کن از معاونت برون مرزی و بچه های ضدجاسوسی، ببین همچین مسائلی درسته یا نه.. بگو اگر مورد مشکوکی هست برسونن دستمون و بهمون گزارش بدن.. خودتم بررسی کن سریع.
+معاونت برون مرزی و ضد جاسوسی کدومشون جواب دادند تا الآن؟؟
_همین الان جواب دادند قبل از تماس تو.. گفتند ما مورد مشکوکی از این دایره ندیدیم.. بعد بهمون گفتند اگر چیزی مثبت بشه شمارو درجریان میزاریم.. حاج کاظم، هم تعجب کرد و هم اینکه ناراحت شد. بهم گفت اشتباه کردیم اینارو دستگیر کردیم.. برو به عطا بگو بیاد و اون کسی هم که اینا با هم ملاقات داشتن، آزادش کنید بره. از عطا هم عذرخواهی کنیم.
+واکنش عطا چی بود؟
_گفت عیبی نداره منم جای شما بودم شاید همین کارو میکردم و دستگیر میکردم طرف و. حاجی هم بهش گفت شما شاید عذرخواهی میکردی. اما ما توی تشکیلاتمون و کارمون حق اشتباه کردن نداریم که بخوایم تازه بعدش بیایم عذرخواهی کنیم. اشتباه ما مساویست با به خطر افتادن جان 80 میلیون هموطن ایرانی.
+خبر خوبی بود.. ممنونم.
بعد از تماس با عاصف رفتم سمت مزار شهدای گمنام و یه زیارت خوب و معنوی انجام دادم.. از شهدا خواستم یه خبر تازه ای از فاطمه به دستمون برسه و بعدشم بتونیم نجاتش بدیم...
خدا خدا میکردم تایمر اون دستگاهی که به فاطمه نصب هست فعال نشه. چون اگر فعال می شد قدرت برقش 220 ولت بود و فاطمه رو بلافاصله می سوزوند و خشکش میکرد.. بعدشم برای اینکه آثاری از فاطمه برای ما باقی نزارن تیکه تیکش میکردن.
بدنم شدیدا ضعف داشت.. از طرفی معده دردهای شدید و سر دردهای زیاد و...
رفتم یه جایی نون خریدم و توی ماشین نشستم چندلقمه نون خالی و یه خرده آب و دو سه تا دونه خرما خوردم تا یه خرده بدنم از حالت ضعف بیاد بیرون و یه کم جون بگیرم.
توی فکر بودم که با صدای پیام گوشی ، به خودم اومدم.. نگاه به صفحه گوشیم کردم دیدم یه فایلی از تهران ، بچه های 034 فرستادند روی گوشیم..گ
فایل و بررسی کردم و دیدم تهدیدهای اتاق عملیات دشمن بود که در تهران مستقر بودند هست. تموم فایل هایی که میفرستادند، یا دو دقیقه ای بود یا کمتر از دو دقیقه. فایل و پلی کردم دیدم صدای همون زنه هست که این چندوقت چندبار زنگ زد.. در تماسی که با بچه های ما داشت گفت:
✍ ادامه دارد....
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش ( #خیمه_گاه_ولایت ) که در پایین درج شده است #مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️
✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇
✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
نفوذ به سايت نيروي دريايي امريكا و افشاي ديتابيس آن توسط چند هکر ایرانی
كمتر از ٢٤ ساعت بعد از تهديد هاي ترامپ عليه ايران سايت نيرو دريايي امريكا
مورد نفوذ قرار گرفت. و با دسترسي به سرور اصلي سايت هشدارهايي به دولت آمريكا داده شد👇
http://amiinter.com/armin.htm
همچنين اين حمله و نفوذ درسايت zon_h.com
(سايت جهاني هكرها)ثبت وتاييدشد. علاقه مندان براي مشاهده ميتوانند به لينك زيرمراجعه نمايند👇
https://www.zone-h.org/mirror/id/
31518784
اميدواريم كه اقاي ترامپ مراقب حرف زدنش باشد،هيچوقت ملت ايران را تهديد نكن!
🌐 @kheymegahevelayat
#رصدخانه_امنیتی_برون_مرزی_خیمه_گاه_ولایت
#فوری
💢نیروی دریایی انصارالله و ارتش یمن، یک فروند کشتی نظامی ائتلاف سعودی را در سواحل غربی یمن هدف قرار دادند.
🔹اطلاعات و جزئیات تکمیلی در اخبار آتی (تحولات یمن)
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
◀️خیلی مختصر و مفید پرونده چندسال قبل عده ای را با هم بررسی کنیم.(فارغ از ارزش گذاری برای درستی یا غلط بودن هرکدام از اقدامات ذیل):
🗂 ازجمله افرادی که از ديوار سفارت امريكا بالا رفتند👇
🔺سعيد حجاريان
🔺ابراهيم اصغرزاده
🔺معصومه ابتكار
🔺حبيب اله بيطرف
🔺سيد محمد رضا خاتمي
🔺محسن ميردامادي
🔺كمال تبريزي
🗂 ازجمله افرادی که اساتید دانشگاه ها را باعنوان انقلاب فرهنگي اخراج كردند👇
🔺عبدالكريم سروش
🔺صادق زيبا كلام
🗂 کسانی که محمدعلی فردين و ناصر ملك مطيعي را ممنوع التصوير كردند👇
🔺سيد محمد خاتمي
🔺ميرحسين موسوي
🔺محسن مخملباف
🗂 آنهایی که در پيشاني زنان بدحجاب پونز فرو ميكردند یا با دسته کُلنگ میزدند👇
🔺اكبر گنجی
🔺محسن مخملباف
✅✍حال طنز تلخ روزگار اینجاست که امروزه و الآن همین افراد دارند حرف از اعتدال، عقلانیت، آزادی، آزادی بیان، حقوق شهروندی و... میزنند و باهمین شعارها هرازگاهی جامعه را ملتهب و گاهی مردم را هم به جان هم می اندازند.
آخرنوشت: تمام این لجن ها اصلاح طلب هستند. درجریانید که؟؟!!!!!
➖➖➖➖➖➖
#کانال_انقلابی_خیمه_گاه_ولایت
☫ ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی در حوزه سیاست و تحلیل مسائل اطلاعات ملی و جهانی هستیم.
👈 اینجا خــــــــ قرمزـــــط سیاسے معنایے ندارد چون به اکثر سیاستمداران سیاست باز در ایران و هرجای این عالم در هر رده و پست و مقام حاکمیتی و حکومتی ارادتی نداریم و فقط ارادتمند و فدایی امام خمینی و انقلاب و امام خامنه ای و شهدا هستیم.
✅ اینجا از انقلاب و دردِ مستضعفین و پا برهنگان و مظلومان جهان میگوید نه از سیاست بازی های کثیف بعضی سیاسیون معلوم الحال 👈(کانال #خیمه_گاه_ولایت )
✅ ایتا👇
🌐 @kheymegahevelayat
✅ سروش👇
🌐 http://sapp.ir/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐 https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
🔴نامردزاده
به جای واژه صد درصد غلط «آقازاده» در باره فرزندان خلف یا ناخلف آن دسته از مسئولان کشور که در داخل و خارج از کشور به رانتخواری و فسادانگیزی و ریختن آبروی نظام مقدس جمهوری اسلامی مشغول بوده و از ژن مرغوب! کلاهبرداری برخوردارند، واژه منطقی و درست «نامردزاده» را پیشنهاد میکنیم.
🌚بیشک آن مسئولانی که فرزندانشان آلوده به انواع فساد هستند به دو دسته تقسیم میشوند:
1️⃣ - مسئولانی که خودشان هم دستی در سفره فساد داشته و دامنشان آلوده به غربگدایی و اشرافیت و رفاهطلبی و.... است که بیشک این مسئولان مصداق نامردی بوده و فرزندان «خلفشان» نیز به روش پدر اقتدا کرده و نامردزاده هستند.
2️⃣ - مسئولانی که خودشان ظاهراً آلوده به فساد نیستند!!! اما فرزند «ناخلفشان» آلودگی آشکار دارند که بیتردید این دسته از فرزندان هم به دلیل اینکه از یک سو در حق نظام و مردم و از سوی دیگر در حق پدرانشان نامردی کرده اند مصداق «نامردزادگی» هستند.
🍀این واژه مناسب به شرطی که با استقبال رسانههای مجازی و اصحاب قلم و رسانه به عنوان یک واژه بامسما و معتبر جای خود را در ادبیات سیاسی باز کند.
➖➖➖➖➖➖
#کانال_انقلابی_خیمه_گاه_ولایت
☫ ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی در حوزه سیاست و تحلیل مسائل اطلاعات ملی و جهانی هستیم.
👈 اینجا خــــــــ قرمزـــــط سیاسے معنایے ندارد چون به اکثر سیاستمداران سیاست باز در ایران و هرجای این عالم در هر رده و پست و مقام حاکمیتی و حکومتی ارادتی نداریم و فقط ارادتمند و فدایی امام خمینی و انقلاب و امام خامنه ای و شهدا هستیم.
✅ اینجا از انقلاب و دردِ مستضعفین و پا برهنگان و مظلومان جهان میگوید نه از سیاست بازی های کثیف بعضی سیاسیون معلوم الحال 👈(کانال #خیمه_گاه_ولایت )
✅ ایتا👇
🌐 @kheymegahevelayat
✅ سروش👇
🌐 http://sapp.ir/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐 https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
خیمهگاه ولایت
چندتا بوق خورد و جواب داد: +سلام.. عاکفم...چه خبر؟ _سلام.. عطا و ملاقات کننده رو دستگیر کردیم. +ج
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم
قسمت چهل و پنجم
فایل و بررسی کردم و دیدم تهدیدهای اتاق عملیات دشمن بود که در تهران مستقر بودند. تموم فایل هایی که میفرستادند، یا دو دقیقه ای بود یا کمتر از دو دقیقه. فایل و پلی کردم دیدم صدای همون زنه هست که این چندوقت چندبار زنگ زد.. در تماسی که با بچه های ما داشت گفت:
یه ماشین قرمز تا بیست دقیقه دیگه توی محل ملاقات باشه. یه مهندس دارید که فامیلیش مجیدی هست!!!!! اون و بفرستید برای تحویل قطعه!!!! یه موتور سوار هم میاد و پی ان دی رو از اون مهندس تحویل میگیره. اینم بگم که سعی کنید در فکر تعقیب موتور سوار نباشید. چون اگر تعقیبی توی کار باشه محل نگهداری همسر عاکف و بهتون نمیگم و بعدش، خانومش و می کُشیم و تیکه تیکش میکنیم.. فهمیدید که؟ اگر نفهمیدید بازم بهتون توصیه میکنم که کار اشتباهی رو انجام ندید.. چون هر خطایی توسط شما مساوی هست با مرگ همسر عاکف سلیمانی، همون نیروی مثلا جان بر کفتون.
فایل و دو سه بار گوش دادم..داشتم به محتوای فایلی که گوش دادم فکر میکردم که دیدم مهدی زنگ زد گفت فوری بیا دفترم.
نیم ساعت بعد دفتر مهدی....
در زدم رفتم داخل.
+سلام مهدی جان. درخدمتم. چی شده که گفتی بیام اینجا.
_سلام بفرما بشین.
نشستم و گفت:
_واحدهای گشتیمون حدود یکساعت قبل تماس گرفتند با من و گفتند ماشینی که مشخصاتش و داده بودی پیدا شده.
خوشحال شدم و گفتم:
+خب خداروشکر خبر خوبی بود.. حالا کجا هست.
_متاسفانه عاکف جان باید عرض کنم، یه جنازه هم توی اون هست.. مشخصات جنازه رو بچه های آگاهی در آوردن و اسمش خَستو هست.
+خَستو؟؟
_آره اسمه راننده ماشین هست. نمیدونم معنیش چی میشه. چهرش و همونجا بچه های آگاهی شناسایی کردن و مشخصاتش و در آوردن.
+چطور کشتنش؟
_اینم مثل کوروش با گلوله کشتن.
از جام بلند شدم و توی دفتر مهدی چند قدم تند تند راه رفتم.. هی رفتم و هی برگشتم.. گفتم:
+عجب گیری کردیما. تموم سرنخامون و دارن ازبین میبرن این لعنتی ها. مهدی فورا به بچه هاتون توی آگاهی بگو تموم دوربین های اتوبانی و شهری رو که میرسه به محل کشته شدن خستو و کوروش چک کنن. شاید تونستیم به یه سرنخی برسیم..
از دفتر مهدی اومدم بیرون و زنگ زدم تهران به حاج کاظم.. ارجمند وصل کرد من و به حاجی..
+حاجی سلام.
_سلام اتفاقا الان داشتم به عاصف میگفتم شمارت و بگیره و وصلت کنه به من.. چه خبر؟ بگو میشنوم.
+اونی که کوروش و فراری داده بود با ماشینش، گشتی های مهدی تونستن همین جا توی چالوس پیداش کنند.
_چقدر خوب.. خوش خبر باشی..
+اما متاسفانه باید عرض کنم خودش نه، بلکه جنازش و پیدا کردند که داخل ماشینش بود.
حاج کاظم با ناراحتی و کلافگی گفت:
_ چقدر بد.. پس اینم از بین بردن.. عاکف حواست هست؟ کار داره بدجور گره میخوره هااااا
+چی بگم والله.. باید سریعتر یه فکری کنیم تا بیشتر از این ادامه پیدا نکنه.
+چطور کشتنش؟
+اینم گرفتن نامردا به ضرب گلوله کشتنش تا سرنخ هایی که دنبالش هستیم، به دست ما نرسه.
_پس دوباره رسیدیم به نقطه صفر و سر پله ی اول. بازم دستمون خالی شد و روز از نو، روزی از نو.
+بله دقیقا... حاجی راستش و بخوای من دیگه دارم اذیت میشم واقعا. اون فایل آخری و که از تهران فرستادن گوش کردم.. حاجی تو رو خدا کاری کنید توی تهران.. اونا دیدن من رسیدم به کوروش خزلی، حذفش کردن. بعدش فهمیدن دارم میرسم به اونی که کوروش و فراری داد باماشینش، اینم حذفش کردند تا دست من بهشون نرسه.. من دیگه سرنخی ندارم اینجا. امیدم فقط به تهران هست.. ضمنا این فایلی که گوش دادم گفتند مجیدی رو میخوان !!! برای چی مجیدی رو میخوان حالا؟
_نمیدونم والله. خودمم موندم مجیدی رو از کجا میشناسن. خیلی مشکوک هست.
+مجیدی رو کنترل کردید این چند روز؟؟ چیزی دستگیرتون شد؟؟
_تحلیل و تجربه من این و میگه که مجیدی رو میخوان، تا اینکه نیروهای عملیاتی خودمون و نفرستیم برای تحویل پی ان دی که اینارو دستگیر نکنند.. چون می دونن دیر یا زود بهشون رکب میزنیم ان شاءالله.
+فعلا که داریم رکب میخوریم!!
_از تو بعید بود این حرف و این روحیه نا امیدی.. البته درجریان باش این قطعه ای که داریم بهشون میدیم قلابی هست.. از طرفی مجیدی ارتباط مشکوکی هم نداشته و از نظر من میتونه کمک کنه. تنها ارتباطات تلفنیش این روزا با خانومش بیشتر بوده. چندتا تماس هم با خارج از استان تهران، سمت یزد و اصفهان داشته که شنودش سبز بوده و چیزی که حول و محور دایره قرمز بخواد بچرخه و باشه، نبوده. عطا هم که موضوعش و بهت گفته عاصف.
+آره گفته.
_خب عاکف، ما باید آماده بشیم و کم کم بریم سمت محل قرار تحویل پی ان دی.. اتاق عملیات حریف از ما خواسته پی ان دی رو مجیدی با ماشین کوپه قرمز رنگ ببره سر قرار.. مرتضی هم با یکی از بچه ها رفته سکوی پرتاب و مجیدی رو بیاره خونه امنی که مستقریم.
+همون 034 میاره؟ الان اونجا مستقرید؟
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و پنجم فایل و بررسی کردم و دیدم تهدیدهای اتاق عملیات
_آره گفتم بیارنش همینجا تا توجیه بشه. بدجور ترسیده بنده خدا. ولی بهش نگفتند که قراره این بره سر قرار. ما هم راهی نداریم. نمیتونیم خلاف میل دشمن الان توی این وضعیت عمل کنیم. چون غیر مجیدی کسی و بفرستیم امکان داره همه چیز به هم بخوره و اینارو نتونیم دستگیر کنیم. بچه های سازمان هم ماشین و تهیه کردند.
+پس خوب توجیهش کنید.. جلیقه بپوشونید بهش..
_حواسمون هست.. راستی، موبایلی که از جیب کوروش گرفتی، از بازیابی اطلاعاتش خبری نشد؟
+باید برم مخابرات ببینم چیکار میخوان بکنن، و بررسی کنم چیکار کردن اصلا تا حالا.. من اینجا پیگیرم.. فقط حاجی قطعه رو تحویل دادید بهم خبر بدید.
_باشه . فعلا یاعلی
بعد از تماس با حاجی پیگیر یه موضوعی شدم.. حقیقتش یکی از عارفان و سالکان الی الله هر از گاهی میومد سمت مازندران. آمارش و از دوستانم که پای درسش میرفتن گرفتم ببینم الآن توی مازندران هست یا نه.. بچه ها خبر دادند الان مازندران هست و امروز قراره برن خدمتش و جلسه دارن.. منم رفتم سمت منزل اون عالم.
حوالی اذان ظهر بود. رسیدم به خونش. پنج شیش تا از بچه ها هم اومده بودن اونجا تا به بهانه اون عارف منم ببینن.. منم میخواستم برسم خدمت اون استاد. رفتم و نماز و پشت سرش خوندم. این عالم و عارف وارسته ، از هم درسهای آیت الله بهجت در نجف اشرف بود. خیلی نفسش حق بود. مثل آقای بهجت رحمة الله علیه اهل عرفان و سیرو سلوک و... بود.
بعد از نماز رفتم دستش و بوسیدم..این پیرمرد روشن ضمیر و نورانی با بی حالی تمام دستاش و آورد بالا و به جمع چند نفره ی ما اشاره زد که یعنی از اتاقش برن بیرون و توی اتاق دیگه ای بشینن.. من موندم و خودش.. اون چندنفر که از اتاق خارج شدن، روش و کرد سمت من و با صدای خسته و پیرمردانه و آرام و دلنشینی که داشت، بهم گفت:
_چه به موقع آمدی پیش ما پسرم.. اتفاقا خواستیم ببینیم شمارو ، دوستان گفتند گرفتاریتون زیاده.
با یک لبخندی که پر از ناراحتی و غم و غصه بود، گفتم:
+یعنی چی حاج آقا.. مگه کاری داشتید باهام؟ شما امر کنید من درخدمتتونم.
دیدم داره خیلی آروم نگام میکنه و لبخند میزنه به من.. یه لحظه به خودم اومدم و ، توی دلم به خودم گفتم عاکف احمق حواست کجاست؟ اون از حالاتت و درونت باخبره. طرف عارف هست. کجایی تو . حواست کجاست پسررر. جمع کن خودت و تا آبروت بیشتر نرفته...
دیدم با اون صورت نورانی و مثل آفتاب روشن همینطور داره نگام میکنه.. بغضم ترکید و همونطور که جلوش نشسته بودم دو سه دقیقه سرم پایین بود و اونم هی دستش و آروم میکشید روی سرم و نوازشم میکرد و زیر لب دعا میخوند.. دستش واز روی سرم برداشت و گفتم :
+حضرت آقا، دیگه قفل شدم. نمیدونم چی کار کنم.. زنم از دستم داره میره.. همه زندگیم داره میره.. توی زندگیم مشکلاتم زیاد شده.. امور پیش نمیره به خوبی.. آره درست فرمودید، من گرفتارم که اومدم پیش شما..درست فرمودید شما حضرت آقا.. به داد دلم برسید.
_من از گره شما با خبر هستم.
+حاجی، راستش خانومم و دزدیدن.
فورا گفت:
_هیسسسسس..
بعد لبهای مبارکشون و گاز گرفتند که یعنی چیزی نگو..
با همون صدای خسته و مهربونش گفت:
+عالم در محضر رب الارباب است و خدای حکیم می بیند.. او سمیع است و بصیر.. حق اوست و باطل شیطان..پیروی کنندگان از گام شیطان مثل شیطان نابود می شوند.
یه کمی خم شد از روی صندلیش و دست راستش و گذاشت روی قلبم و این عبارت رو چند مرتبه تکرار کرد:
یا حی و یاقیوم، یا من لا اله الا انت. الله الله الله، اُفَوِضُ امری الی الله.. الله الله الله. یامولاتی یا فاطمه اغیثینی. الله الله الله. بحق رسول الله. الله الله الله. اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک. الله الله الله. بحق محمد و آل محمد.. الله الله الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.یا دافع البلایا. یا اعلی درجات. یا الله الله الله.
بعد از اینکه این دعارو خوند، دستش و از روی قلبم برداشت و گفت:
خداوند ان شاءالله به شما کمک میکند و از همسرتان محافظت میفرمایند. تا قبل از اذان مغرب امروز یک گوسفند قربانی کنید و گوشت آن ذبح را بین مردم همان منطقه پخش کنید و خودتا چیزی میل نکنید از آن.. ان شاءالله به زودی حاجت میگیرید.. بفرمایید.. مرخصید.
✍ ادامه دارد....
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و سروش ( #خیمه_گاه_ولایت ) که در پایین درج شده است #مجاز می باشد وگرنه قابل پیگیری وشکایت خواهد بود و از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️
✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
✅ تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇
✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
یک مطلب مهم:
کلیپ ها و مطالبی که در تلگرام خیمه گاه ولایت منتشر میشود با ایتا متفاوت است.
اگر دوست داشتیدبرای خواندن مطالب کانال خیمه گاه ولایت در تلگرام عضو شوید از طریق لینک زیر وارد شوید.
✅ خیمه گاه ولایت در تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
امروز روز خبرهای غرورامیزه...
با دلاوری انصارالله یمن #تنگه_بابالمندب بسته شد!
اینو که بستیم؛ #تنگه_هرمز را هم میتونیم و شما هیچ غلطی نمیتونید بکنید!
امروز سردار سلیمانی #ادبیات_کاباره_ای ترامپ را با به رخ کشیدن پوشاک بزرگسال سربازان امریکاییها پاسخ داد!
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
🌐 @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگ زدن چند جوان به یک روحانی و خانواده اش
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
🌐 @kheymegahevelayat
🚩 سرلشکر سلیمانی خطاب به ترامپ: شما تا امروز چه غلطی کردید که برای ما خط و نشان میکشید؟/ من حریف تو هستم، نیروی قدس حریف شماست
فرمانده نیروی قدس سپاه در همایش شهدای همدان:
🔹 شأن رئیس جمهور ما نیست که جواب تو را بدهد. من به عنوان یک سرباز جواب تو را می دهم.
🔹شما چه کاری می توانستید بکنید که در طول این 20 سال نکردید؟ شما با دهها دستگاه تانک و نفربر و صدها فروند هلیکوپرتهای پیشرفته آمدید به افغانستان و جنایتهایی را انجام دادید. شما بعد از 2001 تا 2018 با 110هزار سرباز چه غلطی کردید؟ امروز دارید به طالبان برای گفتگو التماس می کنید.
🔹 یادتان رفته برای سربازانتان پوشک بزرگسال تهیه می کردید و امروز آمدید ما را تهدید می کنید؟ شما در جنگ 33روزه چه غلطی کردید؟ غیر از این است که شروط حزب الله برای پایان جنگ را پذیرفتید؟
🔹 ترامپ قمار باز! من خودم به تنهایی در مقابلت می ایستم. ما ملت، حوادث سختی را پشت سر گذاشته ایم.
🔹جنگ را شما شروع می کنید اما ما به پایان می رسانیم، بروید از پیشینیان خود بپرسید. پس ما را تهدید به کشتن نکنید. ما آماده هستیم در مقابلت بایستیم.
🔹 هیچ شبی نیست که ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم.
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
🚩 سرلشکر سلیمانی خطاب به ترامپ: شما تا امروز چه غلطی کردید که برای ما خط و نشان میکشید؟/ من حریف تو
🚩 سرلشکر سلیمانی: دریای سرخ دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست/ نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است
فرمانده نیروی قدس سپاه در همایش شهدای همدان:
🔹 ادبیات ترامپ ادبیات کابارهای در قمارخانهها است.
🔹دولت ترامپ از هیچ تلاشی در انجام جنایت فروگذار نمیکند و بهترین دلیل آن قرار گرفتنش در کنار رژیم صهیونیستی و ارتکاب جنایت است.
🔹دریای سرخ که امن بود، امروز دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛ به ترامپ توصیه میکنم که از روسای جمهوری قبل از خود عبرت گرفته و از تجارب انها استفاده کند.
🔹آمریکا امروز زبالههایی مثل منافقین که از داخل ایران به بیرون پرت شدهاند را در آغوش گرفته است.
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
🚩 سرلشکر سلیمانی: دریای سرخ دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست/ نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است
🚩ماجرای در خواست دیدار فرمانده آمریکایی با حاج قاسم
فرمانده نیروی قدس سپاه در همایش شهدای همدان:
🔹آقای ترامپ، بپرسید از فرمانده وقت خودتان که چه کسی را به ایران فرستاد پیش من به عنوان سرباز، نه رئیس جمهور این کشور، که آیا میشود به ما مهلت بدهید و از نفوذتان استفاده کنید سربازان ما این چند ماه مورد حمله مجاهدین عراق قرار نگیرند تا ما از عراق خارج شویم!
🔹اگر وجود انسان پر شود از تعلق به خداوند از دیگر تعلقات تهی میشود و تعلق شهدا به خداوند متعال در سطح عالی و الهی و برای رسیدن به خدا بود که به همین دلیل دیگر تعلقات والای دنیوی را فدای تعلق جاوید شدن و رسیدن به خداوند کردند.
ادمین: ابوعلی
#خیمه_گاه_ولایت
↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی
🌐 @kheymegahevelayat