🔺 اعزام ۶ تیم امدادی و درمانی به کشور ترکیه 🔹 معاون بین‌الملل و حقوق بشردوستانه جمعیت هلال‌احمر ایران از اعزام ۶ تیم امداد و نجات و درمانی به کشور ترکیه، خبر داد.

.: 🎥 فیلمی وحشتناک از نابودی برجهای ساختمانی در ترکیه بر اثر شدت زمین لرزه ناشی از زلزله دیشب

🎥 استقبال از حاج مهدی رسولی مداح اهل بیت س در پاکستان با شعارهای انقلابی و ضدآمریکایی

🔲◾️▪️ غريب تا كه نماند حسينِ بی عباس، به جای خواهری آنجا برادری کردی... ▪️شعرخوانی آقای اسفندقه در وصف حضرت زينب (سلام الله عليها) در حضورامام خامنه ای

🔳خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته 🔻مراسم وداع با شهید مدافع امنیت شهرام حیدری در استان کرمانشاه که در درگیری با قاچاقیان مسلح در شهرستان جوانرودبه شهادت رسید . شهادت 16 بهمن - کرمانشاه

🔴 حال و هوای زندانیان بعد از شنیدن خبر عفو گسترده

🔴اردوغان: در زلزله امروز فعلا ۹۱۲ نفر کشته شدند ♦️رئیس‌جمهور ترکیه با بیان اینکه زلزله امروز بزرگترین فاجعه در این کشور از سال ۱۹۳۹ میلادی است، گفت در این بلای طبیعی تاکنون بیش از ۹۰۰ نفر کشته و حدود ۵ هزار و ۳۰۰ تن مجروح شدند

🔴حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) لحظاتی پس از وقوع زلزله 🇮🇷

🌹 روضه گفت‌وگوی امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب در شب عاشورا از زبان #رهبر_معظم_انقلاب

🔴فیلم تکان دهنده از ریزش دومینویی ساختمان ها در حلب ♦️ افزایش شمار جان‌باختگان زمین‌لرزه در سوریه ♦️وزارت بهداشت سوریه از جان‌باختن ۲۳۷ نفر و مجروح‌شدن ۶۳۹ نفر دیگر در پی زمین‌لرزه امروز خبر داد. اغلب قربانیان ساکنان استان‌های لاذقیه، حلب، حماه و طرطوس هستند. 🇮🇷

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می رفت و می نشست و به آب نگاه می کرد و با گل های کنار رودخانه خانه می ساخت . یک بار در حال انجام این کار صدای پایی شنید دید همسر خلیفه هست از بهلول پرسید چه می کنی ؟ او با لحنی جدی گفت بهشت می سازم همسر خلیفه که می دانست بهلول شوخی می کند گفت آنرا می فروشی ؟ جواب داد به صد دینار می فروشم . بهلول صد دینار را گرفت و گفت این بهشت مال تو و به طرف شهر رفت بین راه به هر فقیری می رسید یک سکه به او می داد وقتی همه دینارها را صدقه داد با خیال راحت به خانه بازگشت . همان شب همسر خلیفه در خواب دید وارد باغ بزرگ و زیبایی شده در آنجا یک ورق طلایی رنگ به او دادند و گفتند این همان قباله بهشتی است که از بهلول خریده ای . او بعد از بیدار شدن در حالی که خیلی خوشحال بود ماجرا را برای همسرش تعریف کرد . مشتاق شد تا او هم یکی از همان بهشت ها را از بهلول بخرد اما بهلول به هیچ قیمتی حاضر به فروش نشد . وقتی با ناراحتی علتش را از بهلول پرسید او جواب داد : همسر شما آن بهشت را ندیده خرید اما تو می دانی و می خواهی بخری من به تو نمی فروشم ...