eitaa logo
🇮🇷لبیک یا امام خامنه ای همان لبیک یا امام حسین ع است 🇮🇷
534 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
44.1هزار ویدیو
163 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ چه عیدی شود امسال 📿نماز عید فطر به امامت رهبر انقلاب برگزار خواهد شد 🔹ستاد برگزاری نماز عید فطر تهران: نماز عید فطر در مصلای امام خمینی و به امامت رهبر انقلاب برگزار خواهد شد. 🔺 ❤️ 🤲 🌸 🌸 🌸 🌸
🌷فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ انتشار به مناسبت دومین سالگرد شهادت شادی روح شهیدعزیز صلوات ❤️ 🤲 🌸 🌸 🌸 🌸
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. خدا رو صدا کن💚 ‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ═✧❁🌸❁✧═ @besamt_khoda ═✧❁🌸❁✧═
✨مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ✨وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى ✨إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾ ✨هر كس كار نيكى بياورد ده برابر ✨آن پاداش خواهد داشت و هر كس ✨كار بدى بياورد جز مانند آن جزا ✨نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰) 📚 سوره مبارکه الأنعام ✍ آیه ۱۶۰ ═✧❁🌸❁✧═ ═✧❁🌸❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱💚🌱💚 خدایا برای ولیت حجت بن الحسن* که درودهایت بر او و پدرانش باد، در این ساعت و در هر ساعت سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و دیده بان باش تا او را با رغبت مردم در زمینت سکونت دهی، و زمانی طولانی بهره مندش سازی * ═✧❁🌸❁✧═ ═✧❁🌸❁✧═
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه،به یک نفربر برخوردیم که در آتش می‌سوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری،می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» بلند بلند فریاد می‌زد خدایا...الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه... خدایا! الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم...نمی‌خوام دست‌هام گناهکار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید،گفت: خدایا!دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم،دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهدباش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغلکرده بودو های های گریه می‌کرد ومی‌گفت: ماجواب اینارا چه جوری بدیم مافرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا مارو نگه نمی‌داره بگه جواب اینارو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هرطوری بود راه افتادیم.تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ من و آنقدر گریه کردکه پیراهن و حتی زیرپوشم خیس شد. ما به کجا میرویم.. ═✧❁🌸❁✧═ ═✧❁🌸❁✧═