#بزرگترین_اردوی_دخترانه_کشور
کاروان بزرگ دختران حاج قاسم
با بیش از۲۰۰۰ نفر شرکت کننده
از دختران و مادران اصفهانی🌱
امروز ۲۰ اردیبهشت
از گلستان شهدای اصفهان و محلات مختلف شهر اصفهان برای سال دوم و تجدید پیمانی دورباره با سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی راهی کرمان می شوند
*
لبیک یا امام خامنه ای1️⃣
https://eitaa.com/khmanie
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبری: درباره من این همه اغراق نکنید🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خستهشدمحسینجان🖤
حکم اعدام باند پنجک بزرگترین کارتل کوکایین کشور اجرا شد
🔹حکم اعدام ۳ نفر از اعضای باند پنجک بزرگترین کارتل توزیع کوکایین که از کارتلهای اصلی مواد مخدر در کشور بودند پس از طی مراحل قانونی صبح امروز اجرا شد.
🔸اردیبشهت سال ۹۳ بود که سردار علی مویدی رئیس وقت پلیس مبارزه با مواد مخدر فراجا از دستگیری ۶ نفر از اعضای باند توزیع مواد مخدر پنجک خبر داد.
🔸سرکرده این باند که در زمان دستگیری ۳۲ سال داشت پس از برگزاری جشنی که به بهانه رسیدن اموالش به ۴۰ میلیارد تومان برگزار کرده بود، دستگیر شد.
هدایت شده از اب.خ
آیت اللّه شیخ علىپناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فیضیه:
امام خمینی می فرمود : با اتوبوس از مشهد عازم تهران بودم.
راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من( امام خمینی) چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت : اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم...
ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت:
بله پنچر شد. و آنگاه به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت:
اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى.
مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد.
من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمىکرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مىکردم، او نهى مىکرد،
دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مىکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ...
بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مىکردم نگه نمىداشت،
تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت.
وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و بهگرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت،
خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مىخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مىگشتم و در جایى نیافته بودم فقط مىدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مىتوانم آنها را بهدست آورم، به این خاطر مىخواستم به همدان بروم.
راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم.
وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مىکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم.
تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مىکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظهاى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت:
فلانى، اینطور که تو مىگویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مىشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایى را که از من حرفشنوى دارند مسلمان مىکنم.
بعد هم شهدتین را گفت
از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنهاش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره ) مىباشد.
#روحانیت
https://eitaa.com/joinchat/2735407301C1f2f6fa887