🥀نمایش صوتی
🌙📗کتاب " پایی که جا ماند" بر اساس خاطرات سید ناصر حسینی پور
🔺از زندان های مخفی عراق
#پایی_که_جا_ماند
#سید_ناصر_حسینی_پور
#دفاع_مقدس
#نمایش
Part28.mp3
8.35M
💫📗نمایش صوتیکتاب
🔺#پایی_که_جا_ماند_
3️⃣1️⃣ قسمت سیزدهم
💫🌹بر اساس خاطرات سید ناصر حسینی پور
🔺از زندان های مخفی عراق
#دفاع_مقدس
💫📗کتاب #عارفانه
🔺زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
4️⃣3️⃣ قسمت سی و چهارم
💫🌷راوی : دکتر محسن نوری
💫🟢به جرئت می توانم بگویم که احمدآقا خودیت نداشت. نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود. برای همین به نظر می آمد که به برخی از اسرار غیب دست پیدا کرده. گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود.پیش بینی ها و خبر از آینده می داد
🔺که برای ما بسیار با ارزش بود.
💫⚪️من از دوستان احمدآقا بودم. خاطرم هست یک روز در این سالهای آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمدآقا مخفیانه به من گفت:
🔺شما دوتا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی.
💫🔴اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه ، موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبهی خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی یا نه. من خیلی تعجب کردم. ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل عاشورا و یک روز بعد عاشورا مراقبهی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند.
🔺بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجتها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه.
💫🌷خداروشکر، من آن سال حال خوبی داشتم.خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد.. در روزهای دههی اول مراقبهی خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم
🔺که خطایی از من سر نزند.
🔻🔻🔻
💫🌹بعد از دو، سه روز احمدآقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشار داد و به من گفت: بارک الله وظیفه ات را خوب انجام دادی. خداوند یکی از آن حاجت هایت را به تو می دهد.
🔺بعد به من گفت: می خواهی بگویم چه حاجتی داری؟!
💫🌷من روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقه ای که به ایشان داشتم گفتم: نه نیازی نیست.
🔺چند روز بعد حاجت اول من روا شد...
⬅️ ادامه دارد ...
🔻با کسب اجازه از ناشر کتاب
🥀( انتشارات شهید هادی )
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ما با #اسراییل وارد جنگ خواهیم شد....
💫🌹فرازهایی از آخرین سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان:
💫🟢آن زمان که افراد و کشورها علیه کفر یعنی اسرائیل بجنگدند
🔺ما نیز با آنها همراه و همکار خواهیم بود .
📌ما با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد.
⭕️باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم ؛ همچون عقابان تیزپروازى
كه شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم
🔺كه با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها به جهانیان ثابت كنیم
💫🟢كه ما به اتكا به سلاح ایمانمان مىجنگیم ؛ نه به اتكاى هواپیما،
🚀نه با موشكهاى سام ، نه با تانك ، نه با توپ،
🔺نه با آتش جنگافزارهاى مادی مان...
💫🌷هر كس با ماست ؛ بسم الله !
💢هر كس با ما نیست ، خداحافظ..!
⌛️صبح روز ۲۸ خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در میدان صبحگاه
پادگان زبدانی سوریه
#طوفان_الأقصی
💫🌹فرازی از وصیت نامه شهید:
💫🌷به نام خداوند بخشنده مهربان
💫🟢سلام به حضور پدر و مادرم مهربانم . سلام گرم به حضور پدر عزيزم كه اميدوارم هميشه شاد و خوشحال باشد . سلام به خدمت مادر گرامي . سلام به خدمت برادران ، اصغر و شيردل و حسين ، اميدوارم كه حال همگي خوب و همگي خوشحال باشيد . اين چند كلمه را به عنوان يادبود به خدمت شما عزيزان تقديم مي دارم سلام به خدمت همشيره ها پدر مهربان ، مادر عزيز...
💫⚪️پدر مهربان اميدوارم كليه ناراحتي ها از طرف من را ببخشيد . مادر عزيزم شيرت را حلالم كن . پدر گرامي انشا الله براي برادرم اصغر هر چه زودتر عروسي بگيريد . زياد به خاطر شهادت من عروسي برادرم را عقب نیندازيد و جشن عروسي را زياد پر خرج نگيريد شما مي توانيد اين عروسي را كم خرج و خيلي ساده بگيريد و الباقي خرج را براي رزمندگان در جبهه ارسال كنيد.
🔺مادر مهربانم تو اصلا براي شهادت من گريه نكن هر قطره اشكي كه براي من بريزي من ناراحت مي شوم و دشمن من خوشحال تر مي شود.
💫🔴و پدرم الان اين جبهه احتياج فراواني به ما جوانان دارد اگر ما هم به اين جا نيائيم مملكت را از بين مي برند...
💫🌷و عرض ديگر خدمت پدرم حدود 1500 تومان به پسر عموي الله مراد بدهكار هستم اين بدهكاري مرا بدهيد و ديگر از كسي طلبكاري و بدهكاري ندارم و در ضمن يك عكس رنگي بزرگ هم در نزد غلام عكاس هست كه آن عكس را از او بگيريد كه شهيد شدم آن عكس را بر سر مزارم بگذاريد،
🔻🔻🔻
💫🌹پدر مهربانم گمان نكن كه من به خاطر گردش به جبهه ها اعزام شدم يا به خاطر تفريح و از زير كار زیر درويي كردم ديني بود كه بر گردنم بود كه مي بايست اين دين را ادا كنم تا بدهكار نباشم من حدودا يك سال خدمت كردم الباقي را مرخصي بودم و به همين خاطر بود كه به جبهه اعزام شدم تا به اين مملكت و دين اسلام خدمت کنم و دين خود را ادا كرده باشم .
💫🟢من فقط و فقط به خاطر اسلام بود كه به جبهه ها اعزام شدم . پدرم و مادرم امام عزيز را دعا كنيد براي رزمندگان دعا كنيد...
💫⚪️اين جوانان هستند كه با اتكا به خداي لايزال و با ايمان به خدا به نداي رهبر كبير اين ابر مرد تاريخ لبيك گفتند و اين ايران و اين سرزمين اسلامي را از دست كفار شرق و غرب نجات دادند و همين جوانان بودند كه با صداي الله اكبر ، صداميان از خدا بي خبر را از سنگرها از مرزهاي ايران بيرون راندند و حالا هم ما انشا الله براي فتح بصره مي رويم و به اميد خدا به كربلا هم سري مي زنيم
💫🔴من هميشه به خودم مي گويم كه چرا زودتر به اين جاها نيامدم واقعا كه اين جا كربلاي ايران است چه جواناني چه گلهايي كه در اين جبهه ها از بين مي روند البته همه اينان شهيد واقعي هستند شهادت يك فيض عظيمي است كه نصيب هر كس نخواهد شد اگر انشا الله شهيد شدم برايم ناراحت نباشيد زيرا كه راهي بود كه خودم انتخاب كردم و به اين راه مي روم
پدر مهربانم ، مادر گرامي ، اگر انشا الله پايم به كربلا برسد چون از بصره تا كربلا راهي نيست به عوض شما هم زيارت مي كنم...
💫🌷عرض ديگر پدرم ، ده روز ، روزه امسال بدهكارم چون در اينجا بودم نتوانستم روزه بگيرم اگر نمي توانيد به اصغر بگوئيد برايم روزه بگيرد . تا مي توانيد قرآن را بخوانيد و در معني آن تعمق كنيد قرآن را بخوانيد و به آن عمل كنيد قرآن را كنار اتاق نگذاريد اگر خود قرآن را بلد نيستيد معني آن را روزي يك بار چند خط بخوانيد، قرآن آن فرستاده خدا توسط پيغمبر بهترين و كامل ترين كتاب روي زمين مي باشد .
هر كس از من ناراحتي ديده است به نحوي او را راضي كنيد
💫🌹پدر گرامي فعلا اين چند صفحه را به عنوان يادبود از خود وصيت نوشتم والان ما را به خط كردند و ديگر اگر وقت كردم مي نويسم و اگر نه اين چند خط را نگهداريد …
🥀والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🟢 قرار نیست زندگی آسون باشه
💫⚪️ قراره زندگی رو زندگی کنیم
💫🔴 یه وقتا خوش
💫🥀 یه وقتا سخت...
💫🌷اما با هر بالا و پایینی
💫🌹درس هایی یاد می گیریم
💫🟢که قویترمون می کنه...
💫🥀شبتون بخیر و آرامش