💫📗کتاب #عارفانه
🔺زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
5️⃣7️⃣ قسمت هفتاد و پنجم
💫🟢هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید. گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد. وقتی که شدت آتش دشمن کم شد، آنها که سالم بودند از سنگرها بیرون آمدند.
💫⚪️در مسیر برگشت، نگاهی به جمع بچهها کردم. آنها که باز می گشتند کمتر از شصت نفر بودند! یعنی نفرات گردان سیصد نفره ما در کمتر از چند ساعت
🔺به یک پنجم رسید!
💫🔴همین طور که به عقب بر می گشتیم به سنگرهای تیربار دشمن رسیدیم. جایی که از همان جا کار را شروع کردیم. جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود، از آن جا عبور کردیم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده،
🔺پیکر یک شهید جلب توجه کرد!
💫🌹جلو رفتم. قدمهایم سُست شد. کنار پیکرش نشستم، هنوز عینک برچهره داشت، در زیر نور ماه خیلی نورانی تر شده بود.خودش بود...برادر نیّری...همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود.
🔺همان که هرگز او را نشناختیم...
💫🌷🌷🌷کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم..بعد طباطبایی(مسئول دسته)را... بعد میرزایی...
خدای من چه شده!؟ همهی بچههای دسته ما رفتهاند. گویی فقط من ماندهام!
🔺نمی دانید چه لحظات سختی بود.
💫🟢وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچههای دسته را گرفتم از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز با هم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند! نمی دانید چه حال و روزی داشتم، یاد صحبتهای مسئول دسته افتادم که می گفت:
🔺« شهادت را به هرکسی نمی دهند، باید التماس کنی»
🔻🔻🔻
💫🌷بعد ها شنیدم که یکی از بچهها گفت: برادر نیّری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد، بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله...
🔺بعد روی زمین افتاد و رفت...
⬅️ ادامه دارد ...
🔻با کسب اجازه از ناشر کتاب
🥀 ( انتشارات شهید هادی )
18.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫🌷🌷🌷تصاویر جمعی از شهدای لشکر آقا مهدی
💫🌹که لتراب مقدمه الفداء امام مهدی شدند
💫🟢شهدای لشکر 17 علی ابن ابیطالب قم
💫🥀شهدا شرمندهایم ...
💫🌹شهید علی اسکندری فرمانده گردان موسی بن جعفر (علیه السلام)
💫⚪️لحظه های آخر
💫🟢در عملیات کربلای ۵ بی سیم چی اش بودم گفت: میدانم در این عملیات شهید می شوم ولی دوست دارم در آخر عملیات تیری به قلبم بنشیند و به شهادت برسم
💫🌷چند روز بعد مجروح شدم، من را به پشت جبهه منتقل کردند روزهای آخر عملیات بود که خبر شهادتش را شنیدم، همان طور که خودش گفته بود تیری به قلبش❤️ اصابت کرده بود.
💫🌷بوی علی
💫🟢آن روز شهر شهدای زیادی داشت، هنوز برای شهید قبر انتخاب نکرده بودند، ما داشتیم میگشتیم که یک باره بوی همیشگی تنش را احساس کردم، به سوی قبری که 🔺آن جا بوی علی به مشامم می رسید رفتیم،
💫⚪️گفتم این قبر علی است ، بقیه قبول نکردند تا بچه های بنیاد شهید آمدند و حرف مرا تایید کردند، هنوز هم گاهی اوقات در منزل آن بو را احساس می کنم،
🔺بوی علی. شهدای بی ادعا
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫🥀فیلم کوتاه
💫🟢روایتگری
💫🌹#پیچ_آخر
💫🌷حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﻫﻤﻴﻦ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ و عزیزانم ﺧﻮﺏ باشد
ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﻴﺮﻳﻦ
ﺑﺮ ﻟﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺮﺍﻳﻢ ﮐﺎﻓﻲ ﺳﺖ.
خدایا
ﺩﺭ همه لحظات ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ ﻣﻴﺴﭙﺎﺭﻡ
#شبتون_بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌸خدای مهربانم
💫🌹اولین روز هفته را با یاد زیبای تو آغاز میڪنیم
💫🌸به دوستانم لذت بندگی خالصانه عطاڪن
💫🌹درڪسب روزی حلال یاری ڪن
💫🌸قلبشان را لبریز از مهربانی ڪن
💫🌹قدرت بخشش به همه هدیه ڪن
💫🌸پناهشان باش و قلبشان را مهمان آرامشت ڪن
💫🌹سلام، صبح به خیر و عافیت🌹💫
💫🌸صبح شنبتون ســـــرشــار از لطف و محبت خداوند تبارک و تعالی🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌹جرعهای از زلال قرآن کریم
📖سوره مبارکه طه، آیه ۵۳ و ۵۴
💫🌹 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّىٰ * كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ
💫🌸 ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ [ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﺎﻥ ﺷﺪﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﺗﺎﻥ] ﺭﺍﻩﻫﺎﻳﻲ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺍﻧﻮﺍﻋﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﻴﺪﻧﻲﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ.(٥٣)
💫🌸[ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ] ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺍمﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭽﺮﺍﻧﻴﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﻳﻲ [ﺑﺮ ﺗﻮﺣﻴﺪ، ﺭﺑﻮﺑﻴّﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ] ﺑﺮﺍﻱ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺧﺮﺩ ﺍﺳﺖ.(٥٤)