هر روز بیشتر به تو نزدیک می‌شوم چیزی نمانده است که مال خودم شوی #مهدی_فرجی

من مُردم و گذشت برایم ولی بدان دیگر کسی برای تو تب هم نمی‌کند #امیرحسین_اثناعشری

دیگران هرچه که گفتند بگویند، بیا خودمان شعر بخوانیم برای خودمان #مهدی_فرجی

هنوز بیشتر از هر کسی تو پیش منی... #سیدتقی_سیدی

اَلحُبُّ لِلشَّجعانِ، اَلجُبَناءُ تُزَوِّجُهُم أُمَّهاتُهُم #نزار_قبانی عشق، از آن مردان شجاع است برای ترسوها مادرانشان زن می‌گیرند 🥲

عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد #سجاد_سامانی

خــالق، مــرا شــــاعر، تــو را شـعــــر آفریــده چشمت دوبیتی، لب غزل، مویت قصیده #سیدعلی_رکن‌الدین

با زورِ بحثِ کَج، رَگِ گردن قوی مکن از ذوالفقارِ باطنِ اهلِ سخن بترس... #زمانی_یزدی

سنگی بودم، آینه‌خو کرد مرا ساکت بودم، بهانه‌جو کرد مرا از نیمهٔ تاریک وجودم آمد با سایهٔ خویش روبه‌رو کرد مرا! #رباعی #پاییز_رحیمی

گیرم هنوز تشنهٔ حرف توام ولی گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی؟ #مهدی_فرجی

داشتم فکر می‌کردم چه باید گفت در این بحبوحه که این غزل سراغم آمد: آن بزدلان سوار به ارّابه -بی‌زحمت مقاتله- برگشتند تا بچه‌شیر باخت قمارش را، کفتارها به هلهله برگشتند شد دُور، دُور چرتکه‌اندازان، بازیچهٔ محاسبه شد میدان پس صفرهای از عدم آویزان، از نو به این معادله برگشتند از بطن گاو شیرده جدّه، گوسالهٔ طلا متولد شد تا دوستان یکدلهٔ چوپان، با گرگ‌های این گَله برگشتند از دشت‌های شعله‌ور شامات، خون هزار یوسف ما جوشید تا نابرادران برادرکش، مست از سر معامله برگشتند پس صبح کو؟ کبود شد این دنیا، در چنگ فتنه ماند بشر، تنها قابیلیان به صحنهٔ جرم اما بعد از هزار سلسله برگشتند تقویم، شرمسار ورق می‌خورد، تاریخ، کنج کافه عرق می‌خورد خیل سیاسیونِ کم‌آورده، با روزنامه‌باطله برگشتند بستند باز بی‌شرفان با هم، خونخوارها و خوش‌علفان با هم همسو شدند بی‌طرفان با هم... شمر و سنان و حرمله برگشتند #میلاد_عرفان‌پور

هرچند دیدمت به تو مشتاق‌تر شدم این درد جان‌فزا به دوا کم نمی‌شود! #فیاض_لاهیجی