eitaa logo
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
836 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽🌱 💚امام صادق علیه السلام: لَوْ أدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أیّامَ حَیاتِی. •✓مهدویت، •✓جهاد_تبیین •✓دلی_خدایی 📍کپی با ذکر صلوات «وقف امام زمان عج» تأسیس:1400/1/25 مدیر کانال: @khadeem12w
مشاهده در ایتا
دانلود
Amir Kermanshahi - Cheshmato Beband 2 (128).mp3
29.44M
چشماتو ببند خیال کن الان کربلایی😔😭💔........
سلامم مهمانان اقا یکی از کاربران زحمت کشیدن ان شاءالله با خاتم النبیاء محشور بشن🌹 در مورد این ذکر یا صلوات مکاشفه دیدن و در اختیارتون قرار دادن لطفا بهش عمل کنید و حتما بخونیدش بسیاااااااااار جالب خیلی اصلا عجیب بنده خوندم کلا یک جوری شدم🌱
بسم الله الرحمن الرحیم یه مکاشفه ازجایگاه ومنزلت صلوات مدتها بود که به لطف خدا ذکر صلوات شامل حالم بود روزهای خوبی بود یک نوع سبکی وپاکی وزلالی رو داشتم تجربه میکردم کتابهایی در مورد اذکار از قبل درون کتابخانه کوچک خانه داشتم وهر وقت که وقتی گیرم میامد به مطالعه کتابهایی چون ذکر عارفان وهزارویک ختم مطالعه میکردم که یه جایی چشمم به صلواتی افتاد که گفتن هر کدومش معادل 10 هزار صلوات بود شاید خیلی از شما اونو بلد باشید واون ذکر صلوات (اللهم صلی علی سیدنا و نبینا محمد وآله ،ما اختلف الملوان و تعاقب العصران ، و کر الجدیدان واستقبل الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل البیته منی التحیته والسلام) میباشد هر چند که شنیدم این صلوات روایت شیعی ندارد واز منابع سنی مذهب ذکر شده اما آن زمانی که مشغول به ذکر بودم از این موضوع خبر نداشتم وبعدها این موضوع رو فهمیده بودم اما چیزی که به شخصه دیدم بیخیال منابع شدم واهمیتی به این مطلب ندادم بگذریم از این حاشیه . از وقتی که از بزرگی ومنزلت این صلوات مطلع شدم سعی در حفظ کردن این صلوات کردم دقیقا نمی دانم چه مدتی صرف ذکر این صلوات کردم اما یکشب در محیط اتاقی که اختصاس به خودم داشت واون اتاق اتاق عبادت من بود وکسی بی اجازه وارد نمیشد ومن مشغول مطالعه بودم به یکباره حالت بی وزنی خاصی پیدا کرده بودم حسی مثل شناور شدن در فضا بی نهایت و بی نهایت احساس سر خوشی بهم دست داد و با وجود اینکه قبلش در اتاق وچهار زانو نشسته بودم ومشغول گفتن همین ذکر بودم به یکباره خودم را دریک باغ بسیار بسیار سرسبزکه نغمه های خوش از درختان وبرگها وزمین واسمان وهوا وهر چیزی که پیرامونم قرار داشت بلند شده بود صداهایی که وجودم یعنی تک تک سلولهای بدنم میشنیدند گلها وبوته هایی با رنگهای بسیار سبز شاداب کمی در باغ قدم زدم وای وای نمیتوانم از لذت قدم زدن در اون باغ رو برای خواننده این متن ترسیم کنم چون هرچه قدر که من بگم باید خواننده قبلا خودش تجربه کرده باشه تا اون حال وسر خوشی را متوجه بشه دقیقا مثل این میمونه کسی که یه نوع غذا رو مثلا پیتزا خوردنش رو تجربه کرده وهروقت که اسمشو میاری میتواند خوشمزگی ولذیذ بودنش رو در ذهنش تجسم کنه اما کسی که خوردن پیتزا رو تا حالا نخورده وبا مزه اون اشنا نیست هر چقدر بهش بگی این طعمشه واین خوشمزگی رو داره باز درک درستی از طعم ومزه اون پیتزا نمیتونه تجسم کنه وتصور کنه برا همین وقتی براش تعریف میکنی که پیتزا اینجوره یا اونجوره فقط آب دهنشو قورت میده واز گفته شما لذت میبره بگذریم خدا کنم که دیدن اینگونه لحظات شامل حال مومنین خدا بشه بماند در اون باغ قدم میزدم تا اینکه متوجه ساختمانی شبیهه یک کلبه زیبا اما بزرگ که بوته های سبزرنگ شاداب همه جای درو دیوار وپشت بام خانه را فرا گرفته بود واطراف خانه گلهایی بسیار زیبا وچشم نواز پر کرده بود از دور صدای خنده بلند بود اون صدای خندهای دخترانه به گوشم رسید وجودم رو عشق ومحبت پر کرده بود با شنیدن خندهای تک تکشان یک نوع ذوب شدن رو درک میکردم وبا وجود اینکه هنوز اونهارو ندیده بودم اما سراسر راستگویی وعشق ومحبت ودلسوزی که همگی به سمت وجود من منشعب میشد درونم شعله میکشید وهنوز چند متری مانده بود که به درب ورودی نزدیک بشم حسی درون بدنم تک تک صدا هارو میشناخت جنس خنده اونها سراسر راستگوئی وبدون چاپلوسی وخالص بودن رو داشت این مفهوم رو که نام میبرم چون صداقت وراستگوئی چیزی نبود که بهم بگن یا به خودم ثابت بشه من در اون عالم صداقت رو به تمام سلولهای بدنم درک کردم لطافت رو با وجود اینکه هنوز ندیده بود مشان درک میکردم اصلا واژهائی چون صداقت وپاکی ومحبت وزیبائی وطراوت وحقیقت وووو با تمام وجود درک خواهید کرد این طور نیست که کسی از صداقت بخواد تعریف وتمجید کنه تا کسی متوحه اون بشه نمیدونم چگونه توصیف کنم اما سعی دارم که جنس محبت وآن واژهارواینگونه توصیف کنم تا خاننده مطلب رو بگیره بگذریم به پشت در که رسیدم با وجودی که تا قبل از باز کردن اون در تعداد ونامها وسنشون رو در ک کردم همگی حدود 14 ساله بودن ودر اون سالن بیشاز ده تا بودند وهمگیشان با نشاط وطراوت که میتونم بگم فقط در عشق ومحبت غرق شدم من با گفتن یک یا الله وارد شدم سرم رو پائین انداختم موجهای محبتی بود که از وجود اونها بر پیکره من نواخته میشد ودر اون موج ها عشق خالص . صداقت خالص. مهربانی خالص .نشاط خالص .طنازی غیر قابل وصف خالص . لوندی بسیار دوست داشتنی خالص . وجودم را پر کرد عزیزان در این دنیا نهایت لذت یا شهوت هست یا خوردن خوراکی من شهوت رو مثال میزنم به خداوندی خدا اگر در این دنیا لذت شهوت رو ضربدر 1000 کنید اگر عدد یک رو از 1000 کم .کنیدفقط 25 صدم از یک شما درکی از لذت را بردید واصلا قابل قیاس نیست یا مثالی دیگه بزنم تمام لذتهای خواب وخوراک وشهوت را به یه مگس تشبیهه میکنم وتمام لذتهای اون دنیا برابرست با یک هواپیم
ای بوئینگ 747حال مگس کجا وهواپیمای بوئینگ کجا تازه همین مثال هم که زدم یه مثال الکی هست واصلا قابل توصیف نیست اما در همین قدر که متوجه بشید این مثال رو اوردم بگذریم در میان این عزیزان بودم که از سالن گذشتم ببخشید همین قدر بگم که من اصلا صورت هیچکدامشون رو ندیدم چون سرم پائین بود یعنی اگر هم میخواستم ببینم نمیتونستم چون نیروئی خواستش این بود که من صورتشان را نبینم اما متوجه سینه هایشان واندامشان بودم جنس اونها فرض کنید چون آب زلال دقیقا عین اب بودند به شکل دختران برهنه که شفافی وذلالی خاصی داشتند واونها همه به من محبت داشتند از میانشان عبور کردم واز در دیگر اون ساختمان بیرون امدم اونها همچنان میخندیدند وشادی میکردند واز عبور کردن در مقابلشان ورفتنم به درب خروجی منو مشایعت کردند تا از درب ان ساختمان خارج شدم وبه محیط انطرفتر اون کلبه به جائی دیگر رفتم یکی از ان دختران که از همه جالبتر وقدی بلندتر داشت منو مشایعت کرد تا نزدیک جائی شدیم از باغ تمام اون حالتی که در بالا ازش ذکر شد این خانم زیبا وبا وقارهمه رو به یکباره ویک جا داشت و با یک قدم عقبتر از من در کنارم قدم میزدیم در ون اون باغ من دربست تسلیم اون بودم یعنی من هم متقابلا به اون عشق وصفا وصمیمیت داشتم منو به جائی دعوت کرد همراهش رفتم اصلان نمیتونم اون حالی رو که در کنارش بودم توصیف کنم من پر بودم از صداقت از لطافت واین حالت من با حالت اون در هم آمیخته شده بود تحت هیچ شرایطی نمیتونم بگم که چقدر لذت بخش بود بگذریم بالای سر یه چاهی درون اون باغ رسیدیم اون خانم یا بی پرده بگویم اون حورالعین در یک صدم ثانیه بهم گفت برو تو چاه من انقدر در اون لحظه عشق بودم انقدر محبت بودم انقدر شادو سرمست بودم که دلم نیومد لحظه ای خواستشو به تعویق بیندازم وبی درنگ جست زدم درون چاهی که بسیار بسیار گود وتهش سیاه بود ودهنه اون چاه حدود دو متر در دومتر بود در اون لحظه که جست زدم درون چاه انگار معلق بودم بهم گفت خوب حالا بگو گفتم چی بگم مجددا فرمودند بگو در اون لحظه زبانم باز شد به گفتن وگفتم اللهم صلی علی انگار داشت حجی میکرد دوباره گفت بگو یه پرانتز باز کنم وقتی اون بهم حرف میزد حرفامون از جنس صدای زمینی نبود اون امر کردن ها وپاسخم درون ذهن هامون گفته میشد وهر وقت که اون امر میکرد فقط میتونم بگم از عشق ذوب میشدم برای اجابت کردن خواسته اون واصلا برام مهم نبود چاه چیه در اون لحظه فقط اجابت دستور اون وخوشحالی اون ورضایت اون در ذهنم موج میزد آخ آخ آخ هیچکدومتون نمیتوانید اون حالت وسرخوشی رو درک کنید خدا نصیب همتون کنه . سومین بار که گفت بگوبیشتر زبانم بازشد و گفتم اللهم صلی علی سیدنا و نبینا محمد وآله ،ما اختلف ....که هنوز صلوات رو به پایان نرسانده بودم که دیدم تا کف پایم ابی ذلال وروشن بالا امده ومن در مرکز چاه روی اون اب ایستاده ام بدون اینکه درونش فرو برم . که به یکباره خودم را در حالت چهار زانو مقابل کتابهایم درون اتاق شخصیم یافتم تا . هفته ها یک انرژی غیر قابل وصف وجودم رو گرفته بود وناراحت بود م ودوست میداشتم کاشک کاشک کاشک هیچ وقت من از اون حالت خارج نمیشدم دوست عزیزی که داری این مکاشفه رومیخونی تو هم میتوانی به شخصه این حالت واین مکاشفه رو تجربه کنی فقط شرطش تذکیه نفس هست فقط میخواد در مسیر خدا قدم بردارید با ذکر صلوات ودائم الذکر بودن موقعیت های خوب برای خودت رقم بزن خودت را از بدیها وپلیدیها پاک کن حس لجبازی وانتقام رو از خودت دور کن وبرای شروع کار از اقا سیدالشهدا امام حسین یاری جو ایشان در کمک کردن واقعا بی نظیرند البته همه ائمه گلند اما امام حسین ع کشتی نجات هست پس تا دیر نشده خودت رو بالا بکش یا حق انشاالله تا مکاشفه بعدی که اصلا از این جنس نیست ووحشتناک هست همه شمارو به خدای بزرگ میسپارم از همه شما عزیزان وسروران التماس دعا دارم ج.ظ شیراز
{اَللّهُمَّ صَلّ عَلی سَیّـِدنا مُحَمَّدِ و الِهِ مَااخّـتَلَفَ الّمَلوانِ وَ تَعاقَبَ الّعَصْرانِ وَ كَرَّالجَدیدانِ وَسْتَقْبَلَ الّفَرْقَدانِ و َ بَلّّغٌ رٌوحَهٌ وَ ارْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مَنَّــا التَّحیَِّـةَ وَالسَّلام } ان شاءالله بعد ختم ایت الکرسی عمری بود ختم این ذکر را می زاریم🌹🌷
💢♨️❗️❗️❗️❗️ ان شاءالله بعد20 این ماه به امید خدا اگر خداوند عمری داد ان شاءالله دوباره خادمی شما مهمانان آقا امام زمان روحی فداه رو بکنم چند برنامه داریم 1_رمان بی بی مرا خرید✨🌟 2_ختم ذکر صلوات اللهم صلی علی سیدنا محمد.....💥⚡️ 3_به قید قرعه هرروز هر کی اسمش افتاد یکی از دعای های مفاتیح الجنان برای ایشون نیابتی خونده میشه✨💥 4_زیارت نیابتی بین الحرمین بازهم به قید قرعه انجام میشه اسمتون رو میدم اونجا بین الحرمین براتون عبادت و زیارت میکنن به نیت شما آشنا داریم اونجا کربلا انجام میده و یک جزء قران میدن شما باید بخونی🌹💥 5_و خاطره ها ان شاءالله همچنان ادامه دارن🌹💥 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
@Vsfygiu خادم امام زمان عج نظراتی دیگه ایی دارین بگین ان شاءالله خواسته ایی دیگه حتما بگین☺️🌹
یاعلی التماس دعا🌺✋
سلام مهمانان آقا🌹 قسمتی از رمان بی بی مرا خرید که در حال نوشتن هست ان شاءالله بعد از بیست چهارم این ماه در اختیارتون میزاریم😍✨