haale_khoshe_manavi_8.mp3
12.2M
🔸بسیار زیبا و دلنشین
🎙➺@meftahh
#آیه گرافی.
جز تو به که پناه برم؟
آیه ی ۱۱۸ سوره ی مبارکه ی توبه💕✨🌱
@Khodaaa112
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر💔
من از «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ..» اینگونه فهمیدم،
خدا با مهرِ او، دینِ مرا اندازه میگیرد🌿!
-
گر بگویند که مرا باتو سرو کاری نیست.
درو دیوار گواهی بدهند کاری هست🌱
@Khodaaa112
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر💔
#رمان_دلبسته_ی_مادر♥️🕊
#قسمت۳۳♥️🕊
نگاهش کردم یوسف بود!
+کجایی تو راضیه!؟
_اینجا شام میل نداشتم اومدم بیرون
+اها
نفس عمیقی کشید و نشست کنارم
+برام تعریف کن!
_باشه
بعداز اون شبی که از خونه فرار کردم با اونا رفتیم عراق پدر این پسره خیلی پولدار بود برای همین پول سفر عراق رو خوده پسره بود!
رفتیم خوش گذرونی همه ی جای عراق رو گشتیم یه جایی مانع زده بودن خطر ناک بود دشمن اونجا حالا
همه جا رو گشتیم موند کربلا! ایام فاطمیه بود اونجا حال و هواش یچیز دیگست ما تو اون شب جشن دعوت بودیم مختلط کسی هم حالیش نمیشد شهادته مادره گناهه این کار
رسیدیم جشن دخترا وارد اتاق جشن شد جو گیر شدن کشف حجاب کردن الا من احساس خوبی نداشتم اتاق من تو هتل افتاده بود روبری گنبد حضرت عباس س احساس عجیبی داشتم گنگ بود! اونشب همه وارد اتاق جشن شدن بعد از چند دقیقه اومدم بیرون هوا بخورم بی اختیار از مکان جشن دور میشدم ! نمی دونم چجوری رسیدم دم در بین الحرمین! دلم شکست چون چادر نداشتم پیش در ورودی نشستم!
خوابم برد! تو خواب شهید های ذوالفقاری دیدم بهم نشونه میداد.............
ماجرا رو کامل براش تعریف کردم
و این شد قصه ی ما الوعده وفا اقا یوسف
یوسف به کسی اینارو نگو!
دیدم بدون اینکه جوابی بده دست به صورتش کشید و بلند شد رفت
_یوسف، یوسف،یوسف. چته داریم حرف میزنیم چرا رفتی!؟
جوابی نداد منم دیگه سکوت کردم! با ساعت نگاه کردم 10 شده بود دوباره همه ی مارو جمع کردن بردن حسینیه اون شب اصلا خوابم نبرد
تو فکر این بودم!، شهید هادی ذوالفقاری چرا گفت آدرس خواسته ات شلمچه! مادر چادرت رو اونجا گذاشته!
حدود ساعت11 بود به یوسف پیام دادم گفت من بیدارم کنار این حسینیه سنگر درست کرده بودن داخلش نماز میخونن!
بلند شدم رفتم چادر سرم کردم اومدم بیرون پیش یوسف
_سلام
+سلام بیداری که!؟
_خوابم نمیاد، یوسف اونا چیه!؟
+کو!؟
_اونا دیگه
+اها اونا، فردا ظاهرا مسابقه هست بین مسافرا یک چادر اوردن اول زیارتش دادن حرم بی بی زینب هرکی بهترین دل نوشته رو بنویسه از خواهرا فقط یک نفر این چادر بهش تعلق میگیره!
برادران هم براشون چفیه از یکی از خانواده شهدا اوردن!
_جالبه!، میگم یوسف میشه تو اون سنگر ها نماز خوند!
+اره میشه داخلش بطری اب هست میتونی وضو بگیری!
_ممنون پس من برم داخل یکی از اینا!
+باشه التماس دعا، فقط زود بخواب فردا میخوان مارو ببرن طلائیه فکنم پس فردا برمیگردم!
_اها چشم حتما، یوسف!
+بله؟
_ازم ناراحتی!؟
+برای؟
_اخه برات تعریف کردم ماجرا بلند شدی رفتی صدات کردم جواب نمیدادی!
+نه ولی منو یاد یچیزی انداختی! نگران نباش
_اها چشم!
#رمان_دلبسته_ی_مادر♥️🕊
#قسمت۳۴
راضیه:از یوسف جدا شدم رفتم داخل سنگر ها! دورکعت نماز خوندم! به نیت نفیسه خانوم کمی تکیه دادم! هزارتا فکر می اومد جلو چشام اخرش گفتم تا خودت رو دیونه نکردی بیا برو بگیر بخواب راضیه!
صبح روز بعد حرکت کردیم سمت طلائیه!
قبل از رفتن رفتم برای زیارت شهدای گمنام
آخرین جمله ایی که گفتم: تروخدا منم پیش حضرت زهرا س یاد کنید!
توراه سوار اتوبوس شده بودیم گفتن که دل نوشته بنویسید بهترین دلنوشته بهش هدیه تعلق میگیره!
هدیه خواهران چادر و برادان چفیه خانواده شهدا
بهم یک برگه دو خودکار دادن!
بایک بسم الله الرحمن الرحیم
شروع کردم نوشتم
راضیه رادمهر
بسم رب فاطمه الزهراء سید نساء العالمین
زبانم بند است چیزی از شهدا و کرمشان بگویم ولی شهید هادی زیبا به من گفت اینگونه با شهدا دردل کن!
حالا من میگویم ای شهدا منم دلبسته ی مادرتان حضرت زهرا س
ی شهید گمنام
با شما تکلیم میکنم
میدانم طنین سلامم را میشنوی
امشب انس گرفته ام
میان خضوع سپید غبار این بیابان
این منم
دلبسته ی مادر
که عزلت گزیده ام
میان ضمیر دنیایی ناچیز
سرشارم ز طعم تشنج
در این روزهای راکد غمگین
شفاعتم کنید ای مردان خـــــــــدا...
دگر بار دلم گرفته است
بغض بیداد میکند
اخرش نوشتم یازهرا
برگه رو تا کردم و دادم به یوسف بهشون بده!
با اینکه خیلی با نشاط و سرحال بودم ولی خوابم می اومد! برای همین چشام رو بستم!
هادی اومد بخوابم!
بهش گفتم صبر کن اینبار دیگه نمیشه جایی بری ازت سوال دارم چرا هی ناپدید میشی!؟
به من پشت داده بود گفت: بفرما می شنوم!
مگه نگفتی آدرس خواسته ات رو شلمچه پیدا میکنی!؟
کوش من شلمچه رفتم!
گفت: خواستی بدونی شهادت یعنی چی فهمیدی شهادت چیه فقط یک چیز موند اونم چادر صبر کن به دستت میرسه!
من باید برم
اخرش گفت: طلائیه!«هادی» عاشقت است
روا باشد که مجنونش بخوانی!
مثل همیشه از خواب پریدم!
رسیده بودیم طلائیه همه داشتن پیاده میشدن منم بلند شدم رفتم کوله ام رو برداشتم نگاه کردم با خودم گفتم:،اینجا چذا اینقدر شبیه صحرا هست ادم یاد زمین کربلا میفته!
همه دعا میکردن بارون نباره اگر بباره راه رفتن رو زمینش غیر ممکنه!
پس طلائیه اینجاست! یاد حضرت ابوالفضل افتادم یک سلامی به سقای حسین دادم!
رفتیم جلو تر در ورودی تابلو زده بودن
موقعیت حضرت اباالفضل العباس
با خودم گفتم چه جالب منم به ارباب سلام دادم!
پایینش نوشته بود
استان مقدس شهدای مظلوم طلائیه خوش آمدید!
وارد شدیم جالب بود یک سیم خاردار هایی بودن!
بهشون سربند گره خورده اونطرفش کانال آب جو قشنگی داشت اصلا جون میداد بنشینی پیش این کانال اب زیارت عاشورا بخونی!
💬سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️امروز نماز خواندن و عمق یافتن آن در این که اراده ما را در دفاع از اسلام در برابر هجوم گسترده دشمنان مستحکم کند، ارزش دارد....
#نماز_اول_وقت📿
#التماس_دعا🤲🏻🍃
🥀 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🥀
اذان صبح به افق اهواز
5:25
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
#شهادت
"پلاکش" را براے ما جا گذاشت،
تا روزے بدانیم، از جنس ما بود...
"هویتش" خاکے بود!
اما "دلش" را به آسمان زد...
گمنامے راز عجیبے است ...!❥
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
ناگهان
دلت میگیرد
از فاصله خودت با شهدا...💔🥀
#شهیدحسینمعزغلامی
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
•|🌿🕊
مےگفٺـــــ :
اخـمڪردن،
ٺوےمحـیطےڪه
پـرازنامحرمہ،
خیلےھمخوبھ:)!
#شھیدمصطفےصدرزاده
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت در راه آرمان الهی
معشوق است
آیا شنیدهای عاشقی را
از معشوق بترسانند..؟!✨🕊
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
اقای #امام_حسین یه دونه از این زاویه
ی دیدار روزِ اربعینُ بعدش همون که میدونی :)💔
#بطلب_حضرت_عشق🌱
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
اقای #امام_حسین یه دونه از این زاویه ی دیدار روزِ اربعینُ بعدش همون که میدونی :)💔 #بطلب_حضرت_عشق🌱 _
•°🌱
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله
هر ڪسۍ یار ندارد
بہ خودش مربوط اَسٺ
یارِ من بـاش حسین جان
ڪہ گداے تو منم...💔🖐🏽
____
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112