قسمت۳۶
حالا نوبت خواهران شد چادر اونم زیارت دادن حرم حضرت زینب س! ببین این چادر نصیب کی میشه! واقعا خوش بحالش!
همه جا سکوت بود! همه منتظر بودن اسم یکی از خواهران رو اعلام کنن!
محمد حسین:
یوسف تسبیحم کو دادم دستت!؟
+دادم دست راضیه ، من فعلا کار دارم برو ازش ببر!
_باشه بعدن میبرم
باخودم گفتم: ای خدا بگم یوسف چیکارت نکنه! تسبیح منو برای چی دادی دسته خواهرت الان من چجوری برم ببرم!
یکلحضه حاج اقا با میکروفن صدا زد خانوم رامهرد بهترین دلنوشته از خواهران!
بفرمایید هدیه رو ببرید
نگاهش کردم بنده خدا شکه شده بود نمی دونست چیکار کنه
برگشتم سمت یوسف!
یوسف!
_چیه باز برگشتی سمت من؟
+خواهرات شکه شده برو بهش بگو بره پیش حاج آقا
_بیا رفت ، بیا برو به کارت برس پسر
راضیه:
یا حضرت زهرا اسم من!؟
همون لحضه یاد حرف هادی افتادم
چادرت رو اونجا بهت میدن! مادر چادرت رو اونجا گذاشته!
اشک تو چشمام جمع شد! خدایا نکنه من خوابم، رقیه زد بهم
_راضیه بلند شو منتظرن برو هدیه ات رو ببر!
نه نمیرم بیا خودت برو بلند میشم همه توجه ها سمت من دوست ندارم بلند شد خودت بیار خواهش میکنم! تروخدا رقیه جان من
_باشه توهم اینقدر قسمم نده!
بجای من از رقیه تشکر میکردن کسی نمی دونست راضیه رادمهر منم نه رقیه!
محمد حسین: این چرا خودش بلند نشد هدیه اش رو برداره عجب!
خواهر منو برای چی فرستاد این دختر چشه!؟
الله اعلم به من چه!
استغفرالله
راضیه:
خیلی ممنونم رقیه خیلی دعات میکنم!
+خواهش میکنم، الان محمد حسین سین جینم میکنه برای چی تو رفتی چی بگم!؟
_حقیقت ،! مگه جرمه!؟
بلند شو بریم ناهار
رفتیم ناهار خوردیم بعد رفتیم استراحت گفتن ساعت6 عصر بازهم میایم اینجا!
چقد زمان زود می گذشت فردا برمیگردم تهران دلم تنگ شد از الان !
بعد اذان مغرب:
بعد از اینکه نماز خوندیم هوا تاریک شد
دو باره رفتم کنار همون اب ها تنهایی نشسته
بودم بقیه اونطرف رفته بودن!
داشتم زیر لب شعر میگفتم !
همون شعر شهید هادی که تو خواب میخوند!
ای شهید گمنام
با شما تکلیم میکنم
میدانم طنین سلامم را میشنوی
امشب انس گرفته ام
میان خضوع سپید غبار این بیابان
این منم
دلبسته ی مادر
که عزلت گزیده ام
میان ضمیر دنیایی ناچیز
سرشارم ز طعم تشنج
در این روزهای راکد غمگین
شفاعتم کنید ای مردان خـــــــــدا...
دگر بار دلم گرفته است
بغض بیداد میکند
احساس کردم یکی پشت سرم ایستاده :-)
_این شعر تو دلنوشته ها بود!
سرم رو برگردوندم دیدم محمد حسینه اعصابم داغون شد دوست داشتم محکم بزنم رو.سرم چرا نمی تونم خلوت کنم من هرکاری میکنم باید ابروریزی باشه
چادرم رو آوردم جلو!
+سلام، بله خودم نوشتم :-)
_ببخشید سلام،
+بفرمایید!؟،اگر دنبال رقیه هستید رفت اونطرف
_نه، اومدم دنبال تسبیحم یوسف گفت: داده دسته شما!
+اها بله الان میدم خدمت شما!
دست تو کیفم کردم گشتم نبود چند بار کیفم رو زیر و رو کردم نبود، با خودم گفتم؛ وای راضیه چیکار کردی گمش کردم
_چیزی شده!؟
+نه الان تسبیح رو میدم خدمتتون
یا زهرا تسبیح کجاست!؟، وای خدایا
سرم رو به نشونه تاسف وار کمی آوردم بالا گفتم: تروخدا ببخشید! شرمنده
_چرا راضیه خانوم چیزی شده!؟
+بخدا خیلی مواظب بودم نمی دونم کجا افتاده! گذاشتم تو کیفم! الان نیست انگار غیبش زده! ببخشید اقا محمد حسین بخدا منظوری نداشتم
احساس کردم ناراحت شده حتما تسبیح یاد گاری کسی بود
_باشه یاعلی
خاک تو سرت راضیه تو چقدر خنگی! آبروم رفت تسبیحش رو کجا گذاشتم !
#نماز_اول_وقت
قال امام علی علیه السلام :
امور دنیا شما را از نماز اول وقت خواندن، باز ندارد.
چون خداوند مذمت کرده کسی را که اول وقت نماز نخواند.
اذان صبح بہ افق اهـواز
5:25
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
🍂🍃🍂🍃
💠 هیچوقت از توبه خسته نشوید!
✨آیا هر بار که لباست کثیف میشود، آن را نمیشویی؟
🔸گناه هم این چنین است:
🔸باید پشت سر هم استغفار کرد؛
تا گناهان، پاک شود...
••>♥️☘️<••
•[هر وقت #غصه دار شدید،
برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات
از زنده ها و مرده ها
و آنهایی که بعدا خواهند آمد،
#استغفار کنید.
غصهدار که میشوید،
گویا بدنتان چین میخورد
و #استغفار که میکنید،
این چین ها باز می شود.]•
#مرحوم_دولابی
•
🌱
#تلنگرانہ⚠️
میگمـا . . .
اِی ڪاش انقدر ڪھ تࢪس از گرفتن
ڪرونا داریم؛ یڪمے هم ترس از نیومدن
آقا داشتیم
تیترتمومخبرهاشُدهڪـرونا❗️
هممونبہخاطراینبیمارےداریم
پیشگیرےمیڪنیم.
ولےڪدوممونتاحالاازگناهمون
پیشگیرےڪردیمڪھ،دِلمـولاموننشڪنھ؟!
وقتشنیستیهتِڪونےبہخودمونبدیم!؟
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
#تلنگرانہ
ڪارۍبہمَـذهبـتنـدارم،،،📿
مـہمنیسـٺقـدبلندۍیـاقـدڪوتـاھ!🧍
خوشگلـےیازشـت🙊
چـاقۍیالـاغـر😶
سفیـدپـوستیـاسیـاهپـوسـت🧑🏼🦰
پولـداࢪۍیـافـقیـر💸
مـہـمایـنہآدمبودݩروبلـدبـاشـے💎
انـسانـیتدرونـتࢪوپیـداڪن🙃💚
🕊🌹🕊
آیه های شفا قرآنی:
منظور از این آیه ها این است که لفظ شفا درین آیه ها گفته شده است و آنها ازین قرار است.
﴿يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ﴾
#ترجمه: (از شکم آنها (زنبور عسل) نوشیدنی با رنگهای گوناگون بیرون میشود که در آن #شفایی است برای مردم).
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ﴾
#ترجمه: (وقرآن را که برای مسلمانان #شفا و رحمت است نازل میکنیم).
﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ)
#ترجمه: (و زمانیکه مریض شوم او (خدا) مرا #شفا میدهد).
﴿قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء﴾
ترجمه: (بگو این (قرآن) برای مؤمنان هدایتی است و #شفایی).
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چکنم استغفارم پذیرفته شود؟
دکتر دولتی