eitaa logo
🌱بــّوی عــطّـر خُـــدا🌱
209 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
91 فایل
• فَاصْبِر إنَّ وَعْدَ اللهِ حَقُّ صبر کن که وعده‌ خداوند حق است ✓کپی از مطالب حلال لینک کانال:👇 https://eitaa.com/khodajoonnn راه ارتباطی با ما :👇 https://daigo.ir/secret/3291334064
مشاهده در ایتا
دانلود
° هرکس‌براۍ‌دیده‌شدن‌کار‌نکند! خدا‌برای‌دیده‌شدنش‌کار‌مۍ‌کند :)🧡 🌿 https://eitaa.com/doKhtranChdoori
••• رفیق... به‌دنیا،زیادۍمَحَل‌ندھ... دنیایِ‌زیادی‌روح‌روخَفِه‌مے‌کنه!!(: یابه‌قول‌معروف... -غرق‌دنیاشدھ‌راجام‌شہادت‌ندهند💔🖐🏻- https://eitaa.com/doKhtranChdoori
<🗞📎> ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‌ تڪیه کـن به شھدا شهدا تکیہ گاهشاݩ خداسٺ... ڪناࢪِ گل بنشینے بوۍِ گل میگیࢪی پس گلسٺان کن زندگیـت ࢪا با یادِ شهدا‌‌‌‌‌‌..‌.シ🌻 https://eitaa.com/doKhtranChdoori
...! 🌷براى بار اول بود كه بعد از خدمت سـربازى بـه جبهـه مى رفتم. در لشكر فجر و در واحد توپخانه مشغول انجام وظيفه بودم. سال ١٣٦٣ بود و هواى منطقه موسيان بسيار سرد. روزهاى اول در نماز خواندن تنبلى مى كردم. چنـد روزى بـه همـين منوال گذشت تا يك شب خواب عبـاس ذاكرحـسين را ديـدم؛ يكى از بچه هاى خوب سپاه كه همسايه قديمى هم بوديم و شهيد شده بود. 🌷....سوار يك ژيان بود؛ دور يك فلكه مى گرديد و يك ديگ بزرگ آش هم پـشت آن گذاشته بود. چند نفرى هم از بچه ها توى صف ايـستاده بودنـد و بـه نوبت از او آش مى گرفتند. من هم با كاسه اى كـه در دسـت داشـتم دوان دوان به طرف عباس دويدم تا از او آش بگيرم كه ناگاه صف تمام شـد و او پشت ماشين ژيـان خـود نشـست و حركـت كـرد.... 🌷مـن بـه دنبـال او مى دويدم، ولى او نمـى ايستاد. هر چه فرياد كشيدم كـه بـه مـن هـم غـذا بدهد، او نايستاد و رفت و.... من از خواب بيدار شدم. براى من واضح و روشن بود كه اين خواب تعبيرش چيست؟ نماز سـبك شمردن من باعث شد كه در صف آنها نباشم و از آن روز نمازم ترك نشد. راوى: رزمنده علاءالدين خادم الحسينى 🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🍀حاجت روا خانواده همسر من هر سال موقع سال تحویل میرفتن شلمچه بعد یبار رفتیم و شب هویزه موندیم، بعد از شام بود و همه میرفتیم سر قبر شهدا و حاجت ها و بماند ... یه حاج اقایی مسئول سخنرانی بود شب عید نوروز بود همه شاد و سرحال... بعد خیلی شلوغ بود،،منم تو حال و هوای حاجتم بودم و کلی ناراحت و دلشکسته تو همین حین حاج اقا به حالت شعر و نوحه یه چیزی تو این مایه ها گفت(هــر کـــی مــخواد حاجت روا بشــه،بلــند شــه،یه قدم بره عقــب،دوباره بنشینه) منم که منتظر این حرفا بودم سریع دقت کردم که چی میگه و انجام بدم حاجت روا شم بلند شدم یه قدم رفتم عقب دوباره نشستم.... نگو چون شلوغ بوده و جا نبوده،گفته برین عقب تا بقیه هم جاشون بشه بشینن منم که جایی نشسته بودم که اصلا جا نبود و به زور و هل دادن بقیه رفتم عقب دستامم حالت دعا و درخواست بالا گرفته بودم بعد حاجی گفت صلوات..حاج اقا مثلا خیلی شوخ بود و همه حرفاشو اینجوری میگفت منم فکر میکردم حتما یه روایتی هست..سریع نگاه کردم ببینم کسی متوجه شده یا نه فقط چادرم زدم رو صورتم و مکان ترک کردم....هنوزم حاجت روا نشدم.
🛑عاقبت نماز خواندن در جبهه با لباس نجس و پشت به قبله! به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند….. حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر.بعد دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد. ترکشی به سینه اش اصابت کرده بودو جای زخم را با دست فشار می داد. سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد. تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم. گفتم برادر اسمت چیه؟ جواب نداد. نگاهش کردم دیدم رنگ به‌ رو نداشت، زیر لب چیزهای می گوید. فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم. مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد.. گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟ گفت: نماز می خواندم . نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون… گفتم ما که رو به قبله نیستیم، تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه. گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد. گفتم نماز عصر را هم خوندی ؟گفت بله! گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست را عوض می کردی، آن وقت نماز می خوندی. گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم، فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا. گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود بر می گردی پیش دوستات.. با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه!! در اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل! گفت: تا خدا چی بخواد. با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید… بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح نوجوان چطوره؟ گفتند شهید شد... با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت….. تمام وجودم لرزید. بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم! من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود ! من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم... آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی...؟! 📘خاطرات سردار شهید حسین همدانی 🍃 🦋🍃
🌸🍃 🍃 همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی تا به کی چشم انتظارت باشیم، کاش امروز همه ما ظهورتون باشه😔 ❤️ 🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه‌ماه پیکر مطهرش بر روی زمینی از جنسِ نمک، که معروف به کارخانه نمک بود ماند و تنش کبود شده‌بود.. وقتی دفترچه‌ای که همیشه همراهش بود را پیداکردند، معلوم شد با دست‌خط خودش روی اولین صفحه نوشته بود خدایا..! دوست دارم آنقدر بدنم روی زمین بماند تا مرا پاک گردانی..!
شهید علی رضا توسلی ـ خراسان رضوی معرفی شهید نام و نام خانوادگی : علی رضا توسلی نام پدر: محل تولد: افغانستان تاریخ تولد : ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۹۳/۱۲/۹ محل شهادت: درعا ، سوریه محل دفن: مشهد وصعبت تاهل: متاهل تعداد فرزندان : زندگی نامه «علیرضا توسلی» یکی از شجاع‎ترین فرماندهان میدانی نبرد سوریه بود، وی که در سال‎های گذشته با سازماندهی رزمندگان افغان از سراسر جهان به خیل مدافعان حرم آل الله پیوسته بود، به عنوان فرمانده «تیپ فاطمیون»، تیپ مخصوص رزمندگان افغان حاضر در نبرد سوریه، به عنوان یکی از قابل اعتمادترین فرماندهان میدانی نبرد سوریه و مورد وثوق سردار سلیمانی شناخته می‎شد. سردار رشید اسلام شهید علیرضا توسلی، معروف به ابوحامد، فرمانده تیپ فاطمیون روز شنبه ۹ اسفند ٩٣، در جریان آزادسازی تپه تل قرین در حومه درعا، به دست تروریست‌های جبهه النصره به شهادت رسید. وی در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز در جبهه دفاع از انقلاب اسلامی حضور داشت. پیکر شهید توسلی همراه با شش شهید افغان مدافع حرم به ایران منتقل و همزمان با سالروز شهادت صدیقه کبری سلام‎الله علیها از مقابل مهدیه مشهد به سمت حرم مطهر رضوی تشییع شد. https://eitaa.com/doKhtranChdoori