eitaa logo
🌱بــّوی عــطّـر خُـــدا🌱
210 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
91 فایل
• فَاصْبِر إنَّ وَعْدَ اللهِ حَقُّ صبر کن که وعده‌ خداوند حق است ✓کپی از مطالب حلال لینک کانال:👇 https://eitaa.com/khodajoonnn راه ارتباطی با ما :👇 https://daigo.ir/secret/3291334064
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگےدرمانِ‌قطعےندارد تنهاباید به عڪس های حَرَم نگاه ڪردو درد را ڪاهش‌داد . . .🥀
🍲 اثر وضعی لقمه حرام 🍲 ❎بسیاری از مردم وقتی ندانسته لقمه حرامی را می خورند، پس از اطلاع به خاطر اینکه ندانسته خورده اند، مسأله را به کلی فراموش می کنند. ✅در حالی که لقمه حرام اثر وضعی دارد و متقابلا باید اقداماتی انجام داد. سوال : چنانچه ندانسته مال حرام خورده شود، آیا تاثیر منفی بر روح خواهد گذاشت؟ پاسخ: 👈🏼 آری تاثیر می گذارد ولی با اعمال خیر و استغفار و دعا جبران می شود. https://eitaa.com/doKhtranChdoori
💬 بلند شدن بی اختیار سر از مهر 📚 https://eitaa.com/doKhtranChdoori
دیدی..؟! بعضی‌وقتاسرعتت‌‌ڪم‌میشه.. !! هممون‌همینجوریم‌؛ تا‌یه‌گناه‌می‌کنیم‌ فڪر‌می‌کنیم‌دیگه همه‌چیز‌تموم‌شده..'/: می‌فرمودڪه.. اگه‌دیدۍتو‌مسیر‌ ڪم‌آوردۍزمین‌خوردۍ.. خودتوبه‌در‌ودیوار‌بزن تا‌ناامید‌نشـے..!! کتابو‌بردار‌و.. هر‌دعایی‌‌ڪه‌دوست‌داری‌‌وبخون‌.. هر‌ذڪرۍخوشت‌میاد‌..؛ ولـےنکنه‌ڪاری‌نکنۍ..! یهو‌دیدۍهمونوقت‌..؛ شیطون‌اومد‌و‌بُرَدتت‌‌! !! :)!
✨ حضرت امام باقر علیه السلام: ✴️ اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید؛ اگر خواهان گشایش در هر امری هستید؛ اگر خواهان جلب رضایت خداوند می باشید؛ توجّه به دو امر الزامی است: ◁▣ شناخت (عج) ◁▣ اطاعت از (عج) ⚡️اگر شاه کلید «معرفت امام» در دست باشد، تمام قفل ها باز می‌شود. 📚 مکیال المکارم، ج۲، ص۱۸۰. الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
•اندکۍ‌تفکر• وَقتی‌درونَت‌پاڪ باشَد خُداچِهره‌ات‌راگیرامیڪُند این‌گیرایی‌اززیبایی‌وجَوانی‌نیست این‌گیرایی‌ازنورِایمانی‌است ڪه‌دَرظاهِرنَمایان‌میشَود -شهیدمحمدرضادهقان‌امیری🌱 • خدا‌چهره‌همه‌مون‌رو‌گیرا‌کنه ..͜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزومِہ‌شَبۍگـوشِہ‌ےِبِـین‌الـحَرَمین؛ مَن‌فَقـط‌اَشڪ‌بِـریزَم‌تـوتمـٰاشـٰابڪنۍ:)
شھدابہ‌محرمی‌‌کہ‌باهاش‌هم‌ڪلام‌و.. میشدن‌‌هم‌نگاھ‌نمیڪردندحالاالان‌میریم پروفایل‌طرف‌یجورزوم‌میڪنیم. چھرش‌روازمادرش‌بهترحفظ‌میشیماا 🚶🏿‍♂💔 - -
🌹 شهید صدیقه رودباری در هجدهم اسفند سال 1340 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.روزهای نوجوانیش در سالهایی سپری شد که سرزمینمان در پیچ وتاب روزهای منتهی به پیروزی انقلاب بود.در ان روزها او خود را به به خیل عظیم وخروشان ملت می رساند ودر تظاهراتها شرکت می کرد وتا صبح نیز به مداوای مجروهان می پرداخت.آنقدر فعال بود که در زمان درس وتحصیل بارها اورا در پشت بام مدرسه ودر حال فعالیتهای انقلابیش می یافتند.روح نا ارامش همواره در پی چیزی ورای خواست ها وآرزوهای یک دختر معمولی بود... انقلاب که شد در مدرسه شان انجمن اسلامی را راه انداخت وفعالیتهایش را منسجم تر کرد.خانواده ودوستانش صدیقه را آخر هفته ها در کهریزک ویا معلولین ذهنی نارمک پیدا می کردند.صدیقه آنها را شستشو می داد وبهشان رسیدگی می کرد.بسیار پر دل وجرات بود.شجاعت ودلیریش به گونه ای بود که نشان می داد به زودی "مهر شهادت بر روی شناسنامه اش خواهد خورد"... پس از انقلاب ،هیجان واحساس وصف ناپذیری پیدا کرده بود.احساسی که تا آن زمان مثل خون در رگهایش جاری بود،حالا پر خروش گشته بود واو را اززندگی عادی وروزمره دور می کرد.از تعلقات دنیوی فاصله گرفته بودومدام می گفت که"نباید در خانه بنشینیم وبگوییم که انقلاب کرده ایم .باید که در بین مردم باشیم وپیام انقلاب را به مردم برسانیم..". 5 خرداد سال 59، از طرف جهاد سازندگی برای انجام فعالیتهای جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد.در بانه هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد.در روستاهایی که پاکسازی می شدند،کلاسهای عقیدتی وقرآن بر گزار می کرد.با توجه به شرایط بسیار سخت آن روزهای کردستان ،دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می کرد در حالی که هیچ گاه اظهار خستگی نکرد... در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانومها بود.علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت.آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که "اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم".خواهرش در ان روزها خواب دیده بود که اقایی نورانی وارد جمع می شود و صدیقه را صدا می کند وبا خودش می برد .از حاضرین سوال کرده بودند که این آقا چه کسی بود که گفتمد ایشان امام زمان بودند..تعبیر این خواب را که پرسیدند گفتند این دختر سربازی اش در راه اسلام قبول می شود... شهید صدیقه رودباری در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه ،شهید محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد.محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا ازدواج نمی کنی؟" گفته بود:"هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام .من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه خدا یاری دهد..."ولی محمود بعد از آشنایی با صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت وهمسر آینده خود را انتخاب کرد... 28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه ودوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند،در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند.در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد.صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر به بهانه ای اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد.پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند.محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند.او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید.همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..." پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت،محمود با چهره ای غمگین وبرافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر شهادت او را اعلام کرد ودر آن جمع اظهار داشت"بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت.شاید خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود..." شهید محمود خادمی حدود 2 ماه بعد،در 14 مهر سال 59 ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم وکینه خود،قسمتی از صورت او رانیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند.وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از 2 ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر ودر آسمانها بسته شود..." مزار شهید صدیقه رودباری،قطعه 24/ردیف32/شماره8 بهشت زهرا(س)