eitaa logo
• انتصار •
719 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
27 فایل
﷽ باز شد هر گره کور زندگی با نام نامیِ زهرای اطهر ♥ • انتصار : یاری دهنده
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌•﷽• ✋ تا ڪھ لب گفٺ: سَلامٌ عَلَی‌الَأرباب،حُســـــین(؏) یڪ نـفـس رفـٺ دلـم تا خـودِ بین الحرمیݩ♥❤ 🌱 ..............🌸🌸🌸🌸.................. ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra
🌸🌿 چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست حُرمت دارد... @khodam_Zahra
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🔺 دقیقاً وقتی تاریکیِ شب به منتهای خویش می‌رسد؛ نزدیکی طلوع فجر؛ قابل حدس یا تشخیص است! دردهای روزافزون جهان، بشارت اتفاقاتِ نزدیکی است ... امّا سؤال اینجاست؛ 💥 این حادثه‌ی بزرگ که قرنهاست تاریخ آبستنِ آن است؛ کِی بوقوع می‌پیوندد؟ و علّت اینهمه تأخیر آن چیست @khodam_Zahra
یه وقتایی هست قضاوت می کنیم! فکر می کنیم قضاوتمون درسته! سال ها پیش می‌ره با این تفکر یکدفعه سره بزنگاه می فهمی کلللل تفکرت اشتباه بوده! مادر بزرگا حرفای قشنگی میزنن(: اگر در قید حیاتن دست بوسشون باشین و اگر نه خدا رحمتشون کنه.... همیشه می گفتن آدما لال به دنیا اومدن ولی بعداً یاد گرفتن چطور حرف بزنن اگر حرف زدن لازم نبود،همون طور لال می موندیم ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra
🕊 ←هـڔ ۅقـټ ڂـۅاسـٺـۍ ݘـاڋڔٺ ڔۅ بذاږۍ ڪـݩاڔ🥀 دڂـټـڔ سـہ سـاݪـہ اۍ یـادٺ بـیـاد ڪہ بـہ ݐـدڔش ڱـفـټ:🍁 ۼـڝـۂ حـجـاب ݦݩ ڔۅ ݩـخـورۍ بـابـا جـاݩ ݘـادڔݦ سـوخـټـہ 🔥 اݦـا بـہ سـڔم هـسـٺ هـݩـۅز…٫💔 ♥️ 💡 🍃 🌿↷ •••➜@khodam_Zahra
- نِنِه؟ + جونِ نِنِه؟ - مو خو می می دونُم تو دِلِت چه خِبِره، چرا حرف نمی زِنی؟ چرا هِمَش ساکتی؟ + چی بگُم نِنِه؟ دلتِنگی که صِدا نِدارِه.. ! ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra
❌ از فردا صبح زود بیدار شید یوقت دیدید آقای رئیسی ساعت شش صبح زنگ در خونتون رو میزنه میگه عزیزم از نونوایی محله تون راضی هستی؟! :)))) @refighegomnam
「🖤📓•••」 .⭑ •• کربلاۍ تو مگر در هیئت ودر روضہ نیست؟ پس چرا اینقدر من فکر سفر دارمـ حسیـטּ...! .⭑ 📓🖤¦➺ 📓🖤¦➺ 🌿↷ •••➜ @khodam_Zahra
"‏إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ " توۍ سختیاۍ ؛ یادآورۍ اینکهـ مال توام ؛ و یهـ روزۍ برمیگردم تو آغوشتـ ؛ آرومم میکنهـ ..🌱•』 ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra
💗نگاه خدا💗 قسمت48 لبخند زدمو گفتم مبارکه  مریم دستمو گرفت: امیدوارم دوست خوبی برات باشم  بلند شدیم و رفتیم بیرون با لبخند من همه صلوات فرستادن و تبریک میگفتن قرار شد بابا رضا و مریم فردا خودشون یه جا قرار بزارن صحبتاشونو بکنن  توی راه متوجه شدم خونه ای که بودیم خونه پدر شوهر و مادر شوهر مریم بود  چقدر آدم میتونه بزرگ باشه اجازه بده که واسه عروسش خاستگار بیاد خونه  بابا رضا هم اصلا چیزی ازم نپرسید که تو اتاق بین منو مریم چه اتفاقی افتاده اینقدر خسته بودم که شب بخیر به بابا گفتم و رفتم اتاقم چشمم به عبا افتاد رفتم گرفتمش اوردمش کنار خودم بلااخره پیدات کردم صبح بیدار شدم بابا خونه نبود فهمیدم قرار بود و بابا با مریم برن بیرون صحبت کنن...  منم مشغول مرتب کردن اتاقم شدم نمیخواستم وقتی مریم اومد اینجا فک کنه دختر شلخته ای هستم گوشیم زنگ خورد خاله زهرا بود - سلام خاله جون خوبین خاله زهرا: سلام عزیزم ؟ توخوبی؟ - مرسی ممنون خاله زهرا : سارا جان بابا زنگ زد به من گفت با مریم به تفاهم رسیدن ،چون خجالت میکشید خودش بهت بگه واسه همین به من گفت که به تو بگم - باشه خاله جون مبارکشون باشه  خاله زهرا: سارا جان فردا میای بریم واسه مریم وسیله بخریم؟ - نه خاله جون من دانشگاه دارم نمیتونم بیام شما خودتون همه کارا رو انجام بدین  خاله زهرا: باشه عزیزم پس فعلن -به سلامت  کارامو که رسیدم رفتم شام مفصل درست کردم واسه بابا که فک کنه منم راضی ام هرچند ته دلم راضی نبود ولی چه کنم که مامانم خواسته... https://eitaa.com/khodam_Zahra ادامه دارد...
عراقی ها رسماً ورود مردم رو برای اربعین به کربلا تایید کردن... منتها به شرطی که واکسینه باشیم (دو دوز)... فکر کنم امسالم باید بگیم .. اربعین قسمت ما نیست عراقی‌ها التماس دعا💔(: .... ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra