💗 انتظار عشق💗
قسمت60
با روشن شدن هوا لباسمو پوشیدم و چادرمو سرم کردم
سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه فاطمه اینا
توی راه اینقدر فقط به این فکر میکردم که چه جوری به فاطمه بگم
اینقدر حالم بد بود نزدیک بود چند تصادف کنم
رسیدم دم خونه فاطمه اینا
دستم به زنگ نمیرفت
نیم ساعتی دم در نشستم بعد بلند شدم زنگ درو زدم
با قیافه ای که من داشتم ،شک نداشتم فاطمه متوجه میشه
فاطمه اومد درو باز کرد ( با تعجب نگاهم کرد)
فاطمه: هانیه! این ساعت ،اینجا چیکار میکنی - خواب بدی دیدم گفتم بیام یه سر بهت بزنم
فاطمه: چه خوابی دیدی که اینقدر چشمات قرمزه - میای بریم یه جایی ؟
فاطمه: کجا؟ - بیا تو راه بهت میگم
فاطمه: باشه ،الان آماده میشم میام - باشه
ده دقیقه بعد فاطمه اومد سوار ماشین شد و حرکت کردیم
فاطمه : خوب! کجا داریم میریم؟
- کهف الشهدا! رفتی تا حالا؟
فاطمه: اره ،اقا رضا عاشق کهف بود،
هر موقع دلش میگرفت میرفت کهف ( اشک از چشمانم سرازیر شده بود)
فاطمه: اتفاقی افتاده هانیه؟چرا گریه میکنی؟
- هیچی دلم برای مرتضی خیلی تنگ شده، مرتضی هم عاشق کهفه
فاطمه: الهیی بمیرم ،تماس نگرفته اقا مرتضی؟
- چرا ،اتفاقن تماس گرفته
فاطمه: جدی؟ خدا رو شکر ،حالش خوب بود؟
- اره خوب بود!
فاطمه: از رضا خبر نداشت؟
( بغض داشت خفم میکرد )
- زیاد صحبت نکردیم فقط گفت حالش خوبه
فاطمه: آها باشه
رسیدیم کهف الشهدا
دست فاطمه رو گرفتم باهم رفتیم بالا ،یه آب معدنی هم همراهم داشتم که یه موقع فاطمه حالش بد نشه
وارد غار شدیم
کنار شهدا نشستیم و زیارت عاشورت خوندیم - فاطمه ؟
فاطمه :جانم -چقدر سخته که یه شهید هویت نداشته باشه نه؟حتمن این شهدا هم پدر و مادر دارن،شایدم زن و بچه، حتمن هنوزم منتظر بچه هاشونن نه؟
فاطمه: ( از گوشه چشمش اشکی اومد) : اره خیلی سخته انتظار...
- فاطمه، اگه زبونم لال شوهرامون شهید بشن ،تو دوست داری آقارضا گمنام بشه؟
فاطمه: چی شده که تو داری این حرف و میزنی؟
- نمیدونم ،همنجوری پرسیدم
فاطمه: اول خودت بگو ؟
- من دوست دارم برگرده پیش خودم ،چون انتظار منو میکشه
فاطمه: ( فاطمه هم گریه اش گرفته بود): ولی من هر جور که خودش دوست داره برگرده ( رفتم ،کنارش بغلش کردم و گریه کردم) - الهی دورت بگردم من،فاطمه ،اقا رضا داره بر میگرده
( فاطمه هیچی نگفت، فقط یه جمله گفت)
فاطمه: پس به آرزوش رسید
- وااااییی فاطمه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@khodam_Zahra
22.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_شمار_غدیر
۶روز تا بزرگترین عید شیعه✌️🏽👀
@khodam_Zahra
3.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شده امام زمان ما رو ببینه لذت ببره؟🤔😍
#استاد_قرائتی
@khodam_Zahra
••|🌱
#خندهحلال...シ
رانندگیمقاممعظمرهبری...!
محافظآقا(مقاممعظمرهبری)تعریفمیکرد...؛میگفترفتهبودیممناطقجنگیبرایبازدید...
تویمسیرخلوتآقاگفتن
اگهامکاندارهبگذاریدکمیهممنرانندگیکنم...
منهمازماشینپیادهشدم
وحضرتآقاپشتماشیننشستند
وشروعبهرانندگیکردند...
میگفتبعدچندکیلومتررسیدیم
بهیکدژبانیکهیکسربازآنجابود
وتاآقارودیدهلشد...
زنگزدمرکزشونگفت...:
قربانیهشخصیتاومدهاینجا...
ازمرکزگفتنکه:کدومشخصیت...؟!
گفتنمیدونمکیه
اماخیلیآدممهمیهستخیلیییی...
گفتن...:
چهشخصیتمهمیهست
کهنمیدونیکیه...؟؟
سربازگفت...:
نمیدونم؛ ولیگویاکه
آدمخیلیمهمیهکهحضرتآقارانندشه...!!😂
اینلطیفهرو
حضرتآقاتوجمعیبیانکردند
وگفتندکهببینیدمیشهلطیفهایروگفت
بدوناینکهبهقومیتوهینشود...
"برگرفتهازخاطراتمقاممعظمرهبرى"
@khodam_Zahra
#شما_گفتین
سلام🙂✋🏾
با این شماره تماس می گیرید
بعدش میتونید با ابا عبدالله حرف بزنید🙂
حس قشنگی داره ✨
پیشنهادش میکنم🌼
#عمار
@khodam_Zahra
#شما_گفتین
سلام✋🏾
یعنی شهدای هسته ای که در راه علم جون خودشون رو از دست دادند
مثل شهید فخری زاده
شهید شهریاری
#عمار
#یاس
@khodam_Zahra
#شما_گفتین
سلام✋🏾
فکر نمیکنم این کار خارج از عرف باشه
ماهم کم و بیش یاد گرفتیم اومدیم این تجربیات خودمون رو در اختیار همه بزاریم 🙂
ما نه میگم واقعا شیعه ایم نه میگم نیستیم
داریم سعی میکنیم که به اون درجه برسیم
داریم تلاش میکنیم پا رکاب اقا صاحب الزمان باشیم
حالا یه سوال از شما دارم مشتی؟
شما خودتون توهم دینداری ندارید؟
انقدر راحت قضاوت میکنید🤔
درسته که فضای مجازی هست
ولی دلیل نمیشه هرجوری دوست دارید صحبت کنید 🙂
#عمار
#یاس
#صائب
#عماد
@khodam_Zahra
خواهرم..!
در روزگاری که دشمن تمام امیدش از بین بردن حجاب توست...
تو همچنان پاک بمان !
تو امیدش را ناامید کن !
بگذار از چادرا بیشتر از اسلحه بترسد ...
این چادر سیاه سلاح توست ..
اسلحه ات را زمین نگذار...🌱🖇
ت
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🕊⃟🌿|#چادرانع
🕊⃟🌿|#مستاجرخدا
@khodam_Zahra
🍃💚🍃
ڪاش تقدیر شهادت
بہ سرانجام شود وڪسے هست
ڪہ میلش شده گمنام شود
عشق یعنی حرم بےبے
ومن مےدانم
بایداین سر برود
تادلم آرام شود.
شهید محسن حججی
شادی روح شهدا صلوات📿
@khodam_Zahra
• انتصار •
#شما_گفتین سلام✋🏾 فکر نمیکنم این کار خارج از عرف باشه ماهم کم و بیش یاد گرفتیم اومدیم این تجربیات خ
نوع صحبتشون چقد آشناست😅
(توهم دین داری)🚶🏻♀️🙂
درست میگم عمار؟🌿