eitaa logo
خودمانی با خدا
89هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
30 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴خودمانی با خدا
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد . . ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
‍ الـهی ; هر که تو را شناسد کار او باریک است و هر که تو را نشناسد راه او تاریک تو را شناختن از تو رستن است و به تو پیوستن از خود گذشتن است خواجه_عبدالله_انصاری سلام صبح بخیر صبحی بانشاط و روز خوبی داشته باشید ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
🌿🌿🌿🌿 عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخن‌ها که خدا با منِ تنها دارد … ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
🌿💗 دوستش دارم بزرگیش را سکوتش‌ و‌ عظمتش را اُبهتش را... تنهاییش را حکمتش‌ و صبرش را و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن! خدا را میگویم♥️ ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
خدایا چقدر دلتنگ تو شده ام،گاهی هم دلتنگ خودم میشوم.کاش میشد در آغوشم بگیری و در گرمای آغوشت ذوب شوم.سلول سلول بدنم در آغوشت،در آرامش وجودت آرام بگیرد. خدایا عاشقت هستم🌹❤️ 🌸🍃 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
همیشه یادت باشه ، ایمان داشته باش خدا چاره ساز هر مشکلی است … 🌷🌷🌷🌷🌷 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
هرکس خود داند و خدای دلش که چه دردی است در کجای دلش ،….💫❤️ ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
🌷 ‌ پاوه که بودیم، حاج احمد صبح‌ها بعد از نماز ما را به ارتفاعات شهر می‌برد و توی آن برف و یخبندان باید از کوه بالا می‌رفتیم. بالا رفتن از کوه خیلی سخت بود، آن هم صبح زود. اما پایین آمدن راحت بود؛ روی برف‌ها سُر می‌خوردیم و ده دقیقه‌ای برمی‌گشتیم. حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می‌ایستاد و به بچه‌ها خسته نباشید می‌گفت و از آنها پذیرایی می‌کرد. یک‌بار که در حال برداشتن خرما بودم، گفتم «مرسی برادر» گفت: «چی گفتی؟»، فهمیدم چه اشتباهی کردم، گفتم: «هیچی گفتم دست شما درد نکنه.» گفت: «گفتم چی گفتی؟» گفتم: «برادر گفتم خیلی ممنون» دوباره گفت: «نه اون اول چی گفتی؟» من که دیگر راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم: «خرما را که تعارف کردین گفتم مرسی» گفت: «بخیز». سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود. اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. انرژی‌ام تحلیل رفته بود. روی زمین ولو شدم و گفتم: «دیگه نمی‌تونم»؛ حاج احمد گفت: «باید بری»، گفتم: «نمی‌تونم»، والله نمی‌تونم»، بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم! ظهر که همدیگر را دوباره دیدیم، گفتم: «حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟»، گفت: «ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!» داستان جالب احمد متوسلیان برای کلمه مرسی 💚🕊 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
❤️🌺ای که میدانی ندارم غیر درگاهت پناهی... 💞💞💞 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
ب راستی آرامش چیست ؟!🌱 پاسخ داد : هنر نپرداختن به انبوه مسائلیست😞 که حل کردنش سهم خداست😉 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
الہی؛گرتوهمراهم‌نباشی‌وایِ‌من🕊 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد . . ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛