هر کاری میکنی واسه خدا باشه بدونِ اینکه اسمی از تو باشه هر چی خیرات میکنی و کمک میکنی به نیت آقا امام زمان کمک کن
بلندشو شروع کن یه یا علی بگو
فراموش کن گناهان و اشتباهات و خطاهاتو خاطره ی گناه و بریز دور یه کاغذ سفید بردار هر چی گناه کرده بنویس هر چی با خودت که رودروایسی نداری وقتی داری مینویسی همونجا بگو دیگه نمیخوام فکر کنم بهتون و برای هر کدومش استغفار کن بعد کاغذ و تو آب حل کن یا بسپر به رودخونه ای چیزی لطفا لطفا لطفا همه ی اونایی که دلشون گرفته فردا این کار و بکنن
من یه تصمیمی گرفتم گفتم با شما هم در میون بذارم من خب گفتم آهنگایی رو گوش میکردم که مشکل نداشت و حرام نبود ولی دوس دارم دیگه اونا رو هم گوش نکنم آهنگایی که داریم و پاک کنیم عکس و فیلم اگه خوب نیستن پاک کن همه ی آثار گناه و پاک کن شهدا از یه شب یه روز شروع کردن معصوم نبودن گناه کبیره هم داشتن اما یه روز دلشون پر کشیده دلت که پر کشید پر و بالشو نبند
وقتی برگه رو به آب سپردی قلبتو رها کن بذار عاشق خدا شه یه قرآن یا یه مداحی بذار گوش کن رو به قبله بشین بگو السلام علیک یا اباعبدالله بگو صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا و بعدشم یه زیارت عاشورا و سلام به آقا و بعد دیگه قول بده تا ۴۰ روز تمام تلاشتو بکنی که گناه نکنی کلا آدم قبلی تو آب حل شده بهش فکر نکن بعد ۴۰ روز آماده ی آماده ای واسه شهید/شهیده شدن دیر نیستا!
شهید و شهیده شدن هم گوله تو مغز نیست یادت باشه
بذار یه چیزی بهت بگم با خدا معامله کن!
بگو خدایا من بنده ی خوبی میشم تو هم هر چی که به صلاحمه بده هر چی که تو رو از من میگیره رو نمیخوام بعد ببین چطور خودش همه ی مهره ها رو برات میچینه:)
میدونی الهی رضاً برضائک یعنی چی!؟
یعنی خدایا!هر چی تو بگی من بدون کوچیک ترین گله و شکایتی میگم چشم!
امام حسین گفت الهی رضاً برضائک و جونش و داد حالا بگو از جونِ امام حسین چی تو دنیا عزیز تره؟!
چند بار گله کردی که خدا چرا فلان چیز و ندادی و فلان چیز و گرفتی؟!
چند بار گفتی چرا من؟!
وقتی خدا چیزی بهت داد ازش پرسیدی چرا من؟!
بنده ی دوزاری خدا نباشیم بنده ی دوزاری زیاد داره حتی اگه بنده ی دوزاری هستی! قیمتت و تو از امروز ببر بالا:)
وقتی به جایی برسی که جز خدا چیزی نبینی همه چیز میشه زیبایی و خیر و خوبی بعد میرسی به جایی که حضرت زینب(س) فرمودند ما رایت الا جمیلا هیچی جز زیبایی ندیدم
میدونی یعنی چی این حرف؟!
برادر از دست دادی، پسر از دست دادی، جلوی چشمات بچه های برادرت و ازت گرفتن، خودت اسیر شدی!
تازه فکر کن فرزند برترین مخلوق خدایی ولی وقتی ایمان قوی شه گوش هرز نره دهن هرز نره
چشم هرز نره قلب هرز نره تو دلت فقط خدا باشه!
میشه این:)
#معرفۍڪتاب🌿'
- دخترشینا -
خاطرهنگار:بهنازضرابیزاده
--‐---‐-----------‐----------‐--------
قسمتۍازڪتاب :
سرظهربودداشتمازپلههایبلندوزیادیکهاز
ایوانشروعمیشدوبهحیاطختممیشدپایین
میآمدمکهیکدفعهپسرجوانیروبهرویم
ظاهرشد،جاخوردم،زبانمبندآمد،برای
چندلحظهکوتاهنگاهمانبههمگرهخورد،
پسرسرشراپایینانداختوسلامدادانقدر
هولشدهبودمکه نتوانستمجوابسلامش
رابدهمبدونسلاموخداحافظیدویدمتوی
حیاطوازآنجاهمیکنفسبهخانهخودمان
رفتم.
زنبرادرمخدیجه،داشتازچاهآبمیکشید
منراکهدیددلوآبازدستشرهاشدوبهتهچاه
افتاد.
ترسیدهبودگفت:قدمچیشده!؟چرارنگتپریده!؟