eitaa logo
کانال خوشبختی
1.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
81 فایل
باهدف آموزش وتحکیم روابط زوجین ایجادگردید: ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH 👫انتخاب عقلانی =زندگی عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸حدیث عشق ♥️ زن و شوهر؛ هر چه بیشتر به هم محبت کنند، زیادی نیست. آنجایی که محبت هرچه زیاد شود ایراد ندارد، محبت زن و شوهر است. خود محبت هم اعتماد می‌آورد... "مقام معظم رهبری" 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره سایهُ ماه کریمی از سرم کم شد به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد سلام ای ماه شعبان ماه منجی ، ماه پشت ابر که از مهرت ، ظهورِ حضرت قائم مسلّم شد 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت35 آرش کش و قوسی به بدنش داد و گفت: - صد تا کانال زدند تحت عنوان رمان. رمان پورن یا في البداهه می نویسن و هر شب چند تا پست میذارن، یا ترجمه رمانای پورن خارجی رو دارن و بعد هم توی کانال میذارن جالبیش اینه که خواننده هاش هشتاد درصد زنها و دخترای بدحجابن، بیست درصد ظاهر موجه دارن. این آدم رو آتیش میزنه. و بدترش اینه که دخترای خودمون دارند پول میگیرن که پورن بنویسن و ترجمه کنن. سید آخرین رمقش را جمع کرد و گفت: - این غیر از اون کانالاییه که متن و فیلم و تصویر پورن میذاره و اعضاش هم بالاست. سینا گفت: - همش توی همین خونه که نیست. تونستید پیداشون کنید؟ سید سرگذاشت روی میزو گفت: - این جا مرکز مدیریتشون بود. بقیه اعضا توی خونه هاشون کارگری میکنن. از زن و دختر حیا رو بگیر از هر جنایت کاری جنایتکارتر میشه! کاش امیر زود برگرده! پرواز امیر تأخیر داشت. از صبح با فاطمه صحبت نکرده بود. نشست روی صندلی گوشه سالن انتظار و بدون آنکه نگاه ساعت کند تماس گرفت. به فاطمه نگفته بود راهی مشهد است... از هفته قبل که هواپیما سقوط کرده بود، مصیبت دل فاطمه هم سر باز کرده بود. با هر پرواز امیر مینشست پای سجاده . حال هم زنگ زد تا حال و احوالی کند: - سلام بر امیردلها! با خنده جواب داد: - خودت رو خوب تحویل میگیری. سلام بانو..! داشتم فکر میکردم دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره! حتما زنگ می زنی اما کی خدا میدونه! کجایی؟ - من اگر پیش شما نباشم کجام؟ همان موقع صدای اعلام پرواز بلند شد و نفس فاطمه گرفت. اميرتا بجنبد دیر شده بود: - پرواز داری؟ - خودت که خوبی، بچه ها هم خوبن؟ - کجا ان شاء الله ؟ - فاطمه خانم خودت میدونی که کار و بار ما خیلی مشخص نیست. قرار انیست که این طور بی تابی کنی؟ فاطمه اشک چشمم را قورت داد و لب زد: - من که چیزی نگفتم. بچه ها هم خوبن و خوابیدن. منم داشتم می خوابیدم شما زنگ زدی که یادم بیاری بشینم پای سجاده. الآن هم که اعلام کردن برو سوار شو. حتما هم سالم می رسی؟ و اشکش چکید. امیر آمده بود درست کند خراب کرده بود. نباید قبل از رسیدن به مشهد زنگ میزد. اگر می توانست جلوی این دل تنگیش را بگیرد الآن فاطمه را اذیت نکرده بود. کمی مکث کرد و گفت: - صبح اولین روز عروسی حضرت زهرا و حضرت امیر، پیامبر رفتند که حالی از عروس و داماد بپرسن. پیامبر از امیرالمومنین پرسید: - على جان! فاطمه چطور همسريه ؟ آقا جواب دادند: - نعم العون على طاعت الله . فاطمه هم چنان ساکت بود. - زنگ زدم بگم که فاطمه بانو، شما خوب یاوری هستی برای بندگی کردن
اشک های بعدی فاطمه و بغض امیر را هیچ کدام ندیدند! امیر راهی مشهد بود تا گزارش بچه ها را بشنود. آمار فروش و تبادل اجناس وارداتی جسمی تخریب حریم خانواده در مشهد حرف اول را می زد. بچه ها خیلی خوب رصد کرده بودند و تمام آنها در تور بودند... مشهد بعد از تهران دومین شهری بود که رفت و آمد عنکبوتیها آن جا زیاد بود و پول زیادی داشتند برای تخریب خرج می کردند! در دستورالعمل عنکبوتیها شهرهای مشهد، قم، اصفهان و یزد در اولویت جنایت شان بود. این پنجمین باری بود که امیر راهی مشهد می شد. از پیش بچه ها که بیرون زد، از پای تمام گزارش ها که بلند شد، تمام طول یک ساعته مسیر را که پیاده آمد نه چیزی از هیاهوی مردم شنید، نه چشمانش دید و نه فهمید چه طور تا حرم آمده است. مقابل ضريح که قرار گرفت، تازه به خودش آمد. سر پایین انداخت و بی اختیار زمزمه کرد: سلام آقا! همین و اشک مجال نداد تا حتی کلامی بگوید. عادت داشت حرم که می آمد، گوشه دنج خودش بایستد و نگاهش را بدوزد به حرم و گزارش تمام کارها را خدمت آقا بدهد! اما این پرونده را حتی دلش نمی خواست در ذهنش مرور کند چه برسد که برای امام رضا ع شرح از بین رفتن زنان و دختران مسلمان را بدهد. آن هم در حالی که خیلی از آنها با میل خودشان تن به ذلت می دهند. طاقت نیاورد و از کنار ضریح بیرون آمد. پایش را به صحن نگذاشته بود که چشمش افتاد به زنانی که همراه مردانشان بودند و بد پوشش و با آرایش! سر چرخاند و مادری را دید کنار بچه هایش، چادر رنگی از سرش افتاده بود و موهایش بیرون ریخته بود. هر چه چرخید کنار زنان محجبه در حرم زنانی را دید که در حرم چادری به سر داشتند و بیرون حرم دور از شان مسلمانی و مادرشان فاطمه زهرا خودشان را به نامحرم نشان می دادند. فرار کرد به سمت ضریح و کنار دیوار سر خورد و نشست. سلام آقا! من اگر می ماندم از تمام مردها، از تمام زن ها سئوال می کردم که به شما متوسل می شوند برای تغییر حال درونيشان اما ظاهرشان را به خواست ناسته کرده اند. چرا مثل فرموده شما نیستند؟ چرا مردها روی زنهایشان .ی ندارند؟ چرا زن ها برای خودشان ارزشی قائل نیستند؟ چرا دارند دنیایشان را می پرستند و از آخرت غافل! در حال خودش بود که با صدای موبایل نگاه از ضریح گرفت. اسم سید را که دید بدون تأمل جواب داد: - سلام برسید خودم! - سلام بر فرمانده! آقا ما جمع بودیم دلمون هوای ارباب کرد گفتیم حتما ارباب یادمون کردند. حرمید؟ گوشی را گرفت سمت حرم تا همه سلام بدهند و اذن خواست تا همه بیایند برای پابوس! - سيد؟ - جانم! - جمع کنید با بچه ها بیایید زیارت. منتظرتون می مونم با هم برگردیم! شاید زودتر از اینها باید سر می گذاشتند بر دامن امام تا تلخی های زندگی میان این پرونده را از ذهن شان پاک کند. کسی در ذهنش گفت: - کاش زنها را کشته بودند اما به اسارت و بردگی جسمانی نبرده بودند. خفت دنیا نداده بودند، به پوچی و جاسوسی بر علیه مردم مملکت خودشان و مسابقه در به لجن کشیدن زنان دیگر را نداشته بودند. دلش برای مادرش، برای همسرش، برای دخترش تنگ شد! موبایل را بالا آورد. شماره منزل مادر را که گرفت می دانست که کسی جواب نمی دهد. سالها بود که کسی جوابگو نبود. فاتحه ای خواند و شماره فاطمه را گرفت: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت36 مسیر کاری هرروزش دیوانه کننده شده بود. حتی پارتی هایی که میگرفتند. حتی مسافرت هایی که می رفتند. حتی پولی که می ریخت تا شاید کمی روانش را جمع کند. همه اش تکراری بود اما مگر زندگی جز این بود؟ زندگی برای همه همین است. تکرار لحظه ها و تکراری بودن صحنه ها ! چه با لذت و چه بی لذت . چه تنهایی و چه جمعی. همین بود دیگر. پس باید میگذشت. - فقط نمیدونم شما مزه پول رو تا حالا زیر زبونتون حس کردید یا نه ؟ معتاد میکنه آدم رو. وقتی عادت کردی که سوار ماشین فلان بشی و رستوران های شمال رو فقط بشناسی و برند بپوشی، وقتی پول پارتيا و مشروب و موادت رو بدن و تورو وابسته خودشون کنند. تو هم مثل سگ وفادار میشی. هم دم تکون میدی، هم هرجا که چوب رو پرت کنن تو میدوی و از همون جا چوب رو براشون میاری، لیس به کفششون هم می زنی. ماها آسیب دیده هم بودیم. شما ما رو نمی فهمید. من حتی توی آمریکا، توی انگلیس، توی ترکیه دوستانی دارم که بدبختند. اونا هم آن قدر از وحشیگری مردای اونجا می نالن که من به این نتیجه رسیدم زن یعنی جنس دست دوم . من خودم توی فرودگاه لندن دیدم به په زن مشکوک شدن چطور چهارتا مرد لهش کردند. خب وقتی قراره بدبخت باشی، حداقل پول داشته باشی. وقتی ازت دعوت میکنن بعد از همایش و کنفرانس به اتاقای مدیران برای بهره کشی حداقل پول داشته باشی. وقتی بعد از برنامه های ضبطی که توی بی بی سی داشتیم، برای تحویل هزینه و کوفت و زهرمار می رفتیم اول باید وعده می دادیم و بعد روند کار پیش می رفت... اونا که نیستند ببینند تو توی تنهایی هات چقدر اشک و درد داری و براشون هم مهم نیست، پس حداقل بتونی چند ساعت لذت آرایش و برند پوشی رو برای خودت داشته باشی. ایناست که مالیخولیای این شبا و روزای منه. زن رو کاش همون بچگی زنده به گور می کردند تا الآن نشه بدبخت دست مردا. من ایران رو ترجیح میدادم چون با بچه هایی که توی اونجا هستند و با بی بی سی همکاری دارن، در ارتباطم. این جا حداقل امنیت دارم و خودم تا نخوام کثافت کاری نمی کنم اما اون جا دیگه خودت نیستی. مثل بچه هایی که رفتن دبی. اونا دیگه خودشون نیستند. برای زنده بودن پول در می آرن. بهره کشی از بدنشون میشه پول ... میشه ... دخترایی هم که فکر میکنن منی که از ماشین تویوتا پیاده می شم، خونه مستقل توی تجریش دارم و آزادم، پس خوش بختم، نباید این خوش بختی رو مزه کنند. من بهشون دروغ نمیگفتم. حتی گاهی تشویقشون هم نمی کردم. من فقط وقتی خیال می بافتند، تار خیالشون رو پاره نمی کردم. وقتی توی لذت دست و پا می زدند میذاشتم تا تهش برند و خفه شن. چون خودم احساس خفگی می کردم. اصلا دلم می خواست همه دخترهای ایران رو برسونم به آرزوشون که این لذت ها بود بعد می نشستم به بدبختی شون می خندیدم؛ چون خودم مجبور بودم توی بدبختیهام همیشه سرپا باشم و با غرور از آرایشگاه تور بیام بیرون. برند بپوشم... برند ... برند پوشی یعنی ریختن پول یامفتی که درآوردی توی حلقوم نامردا... برند بپوشم... لبخند بزنم. پشت فرمون تویوتام بشینم. چون مجبور بودم!!
چطوریه که میشه یه مملکت به ایشون اقتدا کنه و ایشون ظالم باشه.... گفت حق امام امام میکنی... گفتم شما به پیش نماز به مسجد میگی امام. در حالی که فقط برای مردم نماز می خونه و چهارتا مسئله میگه، اونوقت به ایشون که ایران و دنیای اسلام رو داره اداره میکنه نمیشه بگی امام؟ امیر نمی توانست نخندد. گفت برو بیرون ! منم بلند شدم اما دم در بهش گفتم: من اگه ببینم شما سه باریه مسئله رو غلط حل میکنی دیگه به شما اعتماد نمی کنم، شما هم میگی هیچ وقت غلط حل نمی کنی چون علم ریاضی رو داری. حالا امام خامنه ای هم علم فقه و دین الهی و حکومت رو داره ، بين جهان اسلام هم مقبوله! ما ایرانیا ایشون رونقد میکنیم والا مسلمونای دنیا به ایشون با جون و دل میگن امام چون تنها کسی که مقابل آمریکا و ابرنكبتا وایساده و برای ما عزت خریده ایشونه! یه صفرم بهم داد. صدای خنده امیر و احسنت گفتنش در گوشی پیچید. خودم می یارمت پابوس امام. به زیارت دو نفره دبش باشه طلبت! طلب های امیر به خانواده اش داشت زیاد می شد. شب را آهسته رفت تا قرارگاه و صبح که بچه ها رسیدند با هم راهی زیارت شدند. عرض ارادت جمعی و طلب نصرت امام همیشه کارهایشان را آسان کرده بود و ریل گذاری ها را سرعت داده بود. بعد از زیارت بچه ها را برد تا برای اهل و عیال سوغات بخرند و راهی تهرانشان کرد. تهران پایتخت کوچه پس کوچه های پر سرو صدا! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️مهدے جان(عج) 🌸جمعه شد تا باز 🍃جای خالی توحس شود 🌸تا شقایق باز 🍃دلتنگ گل نرگس شود 🌸آفتاب پشت 🍃ابرم نام تو دارم به لب 🌸خواستم نور تو گرمی 🍃بخش این مجلس شود اللهم عجل لولیڪ ألفرج 💚🙏
اعمال ماه شعبان ۱- استغفار ؛ در هر روز از روزهاى ماه شعبان هفتاد بار بگوید: «استغفر الله الَّذی لا اله الاّ هو الرحمن الرحیم، الحیّ القیّوم و اتوب الیه» ۲- صلوات : هر روز صد بار صلوات بر محمد و آل محمد و صد بار «لا حول و لا قوَّة الا بالله» خوانده شود ۳- خواندن مناجات شعبانیه و تدبر در آن ۴- در تعقیبات نماز ظهر و عصر؛ صلوات امام سجاد «علیه السلام» ۵- روزه گرفتن : در این ماه هر اندازه که ممکن باشد، سفارش شده است. خصوصا ۳ روز اول و آخر ۶- صدقه دادن ( از امام جعفرصادق «علیه السلام» نقل شده است که «خداوند؛ صدقه ی این ماه را پرورش می دهد و روز قیامت مانند کوه احد دیده می‌شود.») ۷-صله ارحام : معاشرت خوب با مردم و نیکی به پدر و مادر ۸- امر به معروف و نهی از منکر ۹ - ذكر «لا اله الا اللّه و لا نعبد الاّ ایاه مخلصین له الدین و لو كره المشركون»هزار مرتبه گفته شود ۱۰ - با مراقبت و تقوا به استقبال ماه رمضان رفتن ۱۱ - خواندن زیارت جامعه‌ کبیره 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 انتقاد پذیری 🌀این امر در زندگی ما اجتناب‌ناپذیر است که خواسته یا ناخواسته بعضی از افعال و کردار ما با طبع بعضی از افراد سازگار نیست؛ بنابراین ممکن است که از ما و رفتار ما انتقاد کنند. باید دید که این انتقاد، برای چه بوده؟ آیا برای اصلاحِ کار ما بوده یا جنبه تخریب داشته است؟ اگر جنبه اصلاح داشته، باید به دیده منّت بپذیریم و کارمان را اصلاح کنیم. اگر هم جنبه تخریبِ کار و شخصیت ما را داشته است، باید با احترام گذاشتن به‌طرف مقابل، از پذیرش آن اجتناب کنیم؛ چراکه انتقاد، جنبه اصلاح دارد نه تخریب. 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️شعبان ماه عیدها و عید ماه‏هاست . حلول ماه مبارک شعبان المعظم ماه پیامبر اعظم(ص) ماه عشق و رحمت خداوندی و اعیاد خجسته شعبانیه بر همگان مبارک باد.🌹
💢 پاداش مدارا با همسر ✍ امیرالمؤمنین علی (ع): همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود. 📚مکارم الاخلاق، ص‏۲۱۸ 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🔰تشکیل خانواده، مهم‌ترین فایده ازدواج 🔻رهبرانقلاب‌اسلامی: 🔸فرصت ازدواج و آرام گرفتن در مجموعه‌ی خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد این یک وسیله‌ی آرامش و آسایش روحی و وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله‌ی تسلی، وسیله‌ی پیدا کردن یک غمخوارِ نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است. 🔸قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله‌ی تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است. 🔸پس می‌بینید از هر دو طرف که انسان نگاه می‌کند، ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده‌ی بسیار مفید است. البته مهمترین فایده‌ی ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه‌ی مسائل، فرعی و درجه‌ی دو و یا پشتوانه‌ی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه‌ی اول همان تشکیل خانواده است. 🗓۱۳۸۰/۱۲/۰۹ 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
با تحسین کردن همسرتان در جمع، زندگی مشترک تان را به حد چشم گیری تقویت می‌کنید. البته منظور این نیست که در این مورد اغراق کرده و باعث خجالت او و کلافکی دیگران بشوید، بلکه بهتر است با گفتن ویژگی های خوب و موفقیت هایش، احساس غرور را در همسرتان تقویت کرده و نشان دهید که به او افتخار می‌کنید. اکثر مردان خیلی دوست دارند تا از آن‌ها تعریف و تمجید شود. اگر همسرتان کاری می‌کند که به دلتان می‌نشیند، آن را بیان کنید و به او بگویید که از این کار لذت برده اید. با تشویق و تحسین همسرتان به او نشان می‌دهید که تلاش هایش را می‎بینید و برای آن‌ها ارزش قائل هستید. 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢سه نیاز اساسی زنان را بشناسید و برای تامین آنها تلاش کنید: ❇️زنان نیازمند احساس امنیت هستند. ❇️آنهـا نیاز دارند ارزشمند تلقی شـوند. ❇️زنان نیاز به توجه، دیده شدن و درک شدن از طرف همسرشان دارند. 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt