eitaa logo
کانال خوشبختی
1.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
81 فایل
باهدف آموزش وتحکیم روابط زوجین ایجادگردید: ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH 👫انتخاب عقلانی =زندگی عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت100 نشستم رو صندلی و سرمو به دیوار تکیه دادم و چشمامو بستم. با حس اینکه یه نفر کنارم نشست چشمامو باز کردم و دیدم شهرزاده. به نیمرخش خیره شدم که برگشت و با نگاهش غافلگیرم کرد. با بغض گفت --الان چی میشه؟ نفسمو صدادار دادم بیرون --نمیدونم. --میدونم که از دستم عصبانی هستی! اما بخدا مــن....مــن.... گریش گرفت و نتونست ادامه بده. سرمو بردم پایین و یه نمه اخم کردم. با صدای آرومی گفتم --تو چی شهرزاد؟ کی گفته من از دست تو عصبانیم؟؟ بی توجه به حرفم گریه میکرد. از طرفی گریه های شهرزاد و نگاه ترحم آمیز مردم به شهرزاد غیرتیم کرد و با حرص از رو صندلی بلند شدم و دستشو گرفتم. --دنبالم بیا. تند تند راه میرفتم و شهرزاد تقریباً پشت سرم میدوید. رفتیم تو حیاط و نشستم رو نیمکت. شهرزاد به تبعیت از من نشست. گریش تموم شده بود. سعی در آروم کردن خودم داشتم. --ببین شهرزاد اتفاق امروز چه فردا میفتاد چه یه سال دیگه... اتفاق بود. نه من نه تو نه هیچکس دیگه نمیتونیم جلودار اتفاقات بشیم! لحنمو آروم تر کردم --شهرزاد ازت خواهش میکنم انقدر گریه نکن! با صدای گرفته ای گفت --شما جای من نیستید که بفهمید! اینکه22سال از مادر واقعیت دور باشی و بعد که میبینیش اینطوری بشه... دوباره گریش گرفت و این بار با صدای بلند گریه میکرد. --باشه قبول! من حال تورو نمیفهمم! خواهش میکنم جون هرکی که دوس داری گریه نکن! عصبانی به طرفم برگشت و با لحن تندی گفت --میشه انقدر به من نگید گریه نکن!گریه نکن! اولین بار بود شهرزاد رو عصبانی میدیدم. از طرفی خندم گرفته بود و دنبال یه جواب میگشتم تا بهش بدم. نمیدونم اون لحظه چه فکری کردم و اون حرف رو زدم. رُک گفتم --میخوای بدون چرا آره؟ سمج گفت --آره. دستمو گذاشتم رو قلبم --چون وقتی تو گریه میکنی اینجا میلرزه! با تعجب و خجالت به چشمام زل زده بود با صدای بمی گفتم --پس دیگه گریه نکن! باشه؟! از رو صندلی بلند شدم و از نیمکت فاصله گرفتم. حس میکردم باری از رو دوشم برداشته شده اما عذاب وجدان خیلی بدی گرفته بودم.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 به اون در تامین هزینه ها کمک کنید اگه می‌بینید که شوهرتون علی رغم تلاش کافی کار مناسبی پیدا نمی‌کنه، بدون انتقال حس منفی، بخشی از هزینه‌های زندگی رو تامین کنید. اما باید دقت داشته باشید که وظایفش رو به عهده نگیرید. 🛑 بیکاریش رو همه جا جار نزنید سعی کنید برای حفظ شأن و شخصیت همسرتون، تا می‌تونید بیکاریش رو پنهون نگه دارید. در صورتی که گذران زندگی اتفاق می‌افته، از کسی درخواست کمک مالی نکنید. 🛑 هم سر باشید همسر یعنی شریک زندگی، یعنی حامی و همقدم. کسی که باید در تمام شرایط سخت و آسان زندگی کنار همسرش باشه و ازش حمایت کنه. بسیار زیباست که در زندگی، روزهای سخت رو تجربه کرده و با حــمایت از همسر در کنار هم با موفقیت ازشون عبور کنید. 🛑 بهش در یافتن شغل کمک کنید این کار رو در نهایت احترام، با احساس خوب و با عشق براش انجام بدین. رفتارتون به گونه ای نباشه که شوهرتون احساس کنه ازش خسته شدید و می‌خواید از شرش خلاص شید. حمایت‌های عاطفی و جنسیتون رو ازش دریغ نکنید. 🛑 فرزندان رو با شرایط آشنا کنید اگه فرزندان‌تون به سنی رسیدن که کلام شما رو بفهمن، حتما درباره شرایط مالی و روحی پدرشون بهشون توضیح دهید و بخواید که توقعات‌شون رو کمی محدود کنن. اونا رو طوری تربیت کنید که در آینده هم بتونن این شرایط رو برای خودشون تحمل کنن. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💠 اولین شرط داشتن جامعه ای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است ✍️ همه دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایه خانواده های سالم و امن پدید آمده است. علاوه بر این، کارایی و ارزش علم و هنر نیز در صورت برپایی خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هویت انسانی بشر نابود میشود، بلکه همه تلاشهای فردی و اجتماعی نیز در حقیقت بی ثمر و نافرجام خواهد ماند. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
بوییدن گل ها به ويژه گل رز جهت تقویت حافظه موثر است. با بوییدن گل رز، قسمتی از مغز که متعلق به یادگیری است،تقویت می شود و حس آرامش و سر زندگی میکنید. 🌹😊برای هم گل بخرید😊🌹 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت101 همین که خواستم حرفی بزنم آرمان اومد و رو به من گفت --بابا میگه بیا پایین کارت دارم. ناامید از حرف نزدن شهرزاد از پله ها رفتم پایین. بابام تو آشپزخونه بود --جانم بابا؟ --حامد یه تکه پا برو سوپری یکم خوراکی شاخص خودت بگیر و بیا. خندیدم --منظورتون همون چیپس و پفک و... خندید --آره سفارشیشو بگیر... مقصد سوپری تا خونمون زیاد نبود و بخاطر همین ترجیح دادم پیاده برم. غروب آفتاب عجیب دلگیر بود و بارون نم نم میبارید. تو دلم گفتم کاش از احساس شهرزاد باخبر بودم و اونم میگفت که دوسم داره یانه؟! دم سوپری چشمم به پاستیلا خورد و چندتا بسته از هر مدل برداشتم و بعد از خرید خوراکی های دیگه برگشتم خونه...... --سلام. مامان همونجور که نشسته بود رو مبل و داشت تلوزیون نگاه میکرد جواب سلامم رو با لبخند داد. چشماش هنوز بارونی بود. لبخند زدم --خوبی مامان جان؟ --آره خداروشکر بهترم. رفتم تو آشپزخونه --به به پدر عزیز چه غذای خوشبویی! --حالا تا خوشمزه بشه خیلی مونده. خندیدم --کمک نمیخوای؟ --نه بابا جون برو اتاقت آرمان کارت داره. از راه پله ها رفتم بالا و در زدم. --بیا تو داداشی. همین که در رو باز کردم با شهرزاد چشم تو چشم شدم و سریع نگاهم رو گرفتم.....
طرز برخورد با بی احترامی با دیگران.mp3
4.87M
💫✨پاسخ : طرز برخورد با بی احترامی خانواده استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» 💢⚜️ پرسش : 🛑موضوع: بی احترامی خانوادم به همسرم سلام چند سالی هست که ازدواج کردم مشکلی که دارم این است که جدیدا یه مدتی هست که برادرم به شوهرم خیلی حساس شده و گاهی بی احترامی میکنه مثلا سر سفره اضافات غذاها را جلوی همسرم میذاره و گاهی اوقات خود خانواده می‌بینم به همسرم احترام نمی‌گذارند سر سفره به همسرم تعارف نمی‌کنند خیلی وقت‌ها ما سکوت می‌کنیم و جدیدا به این فکر افتادم که رابطه را قطع کنم استاد به نظرتون میتونم یه مدتی رابطمون رو با خانواده خودمون قطع کنم تا پی به کار اشتباهشون ببرند خیلی ممنون از وقتی که می گذارید🙏 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🔴 💠 پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله: ✍ همچنان که فرزند نباید به والدین خود بی‌احترامی کند، پدر و مادر نیز نباید به فرزند خود بی‌احترامی کنند. 📚میزان الحکمه ج۱۳ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوء ظن به همسر.mp3
8.15M
💫✨پاسخ : 🛑موضوع: سوء ظن و شک به همسر استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» 💢⚜️ پرسش : 🛑موضوع: سوء ظن و شک به همسر سلام استاد گرامی بنده آقای ۳۷ ساله هستم که حدود ۱۲ سال ازدواج کردم خدا را شکر زندگی خوبی دارم مشکلی که چند وقت زندگی منو درگیر کرده اینه که به همسرم اعتماد ندارم الان همسرم باردارهست چند بار بهش گفتم که واقعا این بچه مال ما هست با اینکه من خیلی مراقب بودم که باردار نشه به نظرتون این شک ها طبیعیه در صورتی که غیر طبیعی هست باید چه کار کنم خیلی ممنون از وقتی که میگذارید 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
❤️ 👌 با درمیان گذاشتن خواسته های پنهان و نیز درونی ترین و عمیق ترین نیازهایتان با همسرتون، کمکش کنید تا شما را خوشحال کند 😊❤️ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
هدایت شده از کانال خوشبختی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امشب 💫از خدایی که از همیشه 🌸نزدیکتر است برایتان 🌸عاشقانه‌ترین 💫لحظات را میطلبم 🌸زیباترین لبخندها 💫را روی لبهایتان و 🌸آرام ترین لحظات را 💫برای هر روز و هر شبتان شبتون در آغوش امن خدا💫✨ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ 🌹سلام علیکم و رحمت الله و برکاته، صبحتون بخیر و شادی و سرشار از برکات الهی 🔴 عمر انسان در دنیا خیلی کوتاه است، و دنیا خیلی بی‌وفا 🌹«كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا» (نازعات/۴۶) روزى كه قیامت را مى بينند، می فهمند که گويى جز به اندازه شبى يا روزى در دنيا زندگی نكرده‌اند. ❌ تا حالا کسی رو دیدین که یک آدم برفی بسازه و بعد بره براش لباسهای گران قیمت بخره، بهترین کت و شلوار و کفش و پیراهن بخره؟ نه، هیچ آدم عاقلی این کار رو نمی‌کنه، چون می‌دونه این کار عاقلانه نیست، آدم برفی چند روز بیشتر دوام نداره، بعد از چند روز در مقابل آفتاب ذوب می‌شه، پس نباید براش لباسهای گران قیمت خرید... ❌ قرآن می‌فرماید دنیا هم برای انسان مثل آدم برفی می‌مونه، خیلی سریع تموم می‌شه و فقط خاطره‌ای موقت ازش می‌مونه... اگه بیش از حد به دنیا بپردازیم، کار ما هم مثل همون شخص، خنده دار و غیر عاقلانه می‌شه... 🔴 به دنیا به اندازه موقت بودنش بپردازید نه بیشتر... والآخره خیر و ابقی 🔸حبیب‌الله 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
نگرانی از ازدواج.mp3
10.53M
💫✨پاسخ : 🛑موضوع: نگرانی از ازدواج استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت102 سرمیز شام به غیر از تعارف هایی که به شهرزاد میشد کسی حرفی نمیزد. دستپخت بابا خیلی خوب بود. غذام که تموم شد با لبخند گفتم --ممنون بابا مثل همیشه عالی! --نوش جونت. بعد از شام من و شهرزاد میز رو جمع کردیم. ظرفارو گذاشتم تو سینک و شیر آب رو باز کردم. شهرزاد گفت --شما بفرمایید من میشورم. شیطون خندیدم --بفرمایید شما خسته ای خودم میشورم. کنجکاو گفت --خسته واسه چی؟ همینجور که مایع ظرفشویی رو میرختم رو اسکاج خندیدم --خب دیگه بالاخره. انگار که موضوعی رو به یاد آورده باشه گفت --آرمان حرفی زده؟ متفکر گفتم --آرمان؟ نه مگه باید حرفی میزد؟ --نه..نه...همینجوری گفتم. کنارم من ایستاد --شما بشور من آب بکشم..... آخرین بشقاب رو آب کشید و متفکر گفت --مطمئنید آرمان حرفی نزده؟ --چطور؟ دستپاچه گفت --هی... هیچی همینطوری. بابا از تو هال صدام زد --حامد جان میوه هارو بزار تو ظرف بیار. --چشم بابا. ظرف میوه رو گذاشتم رو عسلی و نشستم رو مبل کنار بابا. مامان با لبخند به شهرزاد نگاه کرد --هنوزم باورم نمیشه! شهرزاد لبخند زد و سرشو انداخت پایین. دستشو گرفت --غریبی نکن دخترم. به بابا اشاره کرد --علی اندازه یه پدر تو رو دوست داره. به من اشاره کرد و با خجالت گفت --حامد رو که از قبل میشناسی. به آرمان لبخند زد --آرمانم که برادر کوچیک ترت. شهرزاد خجالت زده خندید --بله میدونم. اما خب منم تازه شمارو پیدا کردم به زمان نیاز دارم تا بتونم به محیط جدید زندگیم عادت کنم. مامان با صدای بغض آلودی جواب داد --میدونم چی میگی! با احساس تشنگی شدیدی از خواب بیدار شدم.... رفتم تو آشپزخونه و آب خوردم. تو حالت خواب و بیداری اصلاً حواسم نبود اتاقم بالاس. در اتاق شهرزاد رو باز کردم و یه راست رفتم خوابیدم رو تخت. همین که چشمام میخواست گرم بشه یادم افتاد که اینجا اتاق شهرزاده. با یه حرکت نشستم رو تخت و به اطراف نگاه کردم اما شهرزاد نبود. نگران از تخت اومدم پایین و از اتاق رفتم بیرون. نور کم شب خواب هال رو روشن کرده بود اما شهرزاد تو هال هم نبود. در هال رو باز کردم و رفتم بیرون. بارون نم نمی میبارید اما هوا زیاد سرد نبود. چشمم خورد به تابی که نشسته بود روش. رفتم پیشش و صداش زدم --شهرزاد؟ از صدام متوجه حضورم شد. سریع اشک چشمش رو پاک کرد --بله؟ نشستم کنارش --چرا اومدی تو حیاط؟ نفسش رو صدادار داد بیرون. --همینجوری. به نیمرخش خیره شدم --چرا گریه کردی؟ سرشو انداخت پایین و آروم جواب داد --همینجوری. --خوابت نبرد؟ --نه. تازه اومدم تو حیاط. داشتم با مامان حرف میزدم. خندیدم --پس فیلم هندی مادر دختری بوده. تلخند زد --حامد؟ --بله؟ --راستش چند روزیه که میخوام یه چیزی بهتون بگم. --خب چرا نمیگی؟ با بغض گفت --چون میترسم. با تعجب گفتم --از چی از من؟ --نـــه! دیروز که بهتون گفتم... گفتم خوشحالم که برادری مثل شمارو دارم. --خب. با چشمای پر اشک بهم خیره شد --میشه انکارش کنم؟ گیج از حرفش گفتم --یعنی چی شهرزاد؟ چونش لرزید و قطره اشکی از گوشه چشمش چکید --یعنی.....اخه چه جوری بگم. شاید با خودتون فکر کنید که حیا واسم بی معنیه و خیلی گستاخانه حرف میزنم اما... اما فردا مهلتم تموم میشه. --شهرزاد یعنی چی؟ مهلت چی تموم میشه چرا سانسور شده حرف میزنی؟ برگشت و به چشمام زل زد --حامد من دوست دارم! اما نه به عنوان برادر........
💐💫یکشنبه تون شاد و بینظیر 💗💫امیدوارم 💐💫نگاه پر مهر خدا، 💗💫همراه لحظه هاتون… 💐💫سلامتی و نیکبختی، 💗💫گوارای وجودتون… 💐💫بارش برکت و نعمت 💗💫جاری در زندگیتون… 💐💫ونور و عشق الهی 💗💫مهمون دلتون باشه… روزتون زیبا و در پناه خدا💐💗 گروه گفتمان یسوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/2778660876C5a065e2f7f
2.49M
پرسش و پاسخ: موضوع: فحش دادن همسر بنده حدود ۱۶ ساله ازدواج کردم همسرم وقتایی که ناراحت می شه جلوی بچه ها بمن فحش می ده و متاسفانه پسرم هم یاد گرفته اونم وقتی از دست خواهرش ناراحت می شه فحشهای بد می گه ناگفته نماند من خودم هم جوابش همسرمو می دم ممنون می شم منو راهنمایی کنید باید چکار کنم. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
4_5942963457409157087.mp3
3.62M
💠پیامبر اکرم از حضرت علی ع پرسیدند: حضرت زهرا را چگونه دیدی⁉️ 🔹کمک برای بندگی خدا 💠پیامبر اکرم از حضرت زهرا س، پرسیدند: حضرت علی ع را چگونه دیدی⁉️ 🔹بهترین شوهر 🔹کمک بدیم همدیگه رو برای قرب الی الله 🔹 مصادیقی از بهشتی کردن همدیگر را بشنویم 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt