eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.3هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
5هزار ویدیو
91 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
👈با عذر خواهی می توانی بزرگی اشتباهات را از یاد همسرت ببری. یادت باشد اگر همسرت هم اشتباهی کرد و پوزش طلبید،بی منت عذر او را بپذیری.👌 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
سه شنبه تون عالی و بینظیر💗 🌸💫امروزتون پراز 💗💫اتفاقهای خوب 🌷💫وشگفت انگیز 🌸💫امیدوارم 💗💫سلامتی 🌷💫برکت 🌸💫بهروزی 💗💫زندگی آروم 🌷💫خوشبختی 🌸💫و نگاه خدا 💗💫همیشه همراهتون باشه💐 ابرگروه لبخند https://eitaa.com/joinchat/76611604C5432e3a588
🌾 اختلاف نظر در زندگی مشترک 🔸 ممکن است که زوجین با هم بر سر یک‌سری از مسائل اختلاف‌نظر داشته باشند که این، امری طبیعی است؛ چون دو شخصی که یک زندگی مشترک را آغاز کرده‌اند، از لحاظ اخلاق، فکر، بینش و فرهنگ با یکدیگر متفاوتند، اما این تفاوت‌ها و اختلافات نباید باعث به‌هم‌ریختن زندگی و ایجاد کدورت در بین آن‌ها شود، بلکه باید با مدیرت درست و به طرق مختلف مانند سکوت، مشورت‌گرفتن، عصبانی‌نشدن و احترام‌گذاشتن به فکر و نظر همدیگر، مانع از به‌وجودآمدن کینه و کدورت در زندگی مشترک شوند. 🔅 اگر این تفاوت‌ها و اختلافات مدیرت نشوند، باعث سردی زندگی مشترک خواهند شد. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
گلایه همسران.mp3
2.21M
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاوره‌ها این است چرا با اینکه به همسرم رسیدگی می‌کنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد بدخُلقی همسرمان هستیم؟ ⭕️ پاسخ جالب و شنیدنی استاد مصطفوی رو می تونید در فایل بالا بشنوید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
▪️عشق خاکستری 🔷 برخی از زوجین تصور می‌کنند که هیچ‌وقت نباید همسرشان از آن‌ها ناراحت و یا عصبانی شود و اگر چنین شود، خیال می‌کنند که همسرشان دیگر علاقه‌ای به آن‌ها ندارد؛ در‌حالی‌که هر فردی ممکن است گاهی حتی از دست عزیزترین فرد زندگی‌اش، ناراحت و عصبی شود. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت9 - کمکم وقتی عکس و فیلم میذاشتم فقط منتظر بودم اون نظر بده. اگه اولین نفر نبود حتما دومین نفر بود. خیلیا نظر میذاشتند، بعضی عکسام هزارتا پیام دریافت می کرد. خب بعضیهاش فقط فحش بود و درخواستای بد. اما من یاد گرفته بودم از پس خودم بربیام. لذت می بردم که جواب این جور آدما رو بدم. شاید هم برام یه جور سرگرمی بود. یعنی حداقل اوائل این طور بود که برای رفع تنهایی و باکلاس بودن همش کنار گوشی و لب تابم بودم... بعد دیگه عادت کرده بودم، عین یه معتاد تا لحظه ای که خوابم ببره یا اولی که از خواب بیدار میشدم مشغول اینا بودم. تا اون پیام نداده بود من سرم گرم بود اما اون نوع حرف زدن و عکس العملش با همه فرق داشت. هم کلماتش پر بود از شخصیت ومحبت ، هم مثل یک جنتلمن برام می نوشت. من رو هم توی پیجش به عنوان لیدی افسانه ای معرفی کرد... با گفتن این جمله چشمانش برق زد. برقی که زود خاموش شد. یاد استوری الیدی افسانه ای که افتاد، همان حال در وجودش زنده شد. تا دیده بود از شدت دوقش یک موسیقی گذاشته بود و ساعت ها رقصیده بود! افسانه بودن یک خط کشیده بود روی تمام شکست هایی که مثل نیش برجانش می نشست. - بعد از اون استوری رابطم باهاش یه جور دیگه شد؛ اونقدری که برام از هر دوستی عزیزتر شد... پیشنهادهای هنری که بهم میداد فالورام رو بالاتر می برد و حالمو برای چند ساعتی خوب میکرد. من اون روزا واقعا نیاز داشتم که یکی حال خرابم رو خوب کنه. چون شوهرم رفته بود سراغ یه دختر دیگه. تو پیجش میدیدم عکساشون رو. خیلی به هم ریخته بودم. هنوز دوسش داشتم. من به اولین عشق و این حرفا اعتقاد ندارم. کلا به هیچ چیز اعتقاد ندارم. من میگم که آدم باید جایی باشه، کاری بکنه که دوس داره . هر چیزی که دوست داری رو باید بتونی بری سراغش و کسی و چیزی هم مانعت نباشه. عوضی به من همین رو میگفت؛ «میگفت که من هم دوست دارم که راحت باشم.» اما باید این رو می فهمید که روحیه من تحمل این برخوردش رو نداره... حرف زور توی کت من نمی رفت! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت10 شب ساعت یازده سینا خبر داد که هم مؤسسه خالی شده است و هم هم زمان سه تا مرد و یک زن از خانه کناری خارج شده اند. شهاب قید خانه رفتن را زد و خودش را رساند. هلی گم را زمان بیشتری توانستند در فضای حیاط مؤسسه پرواز بدهند. سینا با توجه به تصویری که میدید گفت: - شهاب برو سمت راست ، انگار یه کم پرده کنار رفته، شاید تصویر کامپیوترا مشخص بشه! شهاب زیر لب غريد: - نزدیک تر خطرناکه سینا! - نه! کسی توی اتاق نیست انگار. برو جلو از منتهی الیه پایین زوم کن. چند تا عکس می خوام ! - پس... گردن توا - گردن من چرا! با صاحب کار که من و شما نوکرشیم. نادعلی مشهورتو بخون برو! فضای اتاق خالی از افراد بود یا حداقل الآن که این طور پیدا بود. شهاب سر دوربین را چرخاند که سایه ای در تصویر افتاد. سینا هنوز راضی نشده بود اما ناليد: - شهاب بچسبون به زمین. هلی گم چسبیده به دیوار کف حیاط زمین گیر شد. سایه آمد کنار پنجره و چند دقیقه ماند و سر چرخاند. تا برود، سینا یک بند وجعلنا خواند. شهاب هلیکم را هدایت کرد به سمت بام ساختمان و اتاقک کوچکی که پنجره هایش مات بود و درونش تاریک و تنها نورهایی رنگی در آن خاموش و روشن می شد. یک ربع بعد از عملیات، ساکنان خانه برگشتند و سینا در سایه درخت به زحمت توانست شماره ماشین را بردارد. - بدتر از ما اینان. شب کارن بدبختا. شهاب برم صحبت کنم یه قرارداد ببندیم ، روز کار کنن ما هم بتونیم بخوابیم؟ شهاب چشم غره رفت و سینا ادامه داد: - آخه شبا بیرون می آن تواین تاریک و روشن صورتشون مثل آدم پیدا نیست. شهاب ماشین را روشن کرد که در کمال تعجب دیدند دو تا ماشین مقابل و به ایستادند. از یکی زن و از دیگری مردی پیاده شد و هر دو با هم وارد سه شدند. شهاب ماشین را خاموش کرد. به چند دقیقه نکشید که چراغ طبقه سوم مؤسسه روشن شد. کسب تکلیف که از امیر کردند: - بمونید تا هر وقت که رفتند. اگر شدت.م سوار کنید. یک ساعت بود که چراغ روشن بود. - تو گرسنه نیستی؟ سینا این را گفت و نگاهش را دوباره داد به ساختمان سه طبقه ته کوچه، شهاب داشبورت را باز کرد، نگاه سینا که به کیک افتاد غرزد: - بابا گذاشتی برای ورثه . زودتر میدادی. از عصر فسیل شدیم اینجا بی آب و غذا شهاب خودش هم دل ضعفه داشت اما چیزی که باعث می شد تکان نخورد  از این کوچه لعنتی، چراغ روشن طبقه سوم بود. طبق حدس شان زن مسئول مؤسسه بود و مرد ناشناس، کسی غیر از آن سه مرد کادر مؤسسه ! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بعضی چیزهادرجهان خیلی مهم تر از دارایی هستند یڪی ازآنهاتواناییِ خوش بودن با چیزهای ساده است امیدوارم همه مون توانایی لذت بردن از چیز های ساده زو داشتہ باشیم 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر رفتار مانند یک نخ نازک است نخ های نازک( رفتارهای تکراری) تبدیل به طناب(عادت) می شوند و آن طناب برای همیشه دور زندگی ما میپیچد! مواظب نخ های نازک زندگیمان باشیم! 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
001.mp3
2.06M
رابطه صحیح زن و شوهر 💠 بخش اول 🔺 احساس مالکیت یا امانت؟ 🎙دکتر حمید 👌حتماً گوش بدید عالیه👌 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt