eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
1.9هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
85 فایل
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است پس بکوشیم بسازیم ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH 👫انتخاب عقلانی =زندگی عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5987636219708705494.m4a
3.79M
قدرت و شکوه در زنان در کلام مقام معظم رهبری...👌❤️ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌻آیت الله بهجت: هرکس عادت به تاخیر نمازها کرده است؛ خود را برای تاخیر در همه ی امور زندگی آماده کند؛ تاخیر در ازدواج تاخیر در اشتغال تاخیر در تولد اولاد تاخیر در سلامتی
اگر جایی زن موفقی را دیدی حتما ستایشش کن! چون برای رسیدن به موفقیت چندین برابر یک مرد تلاش کرده! با قضاوت ها ، توهین ها بی اعتمادی ها ، بی توجهی ها سنگ اندازی ها و نگاههای معنادار زیادی جنگیده ... جنگ جسمانی و جنگ روانی زیادی پشت سر گذاشته تا توانسته در لیست موفق‌ترین ها قرار بگیره!
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت اولویت هست این جا با گدای فاطمه پیشاپیش (س)💐 💝 💐
مداحی آنلاین - میگن بهشت خدا زیر پای مادره - محمدرضا طاهری.mp3
8.1M
🌸 (س) 💐میگن بهشت خدا زیر پای مادره 💐یا عاقبت بخیری تو دعای مادره 🎤 👏
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت60 نمازخونه با یه پرده از هم جدا شده بود و من قسمت مردونه بودم و شهرزاد قسمت زنونه. بعد از اینکه نماز صبحم تموم شد رفتم بیرون. چند قدم اون طرف تر نمازخونه ایستادم‌. باهم رفتیم توی بخش و با دکتر ساسان حرف زدم و ساسانو مرخص کردیم. با کمک شهرزاد ساسانو بردیم توی ماشین. همین که خواستم ماشینو روشن‌ کنم موبایلم زنگ خورد --الو؟ صدای نگران مامانم توی گوشم پیچید. --الو حامد؟ --سلام مامان. --سلام مامان کجایی تو؟ نصف عمر شدم از سرشب تا الان. --من بیمارستانم دارم میام خونه. --مگه ساسان هنوز اونجاس؟ --آره. میام خونه باهاتون حرف میزنم. --باشه. مراقب باش. --چشم خداحافظ..... همین که مامانم قطع کرد،موبایل ساسان زنگ خورد و ساسان خوابیده بود. تماسو وصل کردم --الو سلام. --سلام حامد! ساسان کجاس؟ حالش خوبه؟ --سلام زهره خانم. بله ساسانم بهتره خدارو شکر. دارم میارمش خونه. --الهی بمیرم. میشه الان باهاش حرف زد؟ --خوابیده. بیدارش کنم؟ --نه نه! بزار بخوابه. مراقبش باش. --چشم. خداحافظ..... ماشینو روشن کردم و راه افتادم. هوا گرگ و میش بود و جذابیت آسمون چندین برابر شده بود. جلوی خونه شهرزاد توقف کردم تا پیاده شه. مکث کرد و با تردید گفت --آقای رادمنش...ممنون که امشب اومدین.مراقب ساسان باشید. --این چه حرفیه!وظیفس‌. چشم مواظبشم..... راه افتادم طرف خونه ساسان. توی راه بیدار شد و گیج و منگ به من نگاه کرد. --به به آقا ساسااان. ساعت خواب! با صدای خواب آلویی جواب داد --سلام حامد.شهرزاد کو؟ --گذاشتمش خونشون. با صدای نسبتاً بلندی گفت --چرااااا؟ سوالی نگاهش کردم --خب کجا میبردمش؟ کلافه تو موهاش دست کشید --حامد میترسم! این کامرانه هزارتا آمدم داره! --چی بگم. درمونده نگاهم کرد --میشه منو ببری اونجا؟ --از برگردوندنت مشکلی نیست چاکر شمام هستم. ولی ساسان مامانت دیشب تا الان دوبار زنگ زده باهات حرف بزنه منم بهش قول دادم ببرمت خونتون. --راس میگی مامانمم اینجوری شک میکنه. جلوی حلیم فروشی نگه داشتم و روبه ساسان گفتم --پیاده شو. --واسه چی؟ --صبححونه بخوریم دیگه. --آهان باشه. رفتیم تو مغازه و هردومون آش آبادان سفارش دادیم. ضربه کوچیکی به میز زدم --ساسان --بلهههه! --چته بابا تو فکری انقدر؟ نفسشو صدادار داد بیرون --کلافم حامد! اصلاً باورم نمیشه! از دیشب فکرم درگیر شهرزاده! وقتی به روزایی که اهمیتی نسبت بهش نداشتم! چجوری میتونستم حامد؟ چجوریییی؟ چند نفری که اونجا بودن برگشت طرف میز ما. سرمو بردم نزدیکش --میدونم ساسان! آرومتر. صبححونه رو در سکوت خوردیم و من یه طرف حلیم واسه مامان و آرمان خریدم. ساسانو رسوندم دم خونشون...... رفتم خونه و آروم در هال رو باز کردم. کسی توی هال نبود. ظرف حلیم رو گذاشتم تو آشپزخونه و رفتم تو اتاقم. --عه آرمان! بیداری داداشی؟ سرشو بلند کرد و با دیدن اشکاش حالم گرفته شد. نشستم رو تخت و سرشو گرفتم تو بغلم. --قربونت برم چرا گریه میکنی؟ دستاشو دور کمرم حلقه کرد و بلند بلند گریه میکرد. --حاااامد! --جون دلم؟ --تو مگه بهم قول ندادی منو ببری پیش مامانم؟ --اره قول دادم. --میشه الان منو ببری؟ آخه دلم خیلی براش تنگ شده. محکم بغلش کردم --الهی من فدای دل کوچیکت بشم! سرشو بلند کردم و اشکاشو پاک کردم. --صبححونه بخوریم بعد بریم؟ تایید وار سرشو تکون داد --پس بریم که برات یه غذای خوشمزه خریدم. از اتاق رفتیم بیرون و مامانم تو آشپزخونه بود --عه مامان جان، شما بیداری؟ --سلام خوبی ؟ کجایی تو دیشب تا حالا؟ نشستم رو صندلی --مفصله مامان. --حالا خلاصشو بگو ببینم. همون موقع آرمان اومد --سلام خاله. مامانم لبخند زد و صورتشو بوسید --سلام قربونت برم. --حامد تو حلیم خریدی؟ --اره. مامان بابا کجاس؟ --بابا امروز زود تر رفت. --آهان. --چرا نمیخوری؟ از رو صندلی بلند شدم --من خوردم مامان. بخورین نوش جان. با صدای زنگ موبایلم رفتم تو اتاقم. تماسو وصل کردم --الو؟ --الو سلام حامد کجایی؟ --خونم یاسر چطور؟ --باید ببینمت. --بعد از ظهر میام پیشت --باشه پس آدرسو میفرستم حتماًبیا. --باشه..... رفتم دوش گرفتم و آماده شدم. داشتم عطرمو میزدم که آرمان در رو باز کرد --عه آرمان، آماده ای؟ --اره، صبر کنیم خاله هم بیاد. از تو اتاق داد زدم --مامااان، شمام میای؟ --اره بریم. با دیدن پیام موبایلم رو برداشتم
پنج شنبه ها چه انتظاری میکشند "اموات" .... چشم به قلب پرمهرتان دارند "نیاز" ... یه هدیه ای به زیبایی "فاتحه و صلوات" خدایا اسیران خاک را "ببخش و بیامرز".... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
مداحی آنلاین - چگونه کوثر شویم - استاد قرائتی.mp3
4.76M
🌸 (س) ♨️چگونه کوثر شویم؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
002.mp3
1.5M
رابطه صحیح زن و شوهر بخش دوم 🔺 دعوای زن و شوهر! 🎙دکتر حمید 👌حتماً گوش بدید عالیه👌 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
ضرورت ازدواج.mp3
5.13M
💫✨پاسخ : استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» ✳️⚜️پرسش موضوع: چرا باید ازدواج کنیم؟! سلام علیکم بنده سوال من این هست که چرا می بایست ازدواج کنیم با توجه به اینکه الان بنده خودم بعضی ها را می‌شناسم که ۵۰ سال را رد کردند و هنوز ازدواج نکردند چه لزومی داره که بنده به عنوان یک مرد حتما باید ازدواج کنم ممنون میشم که توضیح بدهید 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🕯 یک دل باشیم 📌 سعی کنیم در زندگی، همدل و همراه باشیم. همدلی باعث تفاهم در زندگی می‌شود. بنابراین زوج‌هایی که درک متفاوتی از شرایط زندگی دارند، تفاهم کمتری دارند و غالباً در تربیت فرزند نیز دچار مشکل می‌شوند. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
چه کار کنم شوهرم همش سرش تو گوشی نباشد؟ 💠با او صحبت کنید که اعتیادش به موبایل، چه احساسی به شما می‌دهد با همسرتان صادق باشید و در فرصت مناسب بدون دعوا کردن با او صحبت کنید که موبایل و اعتیادش به آن، چه احساسی به شما می‌دهد. اگر احساس می‌کنید برای همسرتان مهم نیستید، اگر احساس می‌کنید دیگر برایش جذاب و دوست داشتنی نیستید و یا هر احساسی که دارید، بیان کنید. شاید او نمی‌داند که این رفتارش چه تاثیری روی شما می‌گذارد و چقدر شما را عصبانی و یا ناراحت می‌کند. 💠جذابیت‌های رفتاری و زنانگی را در خودتان تقویت کنید برای اینکه همسرتان را مشتاق کنید بیشتر به شما توجه کند و به زندگی مشترک‌تان رسیدگی کند، نیاز است روی زنانگی و رفتارهای جذاب‌تان کار کنید و تنوع‌هایی را در زندگی مشترک و رابطه جنسی‌تان ایجاد کنید تا هر دوتان دوباره به هم نزدیک‌تر شوید. به عنوان مثال روی پوشش‌تان در خانه کار کنید، به شوهرتان رسیدگی کنید، تماس جسمانی و معاشقه انجام دهید و از مشاور کمک بگیرید برای افزایش تنوع و هیجان در ارتباط‌تان تا تکنیک‌هایی را آموزش ببینید. در این زمینه می‌توانید از زوج درمانگران رادیو عشق کمک بگیرید. 💠زمانی را برای استفاده از موبایل در خانه‌تان تنظیم کنید زمانی را با شوهرتان مشخص کنید که فقط در آن زمان‌ها می‌توانید از موبایل‌تان به مدت چند دقیقه استفاده کنید و بقیه روز را باید با هم بگذرانید. 💠کارهای هیجان‌انگیز در طول روز انجام دهید که همسرتان نیز آنها را دوست دار فیلم مورد علاقه همسرتان را با هم تماشا کنید، با هم ورزش و یا پیاده‌روی کنید یا در کارهای خانه، شوهرتان را نیز مشارکت دهید. با این کارها و سایر فعالیت‌های لذت‌بخشی که هر دوتان دوست دارید، می‌توانید هم رابطه عاطفی‌تان بهبود ببخشید و هم او را از موبایلش دور کنید. 💠به او بی‌احترامی نکنید یا دائما درباره اعتیادش به موبایل صحبت نکنید سرزنش، تحقیر و بی‌احترامی کردن ممنوع می‌باشد و می‌تواند اعتیاد و این عادت رفتاری همسرتان را تشدید کند! سعی کنید با انرژی مثبت و کارهای خود سعی کنید او را از موبایل دور کنید. با حرف‌های بد یا توهین کردن، هیچ کس تشویق نمی‌شود عادات بدش را کنار بگذارد، بلکه ممکن است لجبازی کند و بیشتر ادامه دهد. 💠از امکانات موبایل استفاده کنید با همسرتان صحبت کنید و هر دوتان از امکانات موبایل استفاده کنید تا مجبور شوید زمانی را که با گوشی سپری می‌کنید را کاهش داده و محدود کنید. به عنوان مثال در تنظیمات گوشی می‌توانید برای هر کدام از اپلیکیشن ها، زمان استفاده را محدود کنید و یا تنظیم کنید که شب‌ها قفل شوند و نتوانید استفاده کنید. کم کم ذهن شما و او شرطی می‌شود که دیگر بعد از زمان تعیین شده، نباید از موبایل استفاده کنید و اجازه آن را ندارید.