#آقایان_بدانند #ازدواج
آقا! محبت قبل ازدواج، درست نیست
گناه داره دختر مظلوم...اذیتش نکنید
🕋 #دمی_با_قرآن 🕋
نعمتهایی که خدا بهت داده امانته
بخشیش رو بهت داده که برسونی دست نیازمند
چنانچه میفرماد : از اون چیزایی که خودم بهت دادم، به نیازمندان کمک کن:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ»(۲۶۷ بقره).
غرق نعمتت کنه، امانت داری بلدی؟
💑 مراقب کلماتتان باشــید !!
🔸خیلی چیزها هست که اصلا نباید به همسرتون بگید حتی اگر واقعیت داشته باشند. مثلا نگید که "به نظرت همسایه جدیدمون خیلی جذاب نیست؟" یا مثلا از جملاتی که با "به نظرم مشکل تو اینه که …" شروع میشن اصلا استفاده نکنید.
🔸آیا خودتون هم دوست دارید همچین جملاتی رو از شریک زندگیتون بشنوین؟ باید بدانید چگونه همسرتان را نقد کنید. جملات تاثیر فراوانی در هدایت رابطه دارند، فرقی نمیکنه تو رابطه کاری هستین و یا دارید با دوست قدیمی تون معاشرت می کنید.
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی
✘ من دوستش دارم ؛
اما خانوادهام با ازدواج ما مخالفند!
آدم بااخلاق و سالمیه،
ولی عیبهای کوچیکی داره که البته برای من مهم نیست!
💥گیر کردم وسط پدر و مادرم و دلم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای امروز 🌷❤️🌷
خدایا🙏
در آخرین روز هـفته
تمنا دارم
شفا عنایت کنے مریض ها را
امید ببخشی نا امیدان را
در رحمت بگشاے برنیازمندان
گره بازکنے از گرفتاران و
آرامش هدیه دهے به تمام خانه ها🌹
آمیـن ای فرمانروای حق و آشکار🌹🙏
🌼🍃🪴🪷♥️🪷🪴🌼
#از_او_بگوییم
💠 فرمون زندگی!
🔹پشت فرمون ماشین نشسته بودم و با خیالِ راحت توی اتوبان شلوغِ وسط ظهر، رانندگی میکردم. هشت، نه سالی میشد که گواهینامه گرفته بودم، ولی هیچ وقت جرأت و جسارت نشستن پیدا نکرده بودم …
🔹تا همین چند وقت پیش …که دوباره تصمیم گرفتم بر این ترس غلبه کنم. با ماشین تعلیم رانندگی، کنار مربی پشت ماشین نشستم.
به معلّم رانندگی گفتم که دلهره و نگرانی مانع شده که از گواهی نامهام استفاده کنم و حالا دوباره سراغ تعلیم آمدهام.
🔹نزدیک به اتمام ساعت آموزش بود. توی همان اتوبان شلوغ با دنده چهار … خوب میرفتم. مربی پرسید: «اضطرابت انگار برطرف شده!»
با آرامش گفتم: «معلومه چون شما کنارم هستید و ترمز و گاز و کلاچ تحت کنترل شماست…» خندید و شروع کرد به حرف زدن …
🔹امّا من دیگه چیزی نمیشنیدم. خودم نکتهای طلایی گفته بودم و غرق در حرف خودم شده بودم …
یک آن توی دلم رو کردم به صاحب زندگیم علیهالسّلام …
گفتم: «میشه همیشه کنارم باشید؟ میشه فرمون زندگیم رو بسپارم به شما؟ اگه کنترل زندگیم همیشه تحت اختیار دستای مهربون شما باشه اون وقت من همیشه آروم و بیاضطرابم…»
🌤#امام_زمان
ߊَܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐَܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊܠܦَ̇ــــܝَܥܼܢ🌤