💠 مهریه غیر متعارف
⁉️ آیا مهریهای، مثل گل رُز قابل تبدیل به وجه نقد میباشد؟
❗️پاسخ: خیــــــر
✅ علی الاصول باید همان مال یعنی گل رز داده شود مگر اینکه طرفین به گونه دیگری با هم تراضی و مصالحه کنند.
🔏با این توضیح؛ شوهر میتواند از پرداخت وجه نقد بابت مهریه خودداری کند و این حق قانونی اوست.
❗️این در حالی است که بسیاری از خانمها به اشتباه تصور میکنند شوهر به قیمت گلها بابت مهریه محکوم میشود.
📚 قانون خانواده
✅ آیدی دریافت سؤالات👇
@pasokhgo313
📎 #ایران_حسین
📎 #پرچم_عزت
📎 #حسین_حسین_شعار_ماست
🏴 فـرارسیـــــــدن ماه محـــــــــرم وشهـــــــــــادت امام حسین علیهالسلام بــر عمــوم مسلمانان جهان تسلیت باد.
📎 #ایران_حسین
📎 #پرچم_عزت
📎 #حسین_حسین_شعار_ماست
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 حرفاش و اعتقاداتش در مورد ایران و ایرانی را ببینید.
فقط انگشتر و عکس روی لباسش !
تو دنیا چه اتفاقی داره میوفته !؟
حواستون هست !؟🙂
👈 بعضی وقتها باید دست برداریم از غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان. باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم پس بقیهاش دیگر دستِ ما نیست.
👈 ما وظیفهمان را انجام میدهیم بقیهاش دیگر دست خداست و خواست خودش. بسپاریم به خدا و آرام باشیم.
👈 با وجود همه ی مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست.
👈 برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم. با توکل بر خدا ،امید، تلاش و کمک خواستن از خودش
❌ پس لطفا غصه ممنوع ❌
دکتر سعید عزیزیUntitled Session 3_mixdown.mp3
زمان:
حجم:
19.82M
💬فایل سـخـنرانی|
🏴مـحــرم الــحــرام۱۴۴۷
#روز_اول (قسمت دوم)
📅جمعه۶تیرماه۱۴۰۴
هیئت باب الحوائج(ع)اصفهان
#دکتر_سعید_عزیزی
کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
💔ماه صنم💔 #چهل_دو اول شب بهار بود که دردم گرفت ولی با چیزهایی که ننه یادم داده بود نترسیدم سریع ح
💔ماه صنم💔
#چهل_سه
حکیم که کل روز کنار من و دخترمون بود گفت خب اسم این شیرین خانوم و چی بزاریم
با اوردن اسم شیرین گفتم اسمشو بزاریم شیرین،خوبه؟
حکیمم از اسم شیرین خوشش اومد
گوسفندی برام قربونی و بین همسایه ها پخش کرده بود و با باقیش هم برام کباب درست کرده بود
شب با حکیم و دخترمون شیرین تو خونه نشسته بودیم که عیسی و موسی هم وارد اتاق شدن و گوشه ای دراز کشیدن
من و حکیم بهم نگاهی کردیم و خندیدیم اخه امکان نداشت هیچ وقت تو اتاق خواب ما بیان
و مطمئن بودیم برای دیدن بچه اومدن
اهسته به حکیم گفتم بچه رو ببر کنارشون
حکیم بچه رو قنداق پیچ کنار موسی گذاشت
و گفت بیا پسرم نگاه آبجیتون شیرین کنید چقد شبیه شما شده
با این حرف عیسی سریع بلند شد و کنار بچه اومد و خنده ای کرد و دستش و تو دست گرفت
موسی زیر چشمی نگاهشون میکرد و نمیدونست چیکار کنه اخر طاقت نیاورد
و اومد جلوی شیرین نشست و براندازش کرد
و روبه من گفت میتونم بغلش کنم؟
لبخندی زدم و گفتم اره چرا که نه آبجیته دیگه
موسی خنده ای کرد که جزو اتفاقات نادر بود
اون شد جرقه مهر و محبت بین شیرین و پسرها
انگار وجود دخترم شد اتس بس بین ما و زندگی رو برام قابل تحمل تر کرد
روز بعد حکیم کنارم اومد و دستمو گرفت و بوسه ای بهش زد و ول نکرد و از داخل جیب کتش دوتا النگوی پهن و براق درآورد و دستم کرد و گفت
شرمنده وقت تشد هدیه بهتری برا چشم روشنی بهت بدم این دوتا النگو ناقابل و از طرف من قبول کن
ادامه دارد...
کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
💔ماه صنم💔 #چهل_سه حکیم که کل روز کنار من و دخترمون بود گفت خب اسم این شیرین خانوم و چی بزاریم با ا
💔ماه صنم💔
#چهل_چهار
یه ماهی از تولد شیرین میگذشت که یه روز حنیفه بدو بدو اومد خونمون صورتش سرخ و پر از اشک شده بود گفت ماه صنم ننه زهرا مرد
ظرف دونه مرغها از دستم افتاد و اشک هام شروع به باریدن کرد شیرین و به حنیفه سپردم و زود رفتم سمت خونه ننه زهرا
ننه زهرا بعد زایمانم هر روز به خونم می اومد و برام مادری کرد
جمعیت زیادی جلوی در خونش جمع شده بودن
مردم زودتر از من باخبر شده بودن و داشتن ننه زهرا رو غسل میدادن
به سراغ پولهاش رفتم و به مشهدی رضا که امین آبادی بود سپردم تا مراسم آبرومندی برای ننه زهرا بگیرن و اگه اضافه اومد به نیازمندی بدن
جنازه ننه زهرا با احترام و سنگین برگزار شد و بعد مردم برای صرف ناهار به خونه مشهدی رضا رفتن و منم برگشتم خونه
دوسه ماهی همه چیز عالی بود و رابطه من و پسرها بهتر شده بود و هممون از این آرامش لذت میبردیم
که یه روز صبح دخترم شیرین با تب شدیدی شروع به گریه کرد هر کاری میکردم خوب نمیشد
حکیم که خودش طبیب حاذقی بود هر جوشونده و دوایی میدونست به بچه داد اما خوب نشد
دلم مثل سیر و سرکه میجوشید قلبم میخواست از دهنمبیرون بزنه لپهای کوچیکش مثل انار سرخ شده بودن مثل زغال گر گرفته و تبدار بودن
دو روز به همین منوال گذاشت و هیچ کدوممون نتونسته بودیم چشم رو هم بزاریم
چند قطره شیر چند دقیقه یه بار داخل دهنش میریختم تا گشنه نمونه
شب دوم بود که تبش کمی پایین اومد و بدنش دیگه اون گر گرفتگی قبلی رو نداشت
خوشحال شدیم و برای سلامتیش گوسفندی رو نذر امامزاده کردیم
اما هنوز دلم شور میزد
با ولع شروع کرد به شیر خوردن و با دستهای کوچیکش انگشتم و گرفته بود مگه بالاتر از این لذتی هست تو این دنیا
سیر که شد خوابید منم بیهوش شدم کنارش
خواب وحشتناکی دیدم و با صورت عرق کرده بیدار شدم
از پنجره چوبی بیرون و نگاه کردم هوا گرگ و میش شده بود و کم کم روشن میشد
نگاهی به صورت غرق خواب دخترم کردم و لبخندی زدم
اومدم پتو رو روش بکشم که دستم به دستش خورد و از سردی بدنش تنم مور مور شد
گفتم
خدا مرگم بده بچم دوباره سرما خورده پتو رو تا زیر گردنش کشیدم و دوباره خوابیدم
دوباره با کابوس وحشتناکی بیدار شدم
نگاهم به دخترم خورد که هنوز غرق خواب بود
ترسیده بغلش کردم و تکونش دادم اما نه تکونی خورد و نه گریه کرد
چند بار تکوتش دادم اما فایده نداشت با ترس داد زدم و اسمشو صدا کردم
حکیم و پسرها با صدای من بیدار شدن و مات به من و حرکاتم نگاه میکرد
حکیم اومد بچه رو ازم گرفت و معاینه اش کرد و اشکش جاری شد و زجه میزد و تو سر و صورتش میزد و اسم شیرین و صدا میزد
ادامه دارد...
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🔰 این کلیپ چند میلیون بازدید داشته، حتی اگه قبلاً دیدید باز هم ببینید😭😍
🔹ارزش چندبار دیدن رو داره👌
#وعده_صادق
#مرگ_بر_اسرائیل
#سیاست_های_زنانه
💖
💞زن نادان شوهرش را غلام خویش میسازد
و خودش هم خانم یک غلام میشود!
اما
زن دانا شوهرش را پادشاه میسازد و خودش هم ملکه میشود💞
#سیاست_زنانه
خودتان رادوست بدارید
فعالیتهای که خودتان راراضی میکندانجام دهید
تا #اعتماد به نفستان بالا برود
اگرفکرکنید دوست داشتنی نیستید
کسی هم شما را دوست نخواهد داشت
#چگونگی_رفتارباخانمها
¹ به حرفهایش گوش دهید💓
² با اوصحبت کنید
³ به قول هایتان عمل کنید
⁴ یک هدیه یا گل برایش بخرید
⁵ مناسبت ها را فراموش نکنید
⁶ به ظاهر و تغییرات اوتوجه نشان بدهید
#عشقتان_ را دربیرون از اتاق خواب به همسرتان نشان دهید
💞یک«دوستت دارم»،یک شاخه گل،یک پیامک عاشقانه و...به همسرتان احساس محبوبیت میدهدو شب هنگام به طوفان عشقی تبدیل میشود