eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم دوستان امروز تولد شهید ابراهیم هادی هست 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش ابراهیم تولدت مبارک 💐 ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
❤🌹🌱 ڪاش... خنثی ڪردنِ نفس🍃 را هم، یادمـــــان مےدادیـد...🌷 مےگوینــــــد: آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد عاشـــــ❤ــق مےشویم...😍 و ☺ ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
شاید شهــ❤️ــادت آرزوۍ همه باشد اما یقیناً جز ڪسی بدان نخواهد رسید . . .❗️ ڪاش بجای زبان، با طلب می ڪردم❤️ ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
🎞 رفیق شهید : مدتے کہ در سوریہ بودم بابڪ خیلے ساڪت و آروم بود، گاهے می رفت تو تنهایی و خلوت دعای شهادت می ڪرد و اشڪ می ریخت... بعضے موقع ها می دیدیم بابڪ نیست.. دنباش می گشتیم... می دیدیم رفتہ کنار و گوشہ ها جاهاے خلوت تنهایی دعا می کنہ... همرزم شهید نورے می گوید: بابڪ همیشہ در حال درس خوندن و عاشق مطالعه و یادگیرے مطالب تازه بود. بابڪ زیر آتش ضد هوایی دشمن درس می خوند.. ♥️ ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
🌱 هنگام اذان ابراهیم، آن‌هایی که هنوز اندک توانی در بدن داشتند، خود را به دیوار کانال[کمیل] می‌رساندند تا به مدد و یاری دیوار از جا برخیزند و نماز را اقامه کنند. 🌱 مجروحین اما، با حالتی ملکوتی‌تر، به سختی خود را به سمت قبله می‌چرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را به نشانه عشق و بندگی بر خاک کانال می‌گذاشتند. ⬅️ به راستۍ که خداوند برای آفرینش چنین انسان‌هایی به فرشتگان خود مباهات می‌کرد! 📚 سلام بر ابراهیم۲، ص ۱۶۸ ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5828053437060745394.mp3
1.45M
صوتِ شَہید ابراهیمِ هآدے📻 . . ےڪ شَب قبل از عمـلیاتـ✌️🏻 و⁵ـپنج روز قبل از شهـادتـ ضبط شُدهـ🥀 . . #تولدت_مبارڪ_داداش🎈 #شہید_گمنام🍃 ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆
🔰عصر یکی از روزها بود . داشت از سرکار برمیکشت . یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد که سرگرم صحبت با یک دختر جوان بود.😳 🔰 دید چند روزی دارد این ماجرا تکرار میشود. 🔰 تصمیم گرفت با پسر همسایه صحبت کند.پسر همسایه ترسیده بود.🙈 🔰 به پسر گفت اگه واقعا این دختر را میخواهی من با پدرت صحبت میکنم. 🔰پسر با ترس به ابرهیم گفت: ترا خدا به بابام چیزی نگو. من اشتباه کردم .من غلط کردم.😔🙈 🔰ابراهیم به پسر گفت: منظورم با این دختر است.😍 🔰جوان سرش را پایین انداخت 🙈گفت اگه بابام بفهمه خیلی عصبانی میشه. ابراهیم جواب داد. پدرت با من. 🔰شب بعد از نماز ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان صحبت میکند 🔰ابراهیم اول از ازدواج گفت و اینکه اگه کسی شرایط ازدواج را داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند باید ازدواج کند در غیر این صورت اگه به گناه بیافتد باید پیش خدا جوابگو باشد. 🔰و این بزرگتر ها هستند که باید جوانها را کمک کنند.. حاجی حرف ابراهیم را تایید کرد. اما وقتی حرف از پسرش شد .اخمهای حاجی رفت تو هم ! 🔰ابرهیم پرسید: حاجی اگر پسرت بخواد خودش را حذف کند و تو دام گناه نیافتد اون هم توی این شرایط جامعه ، کار بدی کرده⁉️ حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه. 🔰خلاصه مادر ابرهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و مراسم ازدواج آن جوان را فراهم کردند. 🔰خلاصه یک ماه از این قضیه گذشت. ابراهیم وقتی شب از بازار برمیگشت. کوچه را چراغانی دید.🌈🔮🎈 لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. 🔰رضایت بخاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده .🎀🎉 این ازدواج هنوز هم پابرجاست.💞 و این زوج زندگیشان را مدیون برخورد خوب ابرهیم با این ماجرا میدانند.😍 ❣ جهت شادی روح دوست شهیدمان ❣ ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆ @khoshtipasemani ☆~☆~》💖🌸《~☆~☆