#شهیدشناسے
محسن وزوایی (زاده ۵ مرداد ماه ۱۳۳۹ در تهران -۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در جریان عملیات بیتالمقدس) سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام و از فرماندهان نظامی.
زاده:پنجم مرداد ۱۳۳۹تهران
شهادت:دهم اردیبهشت ۱۳۶۱
جنگها و عملیاتها:جنگ ایران و عراق
عملیات فتحالمبین
عملیات الی بیتالمقدس
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
سلامرفقـا:)
ایام محرم رو بهتون تسلیت عرض میکنیم💔
امیدوارم حالتون خوب باشه و دلاتون صاف واز#ڪرونا بهدوووووور انشاءالله
ازین به بعد در کانال میخوایم با یاری و کمک شهدا و خود شهید نوری به معرفی خاندان و شهدای کربلا بپردازیم و اخلاق و رفتارمون رو ان شاءالله حسینی کنیم و این بزرگواران رو الگومون قرار بدیم...
#یاعلےمدد
خوشتیپ آسمانی
سلامرفقـا:) ایام محرم رو بهتون تسلیت عرض میکنیم💔 امیدوارم حالتون خوب باشه و دلاتون صاف واز#ڪرو
✨”حَضرٺ عݪےأڪبږ(ع)“✨
كنيه اش ابوالحسن و مادرش ليلي بنت ابي مرّة ابن عروة ابن مسعود ثقفي است.🌺
حضرٺ علےأڪبر متولد ۱۱ شعبان ۳۳ه.ق است و در كربلا متاهل بوده.🌹
📜از امام رضا(سلام الله عليه) نقل شده كه همسر او يك كنيز بوده است.
سن او در كربلا ۲۷يا ۲۸ سال بوده است.
علي اكبر(سلام الله عليه) به گفته امام حسين(سلام الله عليه) اشبه الناس برسول الله خَلقا خُلقا و منطقا بوده است. وي فرزند ارشد امام حسين(ع) و اولين شهيد از خاندان بني هاشم است🥀💔.
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
میگن اسب پیامبر به هیچ کس بعد از پیامبر سواری نداد ، به جز علی اکبر..
این اسب تعلیم دیده ،
راه بلده ، سوار شو میشناسه ،
یه نانجیبی از پشت
به علی اکبر علیهالسلام زد ؛
علی اکبر علیهالسلام تعادلشو از دست داد😭
خودش رو انداخت روی اسب ،
که من رو از اینجا ببر..
این اسب راه رو بلد بود ،
ولی این خونا ریخت رو چشماش ،
اشتباهی رفت توی سپاه دشمن💔
میگن ابی عبدالله دید
یه کوچه ای باز شد ،
این شمشیرا رفت بالا
نیزه ها رفت بالا...
هرچی کینه داشتن زدن!
#علیاکبرم
#عاشقباشیباهمینچندخطزارمیزنی...
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#رفقـآ:)🍃
مراقبِچشمہایی باشیم
کھ قرارهبرایامامحسین؏اشکبریزه ...😭
خوشتیپ آسمانی
•روضهحضرتعلےاڪبر(ع)🌱 #شہزادهاڪبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••ڪرامات آقا امام حسین(علیهالسلام)🌱
•|ملاعباسچاوش باجمعی ازجوانان شبجمعه بهڪربلا آمدند، از اوخواستند تابرایشانمداحی ڪند،رسیدندبالای سر امامحسین(علیهالسلام)، بهخود گفت دفترچهشعرم رابازمیڪنم هرشعری آمد همان را میخوانم. دفترچه اش را بازڪرد واشعارعلی اڪبر(علیهالسلام )آمد، و شروع ڪرد به خواندن. سفراولڪربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت: بس است، دیگربرویم استراحتڪنیم. درعالم خواب به او گفتندآمادهشویدڪهامامحسین(علیهالسلام)میخواهدبه دیدارتان بیاید، اودرعالم خوابهمه رابیدارڪردومودبانهنشستندتا آقاتشریف آوردند.
امامحسین(علیهالسلام)فرمود: ملا عباس!گفتم: بله آقاجان. فرمودند:می دانےچرامن امشببه اينجاآمدم؟! گفتم:نه آقاجان. فرمودند: من باشما سه ڪارداشتم. گفتم: آن سهڪارچيست آقا جانم؟فرمودند:اولا،بدانڪه هرڪس زائر ماباشد،به ديدنشمی رويم! ثانيا، شبهایجمعه وقتی درمازندران هستیو جلسه داريدودورهممی نشينيد، یڪ پيرمردیدم درمی نشيندوڪفش ها را درست میڪند،سلامحسين رابه او برسان!سپس فرمودند:ملاعباس!ڪار سومهم اين استڪه آمدم به توبگويم ڪه اگردفعهیديگر رفقا رادرشبجمعه بهحرم آوردی،..گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راهگلويشان راگرفت. گفتم: آقاچی شده؟
فرمودند: ملاعباس اگردو مرتبه رفقايت راشبجمعهبهحرمآوردیوخواستینوحهبخوانی،ديگرنوحهیعلی اڪبر را نخوانی! گفتم: چرانخوانم؟مگربد خواندم؟غلطخواندم؟فرمودند: نه. گفتم پسچرانخوانم؟! فرمودند:ملا عباس!مگرنمی دانی شبهایجمعه مادرم فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)بهڪربلامی آيند؟!
📚ڪرامات الحسينيه،ج۲، ص۱۱
#شبـجمعه💔
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄