15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناقل: مرحوم آیت الله آزاد قزوینی از علمای بزرگ قم
داستان پرندگانی که در بیابان ابوالهدمه می گفتند" وای حسین کشته شد"؛ " وای حسین قد قتل"
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
✨﷽✨
🌼داستان کوتاه "خصوصیات ذاتی"
✍روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند.
روز بعد پادشاه سوا بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد.
روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بیبهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزادههای شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد.
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیشها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش میآید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی.
"آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد."
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@sheykhe_shukh
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
پوتین:
بعنوان اظهار همدردی با فقدان ملکه ، همه روشنایی های سراسر اروپا را بمدت یکسال خاموش می کنیم.😂
#طنز 😂
🔶🔹شبکه افسران انقلاب اسلامی
🔶🔹 @shabakeafsaran
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
اصالت مهمه یا تربیت؟
می گویند: روزی شاه عبّاس در اصفهان به خدمت عالم زمانه، شيخ بهایی رسيد. پس از سلام و احوالپرسی، از شيخ پرسيد:
در برخورد با افراد اجتماع، اصالت ذاتیِ آن ها بهتر است
يا تربيت خانوادگی شان؟
شيخ گفت: هر چه نظر حضرت اشرف باشد، همان است.
ولی، به نظر من "اصالت" ارجح است.
و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنيد که "تربيت" مهمّ تر است.
بحث ميان آن دو بالا گرفت و هيچ يک نتوانستند يکديگر را قانع کنند.
به ناچار شاه برای اثبات حقّانيّت خود، او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی بنشاند.
فردای آن روز، هنگام غروب، شيخ به کاخ رسيد.
بعد از تشريفات اوّليّه، وقت شام فرا رسيد. سفره ای بلند پهن کردند.
ولی، چون چراغ و برقی نبود، مهمانخانه سخت تاريک بود.
در اين لحظه، پادشاه دستی به کف زد و با اشاره ی او چهار گربه، شمع به دست حاضر شدند و آن جا را روشن کردند.
در هنگام شام، شاه دستی پشت شيخ زد و گفت ديدی گفتم: "تربيت" از "اصالت" مهمّ تر است.
ما اين گربه های نااهل را اهل و رام کرديم.
که اين نتيجه ی اهمّيّت "تربيت" است.
شيخ در عين اين که هاج و واج مانده بود، گفت: من فقط به يک شرط حرف شما را می پذيرم و آن، اين که فردا هم گربه ها مثل امروز چنين کنند.
شاه که از حرف شيخ سخت تعجّب کرده بود، گفت:
اين چه حرفی است. فردا مثل امروز و امروز هم مثل ديروز!
کار آن ها اکتسابی است که با تربيت و ممارست و تمرين زياد انجام می شود.
ولی، شيخ دست بردار نبود که نبود.
تا جایی که، شاه عبّاس را مجبور کرد تا اين کار را فردا تکرار کند.
لذا، شيخ فکورانه به خانه رفت.
او وقتی از کاخ برگشت، بی درنگ دست به کار شد.
چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.
فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشريفات همان و سفره همان و گربه های بازيگر همان شاه که مغرورانه تکرار مراسم ديروز را تاکيدی بر صحّت حرف هايش می ديد.
زير لب برای شيخ رجز می خواند. که در اين زمان، شيخ موش ها را رها کرد.
در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد؛ يک گربه به شرق، ديگری به غرب، آن يکی شمال، و اين يکی جنوب.....
اين بار شيخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهريارا !
يادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است؛ گرچه "تربيت" هم بسيار مهمّ است. ولی، "اصالت" مهمّ تر است.
يادت باشد با "تربيت" می توان گربه ی اهلی را رام و آرام کرد؛
ولی، هر گاه گربه موش را ديد، به اصل و "اصالت" خود بر می گردد.
و اين است: حکايت بعضی تازه به دوران رسيده ها.
ﺁﻥ ﻧﺨﻞِ ﻧﺎﺧﻠﻒ ﮐﻪ ﺗﺒﺮ ﺷﺪ ﺯِ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩ؛
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﮔﺮ ﺷﮑﻨﺪ ﺳﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ.
ﺻﺎﺋﺐ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
📸 فرار زائران پیاده اربعین از گرما به دوش آبی در مسیر، تصاویر زیبایی را خلق کرده است
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
994.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقام تاریخی از پشهها😄
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
یک نفر سالها پیش یک درخت کاشت و....
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
https://eitaa.com/joinchat/4136829076C168317e62a 🌹 پاتوق
🍀🌿☘
╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
مغزم از این خطای دید رگ به رگ شد😃
╔══🦀═══.😂.════╗
@khrchangqurbaqeh
╚═.🤣.═════🐸═══╝
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺طنین شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا در حرم مطهر امام حسین علیه السلام
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نمایش آیه زیبای اتحاد و برادری😍 در بین الحرمین🏴 توسط دسته عزاداری بنی عامر👌
🔹وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...»
(و همگى به ریسمان خدا، چنگ زنید، و پراکنده نشوید...)
╔━━━๑ღ ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ ღ๑━━━╝
عکسی که به واسطه زاویه عکاسی ، بسیار مورد توجه و تحسین فنّی ها قرار گرفت. در این عکس ضریح به جهت محل ایستادن عکاس به صورت کشتی و سفینه شده است و مردم همچون غرق شدگانی به دنبال سوار شدن به این کشتی نجات هستند. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╔━━━๑ღ ღ๑━━━╗ّ
@khrchangqurbaqeh
╚━━━๑ღ ღ๑━━━╝