10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠به نظر شما چرا یک هندو از امام زمان علیه السلام حاجت میگیرن...
ولی شیعه ها با وجود حضرت این همه مشکل دارن ⁉️
🔺جواب سوال رو در این کلیپ ببینید.
@kimiayesaadat1
#قصه_دلبری
قسمت چهل و سوم
چند دقیقه یک بار روضه به اوج خود میرسید و صدای سیلیهایی که به صورتشان میزدند به گوشم میخورد.
پایین که آمدم به حاج محمود گفتم: حالا که اینقدر ساکت بودم، اجازه بدین فردا هم بیام.
بنده خدا سرش پایین بود، مکثی کرد و گفت: من هنوز خانم خودم را هم اینجا نیاوردم ولی چه کنم.
باورم نمیشد قبول کند.
نمیرفت از خدام تقاضای تبرکی کند. میگفت آقا خودشون زوار رو میبینن، اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن.
معتقد بود: همون آب سقا خونهها و نفسی که تو حرم میکشیم همه مال خود آقاست. روزی قبل از روضه داخل رواق هوس چای کردم. گفتم الان اگه چایی بود چقدر میچسبید. هنوز صدای روضه میآمد که یکی از خدام دوتا چایی برایمان آورد. خیلی مزه داد.
برنامهریزی میکرد تا نماز را در حرم باشیم. تا حال زیارت داشت در حرم میماندیم. خسته میشد یا میفهمید من دیگر کشش ندارم میگفت نشستن بیخودیه.
خیلی اصرار نداشت دستش را به ضریح برساند. مراسم صحنگردی داشت. راه میافتاد در صحنهای حرم میچرخید، درست شبیه طواف.
از صحن جامع رضوی راه میافتادیم میرفتیم صحن کوثر بعد انقلاب و آزادی و جمهوری تا میرسیدیم باز به صحن جامع رضوی. گاهی هم در صحن قدس یا رو به روی پنجره فولاد داخل غرفهها مینشست و دعا میخواند و مناجات میکرد.
ادامه دارد...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
@kimiayesaadat1
مقام معظم رهبري: من میخواهم خواهشی از مردم بکنم❗️به خانمها توصیه میکنم که همواره کتاب بخوانند:
«از جمله ی کارهای بسیار اساسی، باسواد شدن خانمها است. از جمله ی کارهای بسیار مهم، کتابخوان شدن خانمها است. شیوه های ابتکاری پیدا کنید، برای اینکه خانمهای داخل خانه کتابخوان شوند. متأسفانه خانمها با کتابخوانی خیلی انسی ندارند. هزاران کتاب در بازار می آید و می رود، اما اینها مطلع نمی شوند. این کتابها معارف بشری است که ذهنها را برای بهتر فهمیدن، بهتر اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن و در موضع بهتر و صحیحتری قرار گرفتن، آماده میکند.
@kimiayesaadat1
قالیچه پرنده.pdf
1.31M
🎁هدیه کالای فرهنگی سالم
🌸کتاب pdf قالیچه پرنده
💠مجموعه داستان های زیبا همراه با تصاویر برای کودکان با موضوع وقف، امامزادگان و سبک زندگی
#قصه_دلبری
قسمت چهل و چهارم
چند بار زنگ زدم اصفهان، جواب نداد.
خودش تماس گرفت. وقتی بهش گفتم پدر شدی بال درآورد. برخلاف من که خیلی یخ برخورد کردم. گیج بودم. نه خوشحال نه ناراحت. پنجشنبه جمعه مرخصی گرفت و زود خودش را رساند یزد. با جعبه کیک وارد شد، زنگ زد به پدر مادرش مژده داد.
اهل بریز و بپاش بود، چند برابر شد. از چیزهایی که خوشم میومد دریغ نمیکرد: از خرید عطر و پاستیل تا موتور سواری. با موتور من را میبرد هیأت. حتی در تهران با موتور عمویش از مینی سیتی رفتیم بهشت زهرا (س).
هرکس میشنید کلی بدوبیراه بارمان میکرد که مگه دیوونه شدین، میخواین دستی دستی بچتون رو به کشتن بدین. حتی نقشه کشیدیم بی سروصدا بریم قم، پدرش بو برد و مخالفت کرد. پشت موتور میخواند و سینه میزد. حال و هوای شیرینی بود، دوست داشتم.
تمام چلههایی که در کتاب ریحانه بهشتی آمده بود، پا به پایم انجام میداد. بهش میگفتم این دستورات مال مادر بچهست. میگفت خب منم پدرشم، جای دوری نمیره که.
خیلی مواظب خوردنم بود. اینکه هرچیزی را از دست هرکسی نخورم. اگر میفهمید مال شبههناکی خوردم سریع میرفت رد مظالم میداد.
گفت بیا بریم لبنان. میخواست هم زیارتی برویم هم آب و هوایی عوض کنم. آن موقع هنوز داعش و اینا نبود. بار اولم بود میرفتم لبنان. اون قبلا رفته بود و همه جا رو میشناخت.
ادامه دارد...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
@kimiayesaadat1
#شهدا
🌷با وضو راه می رفت، دائمالوضو بود!
🌷موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند، ولی حسن اذان و اقامه را می گفت و نمازش را شروع می کرد.
🌷 میگفت: «زمین جای جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟
📖 کتاب یادگاران ، جلد ۲۵، خاطرات شهید حسن طهرانی مقدم.
@kimiayesaadat1
#اندرز
💠 جايي میخواندم؛
«قدردان کسي باش که وقت خود را
بهرایگان در اختيار تو گذاشته است؛
چون ثروت و مکنتي بالاتر از
وقت و زمان نيست،
و او مهمترین داراییاش را
به تو اختصاص داده است.»
من میگویم همه سرمایهات را
بهپای همسرت بريز؛
که همه عمر و جوانیاش را پاي تو ريخته است.
✍️ استاد حسین سروقامت
انتخابی از کتاب دردسر دوستداشتنی
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
🔴 #سمّ_ذهنی
💠 فردى نمیتوانست با #همسر خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست #سمّی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک میکنند پس سمّ #ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى.
💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش کسی به تو شک نکند در مدتی که به او #سمّ میدهی تا میتوانی به همسرت #مهربانی کن! این فرد، #معجون را گرفت و به توصیههای داروساز عمل کرد.
💠 هفتهها گذشت و #مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر #مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد #دارویی بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز #لبخندی زد و گفت آنچه به تو دادم #سمّ نبود!
💠 سمّ در #ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است.
💠 #مهربانی قویترین معجونیست که به صورت تضمینی، #نفرت، کینه و خشم را نابود میکند!
@kimiayesaadat1