جز به گمراهی صراطِ دیگری نشناختم
مشکل از زلفِ کجِ او بود،یاایمانِ من؟
#احسان_افشاری
@kochebagh_sher
ای صبحِ تجلی اثرِ سیمایت
در دیدهی اهلِ دیده خالی، جایت
از آمدنِ تو، حیرتم برد زخویش
این چشمِ من است، یا نشانِ پایت؟
#بیدل_دهلوی
@kochebagh_sher
هرگز حسد نبردم ، بر منصبی و مالی
الا بر آنکه دارد ، با دلبـــــــری وصالی...
#سعدی
@kochebagh_sher
سپیده دم که صبا بوی لطف جان گیرد
چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد
هوا ز نکهت گل در چمن تتق بندد
افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد
#حافظ
@kochebagh_sher
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست
و گر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک، دلم می تپد، هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سر در گمی رسید، چه خوب
که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
#فاضل_نظری
@kochebagh_sher
باغ و بستان دلم
بذر تو دارد صَنما
تو نباشى دل ما را
ثمرى نيست كه نيست
#حـافـظ
@kochebagh_sher
گر شاخهها دارد
تری ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان تو چیزی دیگری
#مولانا
@kochebagh_sher
هر چه پل پشتِ سرم هست
خرابش بنما...؛
تا به فکرم نزند
از رَهِ تو برگردم...
#شهریار
@kochebagh_sher
از سر کشته خود میگذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
#حافظ
@kochebagh_sher
نسیم صبح من، از مشرق امید دمید
ز خواب صبح در آرید آفتابم را
فتادهام ز شرابی که بر نخیزد باز
نسیم اگر شنود، بوی این شرابم را
#سلمان_ساوجی
@kochebagh_sher
مرز در عقل و جنون باریـــک است
كفر و ایمان چه به هم نزدیک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مــــــردم
گیسویت تعزیتی از رویـا
شب طولانی خون تا فردا
خون چرا در رگ من زنـجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانــــی
عشق تو پشت جنون محو شـده
هوشیاری است مگو سهو شده
من و رسوایی و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم ســیاه
از من تازه مسلمان بگذر ، بگــذر
بگذر ، از سر پیمان بگذر ، بگذر
دین دیوانه به دین عشق تو شـــد
جاده ی شك به یقین عشق تو شد
مستم از جام تهی ، حیرانی
باده نوشیده شده پنـــــــهانی
#افشین_یداللهی
@kochebagh_sher
از رگ دل هرشبی در هجر تو
سوی چشم خونفشان خون می كشم
گرچه چون كاهی شدم از دست هجر
بار غم از كوه افزون می كشم
#عطار_نيشابوری
@kochebagh_sher