🍃🌸
#کاردستی
بشقاب یکبارمصرف
اسب آبی
@kodak_novjavan1399
🍂° باران كه شروع مىشد،
اميرالمومنين علی(ع) زير باران مىايستادند...
تا جايى كه سر و ريش و لباسشان خيس مىشد!
كسى عرض كرد:
اى اميرالمومنين به سر پناهى برويد!
پاسخ فرمودند:
اين آبى است كه از نزديكىهاى
عرش آمده است.
امام صادقع؛اصولكافىج٨ص۲۴۰
✿ @kodak_novjavan1399
#توبه_نصوح
🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست?
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.
🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🕊 آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
⚪️ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.
@kodak_novjavan1399
🦋 وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ
وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
🌺 وبسا چیزی را خوش نداریدوآن برای شما خیر است،وبسا چیزی را دوست دارید وآن برای شما بد است؛
وخدا (مصلحت شمارا در همه امور)می داند وشما نمی دانید.بقره/216
گاهی بهترین کاری که میشه کرد
- نه فکره ؛
- نه خیال ؛
- نه تعجب ؛
- نه ناله و نه زاری...
فقط باید یه نفس عمیق کشید
و ایمان داشت که بالاخره همه چیز
اون جوری که باید ، درست میشه
#آرامش_با_قرآن
@kodak_novjavan1399
💠 امام سجاد علیه السلام فرمودند:
✨ گفتار نيك
1⃣ ثروت را زياد
2⃣ روزى را فراوان مى كند،
3⃣ مرگ را به تأخير مى اندازد،
4⃣ انسان را در خانواده محبوب مى كند
5⃣ انسان رابه بهشت وارد مى نمايد
📚 خصال ص ۳۱۷
@kodak_novjavan1399
#تمثیلات
⚡️ پنبه، نان حرام، آهنربا!
✅اگر پنبه کنار آهنربا باشد، آهنربا کششی نسبت به پنبه ندارد، اما اگر براده آهن را درون پنبه بگذارید، در این حالت پنبه به سمت آهنربا کشیده میشود. در اینجا خود پنبه جذب نمیشود، بلکه برادههای آهن به سمت آن کشیده میشوند. #معصیتها مثل آهنربا، نان حرام مانند آهن و انسان مثل پنبه است. وقتیکه انسان گوشتش از نان حرام روییده باشد، نمیتواند از کنار معصیتها بگذرد. وقتی از کنار معصیت رد میشود، مجذوب آن میشود.
این خاصیت درونی #لقمه_حرام است. اما اگر لقمه صددرصد #حلال باشد، از کنار #عبادات که میگذرد، عبادات او را جذب میکنند، از کنار امامزاده که میگذرد به زیارت ایشان میل پیدا میکند.
🌼 @kodak_novjavan1399
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚛ #مرد_هستهای _ایران شهید محسن فخری زاده شهادت مبارک
⛅️ شهادت هنر مردان خداست
#ترور
#شهید_فخری_زاده
@kodak_novjavan1399
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾