eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
12.2هزار ویدیو
279 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻والدین🔻 ✍ یه سنگ ریزه کوچولو، اگه در جوراب یا کفشمون باشه، اذیّت میشم و خوب نمیتونیم راه بریم.😩 از راه رفتن باز می‌مونیم..😖 ❗️ بعضی چیزها خیلی ریز و ناچیز هستند، امّا انسان رو از حرکت در راه خدا، و به سمتِ خوبی‌ها باز میداره.⚠ 👈 یکی از این موارد، نامهربانی نسبت به است، هر چند بسیار کم باشه... ✔ حتّی در حدّ گفتن «اُف» «اُف»👈 در زبان فارسی یعنی «اَاَه» به همین خاطر، قرآن کریم می‌فرماید:👇 🕋 فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ. (اسراء/۲۳) 💢به خود حتّی «اُف» هم نگو. ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج ✿ @kodak_novjavan1399
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 این قسمت: راز مهتاب 🔮 @kodak_novjavan1399
☘روزی حاکمی به وزیرش گفت: امروز بگو بهترین قسمت گوسفند را برایم کباب کنند و بیاورند. وزیر دستور داد خوراک زبان آوردند. چند روز بعد حاکم به وزیر گفت: امروز میخواهم بدترین قسمت گوسفند را برایم بیاوری و وزیر دستور داد باز هم خوراک زبان آوردند. حاکم با تعجب گفت: یک روز از تو بهترین خواستم و یک روز بدترین هر دو روز را زبان برایم آوردی چرا؟؟؟ وزیر گفت: "قربان بهترین دوست برای انسان زبان اوست و بدترین دشمن نیز باز هم زبان اوست" قدر 4 چیز را پیش از از دست دادن بدان : ۱ـ ثروت را قبل از فقر ۲ـ سلامتی را قبل از بیماری ۳ـ جوانی را قبل از پیری ۴ـ زندگی را قبل از مرگ 🆔 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانه ات که اجاره ای باشد ، دائم به کودکت می گویی : میخ نکوب❌؛ روی دیوارها نقاشی نکش❌ . و مراقب خانه باش👌 اما این همه مراقبت برای چیست ؟! چون خانه مال تو نیست؛ مال صاحبخانه ست . . . چون این خانه دست تو امانت است خانه دلت چطور !؟ خانه دل♥️ تمامش مال خداست ؛ در خانه خدا نقش گناه کشیدن و میخ گناه کوبیدن ممنوع . . . !⛔️❌ @kodak_novjavan1399
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی 🇮🇷 قسمت سوم : الآغی که یونجه رو می فهمید 🇮🇷 کم حجم 🔮 @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ ⁉️ امام صادق(ع) فرمودند: خداوند دعایی را که از روی غفلت و بی توجهی واز قلب غافل باشد؛ اجابت نمی‌فرماید پس وقتی دعا میکنی دل بده و با توجه دعا کن و آنگاه یقین کن که خدای تعالی خواهد اجابت کرد. { اوقات دعا کردن } 1) هنگام باریدن باران 2)هنگام قرائت قرآن 3) هنگام وزیدن باد ها 4) هنگام نماز وتر(قنوت‌نماز) 5)بعد از دمیدن سپیده صبح 6) بعد از اذان ظهر و مغرب 📘نصایح ص۴۶۵۳و همان ۲۷۲۲۶ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍پیامبر اکرم (ص): چهار چيز است چنانچه يكى از آنها وارد خانه ای شود ‌آن خانه را طورى خراب كند حتّى با بركت نيز آباد نگردد: ●خيانت ●دزدى ●شرابخوارى ●و زِنا 📚‍امالی صدوق ص۳۸۹ @kodak_novjavan1399
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۳ 🌷 🇮🇷 بعد از چند روز ، 🇮🇷 نواب ، شبانه به طرف خراسان برگشت . 🇮🇷 نماز شبش را خواند 🇮🇷 و با گریه ، از خداوند ، مدد خواست . 🇮🇷 بعد از نماز صبح ، 🇮🇷 دعای عهد و دعای صباح را خواند . 🇮🇷 سپس به ورزش و نرمش پرداخت . 🇮🇷 و پس از آن ، در حیاط خانه نشست . 🇮🇷 به درخت خانه خیره شده بود 🇮🇷 و به فکر عمیقی ، فرو رفت . 🇮🇷 مرضیه ، خواهر نواب ، با سینی و صبحانه ، 🇮🇷 به طرف نواب آمد و کنار او نشست . 🇮🇷 نواب لبخندی زد و از خواهرش تشکر کرد 🇮🇷 هنوز آفتاب طلوع نکرده بود 🇮🇷 هر دو مشغول خوردن صبحانه شدند 🇮🇷 و در حین خوردن ، صحبت هم می کردند 🇮🇷 نواب ، همه آنچه را که در مسافرتش ، 🇮🇷 به شهرهای بیرون از خراسان داشت 🇮🇷 برای خواهر عزیزش تعریف کرد . 🇮🇷 سپس با خنده و شوخی ، 🇮🇷 می گفتند و می خندیدند . 🇮🇷 ناگهان مرضیه گفت : 🌸 راستی داداش نواب ! 🌸 دیروز چند نفر اومدن ، سراغتو می گرفتن 🌷 نواب گفت : کی بودن ؟! 🇮🇷 مرضیه گفت : 🌸 نمی دونم ، نمی شناسم 🌸 ولی از ظاهرشون معلوم بود که مذهبیَن 🇮🇷 مرضیه در حال صحبت کردن بود 🇮🇷 که نواب حواسش جای دیگه رفت 🇮🇷 پس از کمی مکث ، 🇮🇷 به خواهرش اشاره کرد که ساکت شود 🇮🇷 نواب ، صدایی از پشت بام خانه شنید . 🇮🇷 به مرضیه اشاره کرد که به داخل خانه برود 🇮🇷 خودش هم به حرف زدن ادامه داد : 🌷 حالا نفهمیدی از کجا اومدن و چکار داشتن ؟ 🌷 نکنه بچه های حوزه بودن ؟ 🌷 شاید برای مباحثه اومده باشن ؟ 🌷 شاید هم بچه های مسجد بودن 🇮🇷 نواب در حال حرف زدن ، 🇮🇷 آرام به داخل خانه رفت . 🇮🇷 لباس حضرت داوود را پوشید 🇮🇷 دستی به سینه اش زد 🇮🇷 و تبدیل به زره آهنی شد . 🇮🇷 سپس عمامه پیامبر را سرش کرد 🇮🇷 و تبدیل به کلاه خود فوق پیشرفته شد 🇮🇷 چوب حضرت داوود را چرخاند 🇮🇷 و تبدیل به سپر شد . شمشیر ذوالفقار را برداشت و به طرف درب سالن حرکت کرد . مرضیه گفت : 🌸 چی شده داداش اتفاقی افتاده ؟! نواب گفت : 🌷 فعلا معلوم نیست 🌷 ولی یه صداهایی از پشت بوم شنیدم 🌷 میرم ببینم چیه 🌷 اگه چیز مهمی نبود بر می گردم 🌷 اما اگه برام اتفاقی افتاد 🌷 شما سوار ذوالجناح شو 🌷 اون می دونه کجا باید بره . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮@kodak_novjavan1399