#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۸ 🌷
🇮🇷 ناگیتان با تمام افرادش ،
🇮🇷 به طرف قصر برگشتند .
🇮🇷 ناراحتی و عصبانیت از شکستش ،
🇮🇷 در چهره او پیدا بود .
🇮🇷 چینپو به ناگیتان گفت :
👽 قربان !
👽 من فکر می کنم
👽 همه قدرت اون پسره ، توی سلاح هاشه
👽 اگه ما بتونیم سلاحش رو بگیریم
👽 اون دیگه هیچ قدرتی نداره
🔥 ناگیتان گفت :
🔥 آره امّا چطوری ؟!
🇮🇷 یکی از جن های کافر گفت :
☠ ما می تونیم نامرئی بشیم
☠ می تونیم بریم خونشون
☠ و زمانی که خوابه ، سلاحهاش رو بگیریم
🇮🇷 یکی دیگر از جنیان گفت :
💀 اصلا می تونیم اونو تسخیر کنیم
🔥 ناگیتان گفت : یعنی چی ؟!
🇮🇷 جن گفت :
☠ ما جن ها چنین قدرتی داریم
☠ که می تونیم در بدن انسان ها نفوذ کنیم
☠ و روح و فکر و مغز و قلب اونها رو ،
☠ به دست بگیریم یا از کار بندازیم .
🇮🇷 ناگیتان با تعجب گفت :
🔥 جدی می گی ؟!
🔥 چرا اینو زودتر نگفتید ؟!
🇮🇷 ناگیتان کمی مکث کرد و به فکر فرو رفت .
🇮🇷 سپس گفت :
🔥 پس امشب برید سر وقتش
🔥 اگه تونستید خودشو با سلاح هاش ،
🔥 پیش من بیارید
🔥 پاداش خوبی بهتون میدم .
🇮🇷 جاوید شاه گفت :
🍂 اگه شب برید ، پیداش نمی کنید
🔥 ناگیتان گفت : منظورت چیه ؟!
🇮🇷 جاوید شاه گفت :
🍂 نواب کسی نیست که یک جا مستقر باشه
🍂 اون ماهی یک بار خونه شو عوض می کنه
🍂 و با حمله امروز صبح به خونه شون ،
🍂 حتماً امشب جاشو عوض کرده .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @kodak_novjavan1399
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت: محسن خوش اندام می شود
🇮🇷 موضوع : اهمیت راحتی در لباس
🔮 @kodak_novjavan1399
#سبک_زندگی_شهـــدا
🌹 شهـــید مرتضی زارع:
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
@kodak_novjavan1399
#تلنگـــر👌
شیطان میگه: همین یڪ بار #گناه ڪن،
بعدش دیگه خوب شو!
یوسف/9
خــدا میگه: باهمین یڪ گناه ،ممکنه
#دلت بمیره و هرگز توبه نکنی،
وتا ابد جهنمی بشی...!!
بقره/81
#حواستهست؟
❌کار شیطان وسوسه است نه اجبار
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔
@kodak_novjavan1399
♥️ #خداوند متعال میفرمایند:
🌴 و إِنْ يُرِدْکَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ
(یونس/107)
🍃 و اگر(خداوند) اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد!
✅ پس همه کارهایت را برای رضای خدا انجام بده و از کارشکنی هیچ کس پروا نداشته باش.
@kodak_novjavan1399
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۹ 🌷
🇮🇷 ناگیتان به دوستانش گفت :
🔥 خب چکار کنیم ؟!
🔥 کجا پیداش کنیم؟!
🇮🇷 یکی از جنیان گفت :
☠ نواب هر شب موقع نماز ، تو مسجده
☠ می تونید عده ای رو به مسجد بفرستید
☠ تا بعد از نماز ، تعقیبش کنن
☠ و اگر جاشو پیدا کردن ، به ما بگن
🇮🇷 ناگیتان گفت :
🔥 خب چرا شما نمیرید ؟!
🔥 شما هم می تونید نامرئی بشید
🔥 هم می تونید تو بدن انسانها نفوذ کنید
🔥 اگه شما برید که خیلی بهتره ؟!
🇮🇷 جن گفت :
☠ درسته ولی ،
☠ ما نمی تونیم نزدیک مسجد بشیم
☠ اگه نزدیک مسجد بشیم ،
☠ نابود می شیم .
🇮🇷 ناگیتان ، عده ای را به طرف مسجد فرستاد
🇮🇷 تا نواب را زیر نظر داشته باشند .
🇮🇷 نواب ، در مسجد ،
🇮🇷 مشغول خواندن نماز جماعت بود .
🇮🇷 پس از نماز ، بلند شد
🇮🇷 و با اجازه امام جماعت مسجد ،
🇮🇷 یک مسئله از احکام گفت
🇮🇷 و یک مسئله از اخلاق بیان کرد .
🇮🇷 و پس از آن ،
🇮🇷 به پیروزی بر فضائیان و اجنه اشاره کرد .
🇮🇷 و بر لزوم آزادی زندانیان و ادامه انقلاب
🇮🇷 تا محو کامل حکومت فاسد ، تاکید کرد .
🇮🇷 نواب ، با عده ای از اهالی محل ،
🇮🇷 از مسجد بیرون آمد .
🇮🇷 و افراد ناگیتان نیز ،
🇮🇷 پشت سر آنان حرکت می کردند .
🇮🇷 نواب ، با دو نفر دیگر ،
🇮🇷 وارد یک خانه شدند .
🇮🇷 یکی از اهالی محل به نام اکبری ،
🇮🇷 به نواب پیشنهاد داده بود
🇮🇷 تا چند روز در خانه آنان بماند .
🇮🇷 نواب نیز پیشنهاد او را پذیرفت .
🇮🇷 و با خواهرش مرضیه ، به خانه آنها آمد .
🇮🇷 افراد ناگیتان ،
🇮🇷 تا چند ساعت منتظر نواب شدند
🇮🇷 وقتی دیدند که نواب ،
🇮🇷از آن خانه بیرون نمی آید .
🇮🇷 مطمئن شدند که مکان جدید نواب ،
🇮🇷 همین جاست .
🇮🇷 به سرعت به طرف قصر برگشتند
و اجنه را با خبر کردند .
اجنه نیز ، به طرف نواب حرکت کردند .
همه در خواب بودند .
به اتاقی که نواب و خواهرش ،
در آن خواب بودند ، داخل شدند .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
#برگی_از_خاطرات
با اینکه موقعیت خوبی داشتم، هر بار به خواستگاری می رفتیم به مشکلی
برمیخوردیم.😖
برای تولد #شهیدهادی بر سر مزار یادبودش رفته بودم؛ 🤩
به عکسش خیره شدم و گفتم:
من از شما کادو می خواهم.☹
یک کاری کن دفعه بعد با همسرم😍 به دیدنت بیایم.
روز بعد، یکی از دوستان خانواده ای را به من معرفی کرد.🤗
خواستگاری به خوبی پیش رفت؛ 😲
مشکلی وجود نداشت، قرار شد برای صحبت های خصوصی به اتاقی برویم. 👌
به محض اینکه وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم روی دیوار افتاد. 😐
💢 از ایشان پرسیدم: چطور #شهیدهادی را میشناسید؟🤔
گفتند: شهید هادی همرزم پدرم بوده.😳
هفته بعد با همسرم برای تشکر به کنار مزار یادبودش رفتیم.😊
همسرم هم مثل من از آقا ابراهیم خواسته بود تا یک همسر برایش انتخاب کند.😎
#شهید_ابراهیم_هادی
@kodak_novjavan1399
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای گولوبولا
🇮🇷 قـسـمت یازدهـم
🇮🇷 کم حجم
@kodak_novjavan1399
🦋یک روزهایی میرسند
که گره روی گره میآید
که هر چه به این در و آن در میزنی
گشایشی سراغت نمیآید
که گرهها سفتتر میشوند
و صبوری دشوارتر
و ناامیدی مطلقتر ...
اما در لحظه آخر
به خودت میآیی و خودت را
از همهوقت به خدا نزدیکـتر میبینی
گرهها در دستان اوست
و او میخواهد تا تو
دستانت را در دستانش بگذاری
و باهم بچرخانید، قفل این درهای بسته را
گرههای این ریسمان زندگی را
و اینجاست که نور ایمان
زندگیات را روشنی میبخشد ...
🦋 حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ
🌺🌿...... ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﺧﻲ ﺍﺵ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ [ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻏﺼﻪ ، ﺍﻧﺪﻭﻩ ] ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﻀﻴﻘﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ، ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ; ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﺮﺩ.......... .(١١٨)
سوره توبه🌿
@kodak_novjavan1399